کاظم ساریخانی قهرمان 35 ساله جودوی ایران که روز 18 مهر به دیار باقی
شتافت در دنیا با فن "گهواره" شناخته می شد؛ فنی که در فینال مسابقات
قهرمانی آسیا در سال 2000 بر روی "كيه موتو" از ژاپن که همان سال قهرمان
المپیک سیدنی شده بود اجرا کرد و به مدال طلا رسید و به عنوان ستاره
مسابقات شناخته شد.
عضو اسبق تیم ملی جودو ایران که روزگاری نه چندان
دور برای کشورمان افتخار آفرینی کرد و عنوان قهرمانی آسیا را هم به خود
اختصاص داد به خاطر حمله افراد ناشناس و آمپولی که به وی تزریق کردند سه
سال در بیمارستان روانی بستری بود و سرانجام پس از سالها و به دلیل عوارض
این حادثه درگذشت.
فیلم فن زیبای گهواره توسط قهرمان فقید ایران
دانلود
کاظم ساریخانی متولد 16 فروردین 1357 بود و سالها برای کشورمان مدال کسب کرد. مهمترین افتخارات وی به شرح زیر است:
مدال برنز وزن 71 کیلوگرم در مسابقات جودو آسیا 1996
مدال برنز وزن 81 کیلوگرم جودو بازیهای آسیایی 1998
مدال نقره وزن 81 کیلوگرم در مسابقات جودو آسیا 1999
مدال طلا وزن 81 کیلوگرم در مسابقات جودو آسیا 2000
مقام هفتمی وزن 81 کیلوگرم بازیهای المپیک 2000 سیدنی
ساريخانی
كه مدتی به عنوان مربی تيم ملی نيز مشغول به كار بود حدود 6 سال پیش (در
زمان رياست محمد درخشان در جودو) پس از مذاكره فدراسيونهای جودوی ايران و
عربستان راهی رياض شد تا سرمربيگری اين تيم را بر عهده گيرد، اما به يکباره
و در حادثهای عجيب از سوی افرادی ناشناس بيمار شده و مدتها در
بيمارستان بستری شد.
""خود مرحوم ساریخانی سال 90 در یک گفتگو در توضیح اتفاقاتی که
برای او افتاد گفت: سال 86 از سوی فدراسیون برای هدایت تیم ملی
عربستان انتخاب شده و راهی این کشور شدم. کار خود را آغاز کرده و بعد از
گذشت 25 روز اتفاقی افتاد که مسیر زندگی مرا تغییر داد.
وی افزود: در
محل اقامت خود مشغول استراحت بودم که ناگهان عده ای ناشناس وارد منزلم شدند
و پس از زد و خورد به من آمپولی تزریق کردند که دیگر چیزی متوجه نشدم.
این
عضو پیشین تیم ملی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: بعد از این اتفاق دیگر
چیزی متوجه نشدم و زمانی که چشم خود را باز کردم در بیمارستان روانی تهران
بودم که تمامی اعضای خانواده کنارم بودند. سه سال تمام بستری بودم و همان
زمان خانواده ام قصد طرح موضوع و شکایت داشتند که مسئولان فدراسیون مانع
شدند و اعلام کردند که زندگی مرا تامین می کنند.
ساریخانی با اشاره به
فراموشی موضوع از سوی مسئولان فدراسیون اظهار داشت: الان کسی ساریخانی را
نمی شناسد. درخشان و امینی من را برای مربیگری به عربستان اعزام کردند و
اجازه ندادند تا موضوع را از طریق قانونی پیگیری کنم. حالا چه کسی حق و
حقوق من را می دهد معلوم نیست؟
قهرمان پیشین جودو آسیا در پاسخ به این
پرسش که آیا مشکل خود را با مسئولان فدراسیون درمیان گذاشته یا خیر گفت: سه
سال در بستر بیماری بودم کسی از من سراغی نگرفت. دریغ از کوچکترین کمک. به
دلیل مشکلات زندگی در تهران به یزد رفتم و در آژانس رانندگی می کنم تا خرج
زندگی خانواده ام را تامین کنم. در شرایطی روزانه بیش از 10 ساعت کار می
کنم که دکتر اعلام کرده تا آخر عمر نمی توانم کار کنم و در روز چند قرص و
آمپول مصرف می کنم تا بتوانم کار روزانه خود را انجام دهم.""ساريخانی با گذشت مدتها از آن حوادث تلخ وقتی به محل صندوق
حمايت از قهرمانان و ورزشكاران و پيشكسوتان ورزشي مراجعه كرد، با مسئولان
اين صندوق به درگيری پرداخت و در نهايت با وساطت ماموران نيروی انتظامی اين
مليپوش اسبق ايران دستگير شد.
ماجرای دستگیری وی را از زبان خودش:
در مورد حادثه تلخ پنج سال پيش بگوييد.
ـ سال 86 و طبق توافقي كه شده بود من به رياض رفتم تا سرمربي تيم ملي
عربستان شوم، اما چند نفر قصد جان من را كردند، هم غذايم را مسموم كردند و
هم در يك درگيري ساختگي در يك لحظه به من آمپولي تزريق كردند كه بعد از آن
ديگر نفهميدم چه شد. تنها چيزي كه از آن حادثه يادم مانده اين است كه آن
مسايل باعث شد من حدود سه سال در بيمارستان رواني در تهران بستري باشم.
مقصر اصلي اتفاق كه بود؟
ـ مشخص نشد. تنها ميدانم كه هيچ يك از مسئولان كه در رفتن من به عربستان
دخيل بودند به من نگفتند كه نبايد به آنجا بروم و يا اگر رفتم بيشتر مراقبت
كنم. براي خودم متاسفم كه آنجا رفتم و اكنون هيچ يك از مسئولان آن حادثه
تلخ را گردن نميگيرد و به من كمك نميكند.
در اين سالها كه از بيمارستان مرخص شديد چه كار كرديد؟
ـ هيچ شغلي نداشتم و اكنون هم بيكار هستم. هيچ درآمدي نداشتم و تنها با
همان حقوق ناچيز صندوق حمايت از ورزشكاران و يارانه زندگيام را ميچرخانم.
وقتي ديدم با اين حقوقها نميشود زندگي را چرخاند و هزينه زندگي در تهران
بالا است و حتي پول نداشتم خانه اجاره كنم به يزد رفتم و پيش خويشاوندان
همسرم زندگي ميكنم.
وضعيت شما در آنجا چطور است؟
شرايطم بهتر از تهران است، اما زندگي براي من سخت است حالا چه برسد براي خانوادهام كه اين سالها مرا تحمل ميكنند.
جريان درگيري در صندوق حمايت از پيشكسوتان و قهرمانان چه بود؟
حدود شش ماه بود كه براي ملاقات با مدير عامل اين صندوق و توضيح وضعيت خودم
و احتمالا گرفتن كمك بيشتر دنبال گرفتن وقت بودم، اما وقت نميدادند. وقتي
به محل صندوق رفتم و آن بيتوجهيها را ديدم اعصابم به هم ريخت و درگير
شدم.
گويا پس از اين ماجرا بازداشت شديد؟
ـ بله، آنها به نيروي انتظامي زنگ زدند و من 24 ساعت در بازداشت بودم، اما
پس از آن كه از بيمارستان نامه بردم كه من قرص اعصاب مصرف ميكنم، مسئولان
پذيرفتند و آزاد شدم.
آيا در مورد مشكلاتت به مسئولان وزارت ورزش و جوانان اطلاع دادهاي و آنها در جريان هستند؟
چندين بار به وزير نامه دادهام و خواستهام كه وقت ملاقات به من بدهند،
اما هنوز خبري نيست. دوست دارم كه با او صحبت كنم و شرايطم را بگويم تا به
من كمك كند.
از خانوادهات بگو؟
چيزي ندارم بگويم. آنها هم در اين سالها به واسطه بيماري من، بيمار
شدهاند. نه تنها همسر و فرزندم، بلكه پدر و مادرم و ديگر نزديكانم همه
بيمار شدهاند. من 22 مدال براي اين كشور گرفتهام، اما متاسفانه كسي
جوابگو نيست و به وضعيت من رسيدگي نميكند.
سرانجام
این قهرمان ارزنده کشورمان صبح روز 18 مهر 92 در سن 35 سالگی و پس از
تحمل مدتها رنج و بیماری به علت عارضه مغزی در بیمارستان فیروزآبادی شهرری
درگذشت و مراسم تشییع پیکر وی جمعه از میدان
حضرت شاه عبدالعظیم شهرری برگزار شد.