هنگامي که خبر واژگوني ميني بوس حامل شماري از هموطنانمان در پشت درياچه سد
کارون 3 را شنيدم جز آه و حسرت و تاسفي که از نهادم برخاست ، چيزي از دستم
بر نمي آمد، با ديدن تصاوير ميني بوس ،افراد و درياچه ؛ مظلوميتي مشاهده
کردم که با اشک به استقبالش رفتم،مظلوميتي که در سايه نجابت، غرور، منش پاک
و صادقانه پذيرفته شده است.
شايد همه به دنبال اين بوديم تا بدانيم حادثه چگونه رخ داده و چه کسي و يا چه چيزي مقصر حادثه بوده است.
درباره علت وقوع حادثه نقل وقول هايي که شد، هرکسي تلاش کرده ديگري مقصر
حادثه کند و دوغ هيچکدام ترش نبود جز آن بيچاره هايي که غرق شدند، غافل از
اين که شايد همه فراموش کرده اند چرا چنين شده.
شرکت توسعه منابع آب و نيروي ايران فراموش کرده و بايد پس از يک دهه به
يادش آورد که تعهد کرده بود راه هاي جايگزين براي راه هاي سابق که در اثر
عمليات سدسازي به زير آب رفت،احداث کند.
اين خود يادآور داستان فيل مثنوي مولاناست.داستان فيل در مثنوي مولانا محمد
بلخي داستاني تمثيلي و عارفانه اي است که براي روشن کردن نقص کشف حسي به
آن استشهاد شده است.
پيل اندر خانه اي تاريک بود عرضه را آورده بودندش هنود
از براي ديدنش مردم بسي اندر آن ظلمت همي شد هر کسي
ديدنش با چشم چون ممکن نبود اندر آن تاريکي اش کف مي بسود
آن يکي را کف به خرطوم اوفتاد گفت همچون ناودان است اين نهاد
آن يکي را دست بر گوشش رسيد آن بر او چون بادبيزن شد پديد
آن يکي را چون کف بر پايش بسود گفت شکل پيل ديدم چون عمود
آن يکي بر پشت او بنهاد دست گفت خود اين پيل چون تختي بدست
همچنين هريک به جزئي که رسيد فهم آن مي کرد هرجا مي شنيد
از نظرگه گفتشان شد مختلف آن يکي دالش لقب داد اين الف
در کف هرکس اگر شمعي بدي اختلاف از گفتشان بيرون شدي.
روز چهارشنبه نهم مرداد بود که ميني بوس حامل مسافران بر عرابه مرگ (دوبه ،
بارج ، يدک کش ) سوار شد تا به آن سوي درياچه برود اما ساعتي بعد ميني بوس
در آب غرق مي شود و 7 کودک و 5 زن را به کام مرگ مي فرستد و با تلاش
فراوان 4سرنشين هم نجات پيدا مي کنند.
بيش از 20 روستاي دنباله رو بخش سادات حسيني شهر دهدز با يدک کش و قايق از روي درياچه سد کارون 3 آمد و شد مي کنند.
تازه مهم نيست اينکه سرما باشد يا گرما هنگاميکه خارج زمان تعيين شده که
تقريبا از ساعت 8 صبح تا 8 شب است اگر کنار درياچه برسي ديگر امکان گذر
از درياچه ممکن نيست. اينجاست که واژه چه بکنم معني و مفهوم پيدا مي کند و
فرياد رسي هم نيست ، سالهاست مردمي که امروز اين چنين از بين مي روند با
اين دردها زندگي کرده اند و جز کو ه ها و طبيعت خداوندي کسي همراز دردهاي
آنها نيست.
آورده اند که ...در قرون وسطي کشيشان، بهشت را به مردم مي فروختند و مردمان
نادان هم با پرداخت پول ، قسمتي از بهشت را از آن خود مي کردند.
فرد دانايي که از اين ناداني مردم رنج مي برد دست به هر عملي زد نتوانست
مردم را از انجام اين کار احمقانه باز دارد تا اينکه فکري به سرش زد. به
کليسا رفت و به کشيش مسئول فروش بهشت گفت:
- قيمت جهنم چقدره؟
کشيش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!
مرد دانا گفت: بله جهنم.
کشيش بدون هيچ فکري گفت: 3 سکه
مرد فوري مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهيد.
کشيش روي کاغذ پاره اي نوشت: سند جهنم
مرد با خوشحالي آن را گرفت از کليسا خارج شد. به ميدان شهر رفت و فرياد زد:
- اي مردم! من تمام جهنم را خريدم و اين هم سند آن است. ديگر لازم نيست
بهشت را بخريد چون من هيچ کسي را داخل جهنم راه نمي دهم. اسم ان مرد، کشيش
مارتين لوتر بود.
حال در ميان مسئولان مرد دانا و دلسوزي پيدا نمي شود تا اين درد را درمان کند و جهنم را بخرد تا مردم اين گونه در صف مرگ نمانند.
حالا اين حادثه رسانه اي شد تا عده اي از سر دلسوزي يا جوانمردي فريادي
هرچند نارسا برآورند و داد مردمي را بخواهند که جز مطالبه حق طبيعي زيستن
چيزي نمي خواهند.
بسا کسانيکه در پشت اين درياچه جان خود را از دست داده اند اما فريادشان را کسي نشنيد.
آمار جمعيت اين روستاها که راه دسترسي به آنها از طريق اين درياچه است بيش
از 20 روستا و با جمعيتي بالغ بر 7 هزار نفر است که با آغاز آبگيري سد
کارون 3 و با زير آب رفتن پل گدار شهپير تردد مردم با مشکل مواجه شد. سال
83 بود که مسئولان وعده دادند و روياي تحقق اين وعده ها، تاکنون جز فاجعه و
ناکامي چيزي عايد خوش باوري مردم نکرده است. عادت شده که در حوادث بر
معلول گريه کنيم و تاسف بخوريم و به فکر علت بوجود آمدن اين حادثه نباشيم.
مردم راه ارتباطي مي خواهند ، نه دوبه مرگ.
همزمان با آبگيري سد کارون 3 در دولت دوم اصلاحات راه ها و پل هاي دسترسي
روستاهاي شمال رودخانه کارون زير آب رفت و تردد مردم اين مناطق -- تنها از
طريق دوبه، بارج (يدک کش) صورت مي گرفت ، البته بخش خصوصي هم با قايق هايي
با کرايه 20تا 30هزار تومان اقدام به جابجايي مردم در اين مسافت کوتا ه
مي کردند.حرکت لاک پشتي اين يدک کش هم شنيدني است، 40 گروه دريايي سرعت اين
دوبه است. اين امکان حمل نيز در شبانه روز بصورت مقطعي بود . قرار بود
جاده جايگزين دنباله رو رودخانه از مسير روستاي چهارده در 20 کيلومتري شمال
شرق ايذه تا روستاي سادات حسيني احداث شود؛ اما چي شد کاري انجام شده ؟
نه ، آنچه مي شنويم ، خبرهاي تاسف باري است که آه و ناله به دنبال دارد و
بعد فراموش مي کنيم تا رخدادي ديگر که خاطره هاي تلخ و حوادث ناگوار گذشته
را يادآوري کند.
جاده جايگزين دنباله رودخانه از مسير روستاي چهارده اين مسير 45 کيلومتر
است که مسيري تقريبا هموار و داراي تپه هاي خاکي است که با کمترين هزينه
امکان آسان دسترسي را هموار مي کند.