قطعاً نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری حق قانونی
آیت الله هاشمی رفسنجانی است و تنها شورای نگهبان می تواند از منظر قانونی
درباره صلاحیت افراد اظهار نظر کند. اما حق افکار عمومی است که از آقای
هاشمی پاسخ این ۳ سئوال را طلب کنند.
هاشمی آمد. این تیتر اکثر روزنامه های اصلاح طلب، فردای ثبت نام دقیقه
نودی هاشمی رفسنجانی در کارزار انتخابات ریاست جمهوری بود. مواضع ابهام
آلود آیت الله ۸۰ ساله، موجب شده بود تا برای بسیاری از افراد - جز آنان که
به معیار تجربه و شناخت نزدیک، پیش بینی دقیقی نسبت به رفتار سیاسی هاشمی
دارند - این حضور ناگهانی به عنوان یک شوک بزرگ تلقی شود.
یک ویژگی
رخدادهای به ظاهر ناگهانی و شوک آفرین عرصه سیاست، غبارآلوده شدن فضا و
جابجایی متن و حاشیه و در نتیجه، شکل گیری نوعی سردرگمی اجتماعی است که به
زایل شدن سئوالات اساسی و واقعی در افکار عمومی می انجامد.
فضاسازی
سیاسی و رسانه ای که به دنبال ثبت نام غیرمنتظره آقای هاشمی رفسنجانی ایجاد
شد، علی الظاهر این هدف را دنبال می کند که سئوالات اساسی افکار عمومی
درباره وی را به حاشیه رانده و صورت مسئله های جدیدی را جایگزین کند.
ادبیات
حاکم بر بیانیه ها و مواضع اخیر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز این گمانه
را تقویت می کند که ایشان تاکتیک «حرکت از پله دوم» را در پیش گرفته است.
اما
حقیقت امر این است که گرچه اقدامات شوک آور تا حدودی می تواند افکار عمومی
را به صورت مقطعی تحت تاثیر قرار دهد، اما حافظه تاریخی مردم، صورت مسئله
ای نیست که به آسانی قابل پاک شدن باشد.
آقای هاشمی رفسنجانی به
عنوان یک چهره سیاسی دارای سابقه اجرایی در کشور، کارنامه و عملکردی دارد
که به طور طبیعی از جوانب و مناظر مختلف قابل نقد یا تمجید است و طبیعتاً
ایشان با اتکا به همین کارنامه، مجدداً خود را در معرض رای ملت قرار داده
است. اما فارغ از این کارنامه اجرایی، طی سال های اخیر مواضعی از جانب وی
اتخاذ شده که شاکله وجودی هاشمی سال ۹۲ تا حدود زیادی متاثر از این مواضع
است و قطعاً افکار عمومی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری نمی تواند به
آسانی از این سئوالات و ابهامات عبور کند.
یکی از اصلی ترین سئوالات
فراروی آقای هاشمی، موضع ایشان در قبال انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ و ۸۸
است. در انتخابات سال ۸۴ آقای هاشمی در قامت کاندیدا وارد عرصه شد و در
انتخابات ۸۸ نیز تمام قامت به حمایت از میرحسین موسوی پرداخت. نتیجه این دو
آزمون ملی، به ضرر آقای هاشمی و به نفع رقیب وی بود.
آقای هاشمی در
سال ۸۴ به رغم آن که برگزار کننده انتخابات، دولت خاتمی بود نتیجه را
عملاً نپذیرفت و با ادعای تلویحی تقلب در انتخابات، کار را به خدا واگذار
کرد! در انتخابات سال ۸۸ نیز آقای هاشمی از ماهها پیش ، موضوع «تقلب» را
به عنوان یکی از کلیدواژه های دائمی در دستور کار قرارداد و نهایتاً نیز،
همراه و همسو با فتنه گران، مدعی وجود ابهام در انتخابات شد و تا به امروز
نیز هیچ قرینه ای مبنی بر پذیرش اشتباه از جانب وی دیده نشده است. این
موارد غیر از نقش آفرینی مستقیم خانواده و فرزندان آقای رفسنجانی در فتنه
۸۸ از جمله آشوب های خیابانی غیرقانونی است.
اکنون و در آستانه
انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، آقای هاشمی رفسنجانی بار دیگر خود به صحنه
رقابت پای گذاشته است. البته چنین حضوری حق قانونی وی می باشد و تنها شورای
نگهبان است که می تواند درباره صلاحیت افراد اظهار نظر کند. اما حق مردم و
افکار عمومی هم هست که از آقای هاشمی رفسنجانی سئوال کنند:
۱-
آقای هاشمی! شما که در دو انتخابات ریاست جمهوری گذشته، مهر عدم سلامت بر
روند انتخابات زده و ادعای غیرمستند تقلب را مطرح کرده اید، اکنون با چه
منطقی مجدداً وارد صحنه رقابت شده اید؟
۲- آقای هاشمی! اگر مجریان
انتخابات ایران (چه در دولت خاتمی و چه در دولت احمدی نژاد) سالم نیستند و
حدود ۴۰۰ هزار دست اندرکار انتخابات برای شکست شما دست به یکی کرده و تقلب
می کنند، حضور مجدد شما در عرصه ای که قبلاً دو بار آزموده اید، چه توجیه
عقلانی دارد؟
۳- حضرت آیت الله! عرصه رقابت انتخاباتی قابل پیش بینی
نیست. اگر برای بار سوم، آرای اکثریت مردم به نفع شما نبود و بر اساس آنچه
که صندوق های رای مشخص می کنند، رقبایتان پیروزی را از آن خود کردند، آیا
حاضر به پذیرش نتیجه هستید؟ چه تضمینی وجود دارد که مشابه دو دور گذشته، با
اعراض از پذیرش رای مردم، روند انتخابات را ملکوک و مخدوش نخوانید و خدای
ناکرده زمینه برای حوادثی مشابه فتنه ۸۸ فراهم نشود؟
به نظر می
رسد، پاسخ به این سئوالات از جانب آیت الله هاشمی رفسنجانی تا پیش از شروع
رسمی رقابت های انتخاباتی بسیار مهم و اساسی است و بی پاسخ ماندن آنها ،
رونق دادن به بازار پرابهامی است که در آینده مشکلات اساسی تری به وجود
خواهد آورد.