رسیدن به جامجهانی از هر چیزی مهمتر است و میطلبد که همه نگاه خود را به تیم ملی تغییر دهند.
امروز بعد از مدتها که تیم ملی اردویی نداشت استارت تمرینات زده شد و طبق
معمولی که همیشه برقرار بود کارلوس کیروش مقابل خبرنگاران قرار گرفت تا
سوالاتی که اصحاب رسانه در این مدت برایشان پیش آمده بود پاسخ دهد.
در
این ایامی که صحبت از آشتی ملی و حمایت بیشتر رسانهها و مردم از تیم ملی
است به تبع خبرنگاران هم با ذوق بیشتر برای رسیدن به سوالات خود و نشان
دادن اینکه میخواهند تا قدم آخر همراه تیم ملی باشند مقابل سرمربی قرار
گرفتند.
شاید باید این قهر کیروش را یک فرصت بنامیم. فرصتی برای نوشتن این گزارش.
کیروش بابت پرسیدن سوالهای چندباره در مورد بازگشت علی کریمی، مهدی رحمتی و هادی عقیلی به تیم ملی
ناراحت شد و قهر کرد.
مربی
پرتغالی با شنیدن نامهای نام آشنای فوتبال ایران تاب نیاورد و از کنفرانس
رفت. این قهر کیروش میتواند تحلیلهای زیادی داشته باشد، چرا که سرمربی
تیم ملی کاری کرد که خیلیها که منتظر کوچکترین فرصت برای انتقادهای
مغرضانه بودند راه برایشان باز شود و زبانها و قلمها را به انتقادهای تند
آغشته کنند.
اما به طور حتم کیروش که مربی حرفه ای است و به تازگی
به عنوان دوازدهمین مربی جهان معرفی شده
بهتر میداند که راه مقابله با یک جریان غلط لجبازی کردن و پشت پا زدن
نیست. او خود میداند که تیم ملی در چه شرایطی قرار دارد. میداند که
استفاده از همه عناصری که میتوانند به تیم ملی کمک کنند چه فایدههایی
دارد.
مسئله
این است که کشمکش پیش آمده بین او و رحمتی، عقیلی و تا حدودی کریمی برای
اولین بار نیست که در فوتبال پیش آمده است و آخری هم نخواهد بود. در همه
جای دنیا هم چنین اتفاقاتی رخ می دهد اما آیا همه جا در چنین شرایطی و به
خصوص این روزها که همه میخواهند این اتحاد ملی پیش آید چنین برخوردهای
قهرآمیزی میکنند؟
به نظر می آید در این بین فدراسیون فوتبال هم
باید قدمهای محکمتری بردارد. اکنون که کیروش با قهر خود خیلی از پیامها
را میدهد آیا نباید هر چه زودتر فدراسیون دست به کار شود؟
اصلا
مسئله چیست و حرف کیروش چیست؟ شاید مربی پرتغالی برای حفظ شان و منزلت تیم
ملی و برای آنکه حرمت سایر ملی پوشان حفظ شود، دنبال عذرخواهی رسمی این 3
بازیکن است؛ اگر چنین است پس بهتر است در این زمان محدود به جای وقت کشی
ناگفتهها صریح تر بیان شوند تا در آینده حسرت وقتهای از بین رفته را
نخوریم.
آیا خبرنگارانی که برایشان مهم است رحمتی، عقیلی و کریمی که
سالها ستون تیم ملی بوده اند به اردو باز میگردند یا خیر جرمی مرتکب
شدهاند؟
اگر در چنین نشست هایی سوال از غیبت ستارههای تیم ملی
میشود، بدان معنا نیست که اصحاب رسانه دنبال تحمیل بازیکن به سرمربی تیم
ملی کشورشان هستند، بلکه این حساسیت نشان از درک خبری دارد و آنها برای
پاسخگویی به مخاطبان خود دوست دارند شفافتر گفتههای سرمربی تیم ملی را به
مردم انتقال دهند.
آیا غیر از این است که سرمربی تیم ملی هر قدر هم
که حق داشته در این باره صحبت نکند، میتوانست رفتار بهتری نشان دهد و با
بیان این جمله که درباره این موضوع صحبتهایش را به فدراسیون اعلام میکند
قضیه را جمع کند.
البته از این مسئله هم نباید غافل شد که اگر
کیروش به دنبال عذرخواهی سه بازیکن پیشین تیم ملی است به عنوان سرمربی تیم
ملی برای خود حقهایی دارد.
مهدی
رحمتی که در این چند سال مرد شماره یک تیم ملی بوده باید بداند که
عذرخواهی کردن او از کیروش نه تنها این بازیکن را کوچک نمیکند بلکه در
چنین شرایطی که تیم ملی برای رسیدن به جام جهانی است و برآورده شدن آروزی
چند میلیونی علاقمندان به فوتبال در ایران، او را بزرگ هم خواهد کرد. مگر
همین مهدی رحمتی در برنامه 90 اعلام نکرد که همیشه برای خدمت کردن به تیم
ملی آماده است. آیا عذرخواهی از کی روش نوعی خدمت به تیم ملی که برای زنده
ماندن و سرپا ایستادن نیازمند حضور در جام جهانی است، نیست؟
او از
چه واهمه دارد؟ نه او بلکه این صحبت را با عقیلی هم داریم. هادی عقیلی که
سالها در این فوتبال بد و خوب را تجربه کرده، بهتر میداند که ترک اردو
کار پسندیدهای نیست پس باید به کیروش بابت این اتفاق حق دهد و عذرخواهی
را ننگ نداند. مگر این بازیکنان نمیگویند سرباز تیم ملی هستند؟
البته
این وسط باید داستان علی کریمی را از رحمتی و عقیلی جدا کرد. کریمی مرد
احساساتی و گاهی عجول فوتبال ما از سر ناراحتی حرفی را زد و خودش هم متوجه
شد که نباید حداقل در مورد تیم ملی از خداحافظی صحبت می کرد. او در مصاحبه
خود از مردم و کیروش عذرخواهی کرد.
بهتر است همه ما نگاه خود را
تغییر دهیم و به معنی واقعی نگاهی ملی به همه چیز داشته باشیم و
ناراحتیهای شخصی را کنار بگذاریم. البته که در این راه کیروش هم باید
انعطاف بهتری از خود نشان دهد که این وظیفه سران فدراسیون است که چنین
انعطافی را در مرد پرتغالی به وجود آورند.
بیتردید کیروش هم
میداند نبود سه بازیکنی که سالها پیراهن تیم ملی را بر تن داشتند چه
اثرات منفی میتواند در بازیهای مهم بگذارد اما شاید حرف او این است که
نحوه برگشت آنها به تیم ملی باید به گونهای باشد که خودش می خواهد. این
گره، گرهای نیست که کور شود و می تواند با دست باز کرد اما چرا ما عادت
کردهایم که این گره را کور کنیم طوری که با دندان هم باز نشود.
آیا با نرفتن به جام جهانی و ناکامی کیروش دل آنهایی که اکنون نمیخواهند انعطافی نشان دهند خنک میشود؟
همه
تیمهای دنیا برای حضور در جام جهانی با هم متحد میشوند چرا این لذت را
از خودمان میگیریم؟ چرا نباید ایران هم جزو همان تیمهایی باشد که با وحدت
واقعی بتواند این طعم خوب رسیدن را بچشد.