تاریخ انتشار: ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۰
کد خبر: ۳۸۵۸۶
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره
گزیده سرمقاله روزنامه‌های امروز
كیهان:چند و چون تحولات پاكستان

«چند و چون تحولات پاكستان»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم سعدالله زارعی است كه در آن می خوانید؛انتخابات در پاكستان با پیروزی بالنسبه قاطع حزب مسلم لیگ شاخه نواز شریف به پایان رسید. در این انتخابات نزدیك به 40 درصد كرسی ها به حزب نواز رسید و پس از او حزب «تحریك عدالت» به ریاست عمران خان در ردیف دوم قرار گرفت. در این میان حزب حاكم كنونی- حزب مردم به رهبری زرداری- به ضعیف ترین موقعیت خود طی دو دهه گذشته رسیده است و حداقل در 4 سال آینده قادر به نقش آفرینی جدی نه در عرصه ملی و نه در عرصه ایالتی نخواهد بود.

در خصوص نتایج انتخاباتی و روند انتخابات در همسایه شرقی ایران نكاتی وجود دارد:
1- پیش بینی پیروزی نواز در انتخابات پاكستان كار آسانی نبود و اكثر تحلیلگران منطقه ای و داخلی پاكستان معتقد بودند نیروهای جدید جای دو حزب سنتی مسلم لیگ و مردم خواهند نشست. در این انتخابات بریلوی های حامی «ظاهری» كه گفته می شد «پدیده» انتخابات 2013 پاكستان هستند، نتوانستند درخشش چندانی داشته باشند. پرویز مشرف نیز كه پدیده محسوب می شد، پیش از ورود به عرصه عملی انتخابات تحت تعقیب قرار گرفت و از صحنه خارج گردید.

 البته در این صحنه نیروی جدیدی تحت رهبری «عمران خان» عرض اندام كردند و توانستند 31 كرسی را بدست آورند. بر این اساس می توان گفت كه برخلاف پیش بینی ها در پاكستان نیروها و تشكلهای جدید نتوانستند محوریتی پیدا كنند و بار دیگر نیروهای سنتی بر سایرین پیروز شدند با این وصف اگر بخواهیم با شاخص انتخابات، آینده پاكستان را ارزیابی نمائیم می توانیم بگوئیم دست كم تا 10 سال آینده صحنه سیاسی پاكستان در اختیار احزاب سنتی و كلاسیك است اما این البته به آن معنا نیست كه به نیروها و گفتمان جدید نباید اعتنا و تكیه كرد. مسلماً نیروهای جدید به مرور از پختگی و محبوبیت برخوردار می شوند و آینده این كشور را تحت تأثیر قرار می دهند.

2- حزب نواز شریف در این انتخابات از پشتیبانی غیررسمی طالبان پاكستان برخوردار بود این حمایت نوعاً به شكل تبلیغاتی نبود بلكه به شكل توافق طایفه ای بوده است. در این میان ایالت «پنجاب» نقش بسیار تعیین كننده ای داشته است. این نقش آفرینی از یك سو به تعداد كرسی های این ایالت و نقش آن در شكل دهی به مجلس و دولت ملی باز می گردد و از سوی دیگر به میزان نفوذ طالبان در این استان مربوط می شود. پیش از این پنجاب وضع یكپارچه ای نداشت و همه احزاب در این استان درصدی رأی داشتند ولی این بار پنجاب یكپارچه تر ظاهر شد و توانست بر نتایج انتخاباتی استانهای دیگر غلبه كند.

رابطه سنتی حزب نواز شریف با عربستان و با طیف سنتی تر جامعه پاكستان این امكان را برای نواز فراهم كرد تا با كارت طالبان بازی و رقبای خود را از صحنه خارج كند. با این وصف می توانیم بگوئیم نواز شریف در حكومت آینده خود ناچار است هوای طالبان را داشته باشد. آنها علی الظاهر انتخابات را تحریم كرده بودند ولی كاندیداهای خود را بصورت اعلام نشده و «مستقل» وارد كارزار كردند این ها بخشی از نیروهای ائتلافی آینده دولت نواز را به خود اختصاص خواهند داد ولی البته نزدیكی به طالبان فقط تا حدی برای شریف امكان پذیر است چرا كه ارتش، بخش عمده جبهه خارجی حامی نواز، شیعیان و عمده هم پیمانهای سنتی حزب مسلم لیگ با نزدیكی بیش از اندازه دولت با طالبان موافق نیستند كمااینكه دولت هند نیز در مقابل سیاست نزدیكی طالبان به دولت اسلام آباد می ایستند.

3- ارتش در پاكستان همواره «قدرتمند» تلقی شده و به عنوان یك ركن مهم قدرت مطرح بوده است. در 30 سال از عمر 66 ساله حكومت پاكستان، ارتش اداره دولت را در اختیار داشته . پیش از انتخابات «اشرف كیانی» فرمانده ارتش، اعلام كرد كه ارتش بیطرف است اما واقعیت این است كه ارتش به سمت «بریلوی ها» گرایش داشت و گفته می شد در تلاش برای قدرت بخشیدن به «ظاهری» است. از سوی دیگر سرنوشتی كه «پرویز مشرف» فرمانده سابق ارتش در این انتخابات پیدا كرد و كارش به «بازداشت خانگی» و محرومیت از شركت در انتخابات كشید روی ارتش موثر بود و در این انتخابات ضمن آنكه ارتش نتوانست بازی قدرتمندانه ای را به اجرا بگذارد حتی نتوانست مشرف را از محاصره دستگاه قضایی و i.s.i خارج نماید با این وصف ارتش پاكستان یكی از بازندگان اصلی انتخابات پاكستان است و این بیانگر آن است كه دست كم طی 4 سال آینده تاثیر ارتش در صحنه سیاسی داخلی پاكستان زیاد نخواهد بود. ارتش در صحنه سیاسی پاكستان دو مشكل عمده داشت. مشكل اول آن بود كه آمریكایی ها سیاست دخالت مستقیم نظامی در پاكستان را در پیش گرفتند و نمی خواستند ارتش این كشور چندان فعال باشد. مشكل دوم ارتش این است كه قادر به واكنش جدی در مقابل نفوذ و عملیات پهپادها و سایر تجهیزات نظامی ناتو نیست و از این رو محبوبیت اجتماعی خود را تا حد زیادی از دست داده است.

4- بعید است كه آمریكایی ها در انتخابات پاكستان خواهان به قدرت رسیدن نوازشریف بوده اند. آمریكا با محور شدن عربستان در پاكستان موافقت ندارد چرا كه عربستان در میدان بازیگر هوشمندی نیست و قادر به كنترل و هدایت نیرویی كه تجهیز كرده است نخواهد بود. تجربه ورود عربستان به صحنه امنیتی افغانستان در دهه 1360، تولد القاعده بود. كمااینكه حاصل ورود عربستان به صحنه امنیتی سوریه، به وجود آمدن نیروهایی است كه كلاه آبی های سازمان ملل را نیز به اسارت می گیرند و به اقداماتی علیه شهروندان متوسل می شوند كه فضای روانی غلیظی را علیه حامیان تروریزم پدید می آورد. آمریكا مایل است كه در پاكستان و افغانستان حضور مداومی داشته باشد و این با روند رو به رشد مخالفت علیه غرب هم خوانی ندارد و همه می دانند كه گروههای شبه مذهبی تروریستی نظیر سپاه صحابه و لشكر جهنگوی فقط قادرند چیزی را تخریب كنند اما قادر به شكل دادن و یا ساماندهی یك پدیده نیستند. با این وصف ائتلاف «نواز، ریاض، طالب» برای غرب چندان خوشایند نیست. پس می توانیم بگوئیم در صحنه تحولات پاكستان، آمریكا نیز بازنده به حساب می آید.

5- نواز در دولت آینده خود كه علی القاعده دولتی ائتلافی خواهد بود و تركیبی از نمایندگان عضو حزب مسلم لیگ، نمایندگان مستقل طالبان و نمایندگان حزب غربگرای «تحریك انصاف» به رهبری عمران خان دولت آینده را شكل می دهند با مشكلات زیادی مواجه خواهد شد. یكی از اولین مشكلات نواز در حوزه امنیت خود را نشان می دهد، نواز شریف در حین تبلیغات انتخاباتی وعده داد كه در روابط امنیتی اسلام آباد- واشنگتن تجدیدنظر كرده و با نفوذ پهپادهای آمریكایی به مناطق پاكستان مقابله می كند. اما آیا نواز در عمل می تواند موافقت ارتش را برای چنین مقابله ای جلب نماید و یا بعید است آمریكایی ها توجه چندانی به این درخواست داشته باشند.

مشكل دوم برای نواز، مشكل اقتصادی است. تحلیلگران منطقه ای معتقدند، اقتصاد مهمترین عامل سقوط حزب مردم و دولت زرداری بوده است. نواز در دوره ای سر كار آمده كه دولت فاقد توانایی و ذخیره اقتصادی است و سر و سامان دادن به این مسئله كار ساده ای نیست. در این بین «نواز» در مقابل فشارهای شدیدی كه به منظور واداشتن پاكستان به تجدیدنظر در قراردادهای مستمر نظیر «خط لوله گاز ایران- پاكستان- هند» ناچار است مقاومت كند و این برای او هزینه بر می باشد این در حالی است كه هندی ها به دولت نواز به عنوان یك «انتخاب ناگزیر» نگاه می كنند و این قاعدتا سطح مناسبات دهلی- اسلام آباد را تحت تاثیر قرار می دهد.

6- روی كار آمدن دولتی با پشتیبانی غیررسمی طالبان در اسلام آباد قاعدتا روی روند تحولات افغانستان اثر می گذارد. طالبان افغانستان طبعا تلاش خواهند كرد كه از خلا ناشی از حضور نظامیان آمریكایی پس از موعد 2014 توافق «لیسبون» استفاده كنند و فشار خود را برای كنار زدن كرزای و دولت او متمركز خواهند كرد. این مسئله درگیری های درون افغانستان را بار دیگر شعله ور می نماید و برگزاری انتخابات آینده در افغانستان را به احتمال زیاد با تغییر و تاخیر مواجه می كند.

طالبان در افغانستان تلاش زیادی دارند تا به طرف های منطقه ای خود بباورانند كه در صورت به قدرت رسیدن رویه ای را كه در فاصله سال های 1375 تا 1381- دوره حاكمیت در افغانستان- داشته اند كنار گذاشته و در یك فضای همكاری جویانه فعالیت خواهند كرد اما در عین حال تاكید آنان بر تشكیل «امارت اسلامی» و استفاده از واژه «امیرالمومنین» برای «محمد ملاعمر» و حفظ رویه طایفه گرایانه پذیرش چنین داعیه ای را دشوار كرده است این به آن معناست كه روی كار آمدن «نواز» در پاكستان و تقویت موضع طالبان در افغانستان می تواند به افزایش چالش های امنیتی بخصوص در مناسبات داخلی هر كدام از دو كشور پاكستان و افغانستان منجر شود. برایند چنین فضایی برای آمریكایی هایی كه در پی حفظ پایگاه های نظامی خود در افغانستان و پاكستان هستند و برای این منظور دنبال دلایل محكمه پسند می گردند، مفید خواهد بود.

خراسان:عربستان وحضور پررنگ تر دربحران سوریه

«عربستان وحضور پررنگ تر دربحران سوریه»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم جعفر قنادباشی است كه در آن می خوانید؛تلاش برای برگزاری یك كنفرانس بین المللی درباره سوریه شتاب بیشتری گرفته است و پس از چند دیدار در مسكو بین جان كری و دیوید كامرون با پوتین، رایزنی ها و تحولات منطقه ای نیز افزایش یافته است كه در این میان دیدار اخیر صالحی و سعودالفیصل قابل توجه است.

اما آیا به واقع می توان در ورای این رایزنی های دیپلماتیك گسترده درباره سوریه به نتیجه بخش بودن آن امیدوار بود؟ به طور مشخص پاسخ این سوال چندان مثبت نخواهد بود. دیپلمات ها به خوبی می دانند كه رسیدن به توافقی جامع درباره سوریه حتی اگر واقعاً اراده ای برای رسیدن به آن وجود داشته باشد و نیت همگان خیر باشد تا چه اندازه سخت و طاقت فرسا است.

دیدار یكشنبه شب صالحی و سعودالفیصل در حاشیه اجلاس سازمان همكاری های اسلامی در جده اگر چه به تعبیر برخی نشانه ای از تفاهم برای فعال شدن كمیته ۴ جانبه حل بحران سوریه (شامل ایران، عربستان، مصر و تركیه) است، اما باید با احتیاط نسبت به این تحلیل برخورد كرد چرا كه عربستان میزبان این اجلاس بود و دیدار وزیر خارجه عربستان با دكتر صالحی صرفاً نمی تواند نشان دهنده تمایل عربستان برای حضور در نشست ۴ جانبه باشد.

البته این امیدواری كه فضای جدید بتواند تفاهمی را در راستای حل بحران سوریه فراهم كند منتفی نیست اما به نظر می رسد عامل دیگری كه عربستان را به صحنه بازگردانده است، دیپلماسی پنهانی و علنی انگلیس برای برگزاری مذاكرات قدرت های بزرگ درباره بحران سوریه باشد و در این میان عربستان نیز به عنوان مهره ای عملیاتی در صحنه سوریه برای حضور در این تصمیم گیری بر تحركات خود افزوده است.

در این میان هراس عربستان و اردن از قدرت گرفتن اندیشه های اخوانی كه با پشتوانه قطر در سوریه حضور پررنگی پیدا كرده اند و همچنین متمایل شدن آمریكا به كنترل قطر به عنوان حامی اصلی گروه های مسلحی چون جبهه النصره در سوریه با كمك عربستان را نیز می توان از دیگر دلایل پررنگ تر شدن حضور عربستان در عرصه مسائل دیپلماتیك سوریه دانست.

پیشتر روزنامه العرب چاپ لندن در گزارشی اعلام كرده بود: «منابع نزدیك به مخالفان اسد در استانبول گفته اند كه قطری ها به مصطفی صباغ دبیركل ائتلاف مخالفان سوریه ابلاغ كرده اند كه از سوی ایالات متحده آمریكا و هم پیمانانش به شدت تحت فشار هستند كه پای خود را از پرونده سوریه بیرون بكشند و آن ها نیز دیگر پرونده سوریه را در دست ندارند» این روزنامه در ادامه همچنین از مذاكرات گسترده رئیس ائتلاف مخالفان سوریه در ریاض خبر می دهد.

پس از سفر جان كری به روسیه و بروز نشانه هایی مبنی بر حركت روسیه و آمریكا به سمت گفت وگو و كاهش تمایل آمریكا به اقدامات نظامی در بحران سوریه، انگلیس با سفر كامرون به روسیه و آمریكا جریانی را در راستای فعال كردن اهرم نظامی در عرصه بحران سوریه به راه انداخت كه در این میان شاهد تندتر شدن موضع گیری های اوباما درباره بحران سوریه نسبت به مواضع چند روز گذشته وی بودیم.

در عین حال در فضای فعلی و با وجود مشكلات بحران سوریه در منطقه، آمریكایی ها تمایل چندانی به ادامه فرآیند نظامی ندارند اما انگلیس و لابی صهیونیستی خلاف این روند را پی گیری می كنند. در پایان سفر جان كری به مسكو طرفین از توافق برای برگزاری نشستی بین المللی درباره سوریه خبر دادند كه البته هنوز تاریخ دقیق برگزاری آن مشخص نشده است اما این نشست می تواند ترسیم كننده جهت گیری آینده در بحران سوریه باشد.

جمهوری اسلامی:رفتارشناسی دولت های نهم و دهم

«رفتارشناسی دولت های نهم و دهم»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن می خوانید؛ارزیابی عملكرد دولت ها در پایان دوره فعالیتشان یكی از اقدامات مرسوم است. كارشناسان و رسانه ها در این ارزیابی و نقد نقاط ضعف و قوت بهترین گزینه ها به حساب می آیند چرا كه دولتی كه در آستانه تحویل دادن قدرت است معمولاً به دنبال مثبت جلوه دادن عملكردها و سیاست های خود است و دولتی كه در انتظار تحویل گرفتن قدرت است طبعاً تمایل دارد، شرایط را بیش از آنچه واقعاً هست، منفی و نامساعد جلوه دهد تا توجیهی برای عدم موفقیت های احتمالی آینده خود داشته باشد.

از این رو تجربه نشان داده است كه كارشناسان مستقل و رسانه های حرفه ای می توانند بهترین ارزیابان میزان موفقیت ها و ناكامی های دولت ها باشند.

بر همین مبنا روزهای پیش رو می توانند و باید فرصت مناسبی تلقی شوند كه طی آن كارشناسان و رسانه ها، عملكرد دولت های نهم و دهم را به بوته نقد بگذارند و نقاط ضعف و قوت آن را برای افكار عمومی تشریح كنند.

اهمیت این ارزیابی به ویژه در روزهای باقی مانده تا انتخابات ریاست جمهوری از آن جهت است كه جامعه ایران یك بار دیگر در معرض یك انتخاب حساس قرار گرفته است و آگاهی عمیق تر از ابعاد و نتایج سیاست های درست و نادرست دولت های قبلی، شعارها و وعده های نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آینده را دقیق تر ارزیابی كنند و به دام وعده های نشدنی، شعارهای زیبا اما نادرست و... گرفتار نشوند.

برهمین مبنا لازم است عملكرد دولت دهم كه ادامه منطقی دولت نهم هم به حساب می آید از سوی كارشناسان و رسانه های مستقل مورد نقد و ارزیابی همه جانبه قرار بگیرد. این اقدام نه از رهگذر خصومت با این دو دولت بلكه با هدف آگاهی بخشی به افكار عمومی انجام می گیرد تا دولتی بهتر برای آینده انتخاب كنند. حال با چنین مقدمه ای می توان به دیدی منصفانه تر به نقد عملكرد دولت پرداخت.

واقعیت این است كه آنچه دولت های نهم و دهم انجام داده اند یا انجام نداده اند از دو منظر قابل بررسی و ارزیابی است. جنبه نخست دستاوردها و نتایجی است كه در حوزه های مختلف خصوصاً حوزه اقتصاد به دست آمده است. این عملكردها عمدتاً جنبه آماری دارد و كارشناسان می توانند با مقایسه میان آمارهای عملكرد دولت های نهم و دهم و دولت های سابق یا اهدافی كه در اسناد بالادستی مانند بودجه سالانه، برنامه های چهارم و پنجم توسعه و... تعیین شده است به نتایج روشنی از میزان موفقیت یا شكست عملكرد و رویكرد این دو دولت بپردازند. چنین مقایسه ای تا به حال بارها انجام شده و نتایج آن نیز توسط كارشناسان و از طریق رسانه ها منتشر گردیده است. جنبه مورد نظر این نوشتار بعد دیگر عملكرد دولت های نهم و دهم است، بعدی كه می توان از آن به جنبه رفتارشناسی تعبیر كرد.

با بررسی مورد به مورد اظهارات، موضع گیریها و رویكردهای دولت های نهم و دهم در حوزه های مختلف خصوصاً حوزه اقتصاد می توان به یك جمع بندی كلی درباره رفتار دولت رسید.
واقعیت این است كه یكی از "رفتارهای معمول" یا به تعبیر دیگر "عرف های رفتاری" در دولت های نهم و دهم بی اعتنایی به اظهارات و نقدهای كارشناسی است. مروری كوتاه بر هشت سال گذشته به وضوح نشان می دهد كه دولت های دو دوره اخیر كمترین توجه را به توصیه ها و نقدهای دلسوزانه كارشناسان داشته اند و معمولاً این نقدها را برچسب های سیاسی كاری، منفعت طلبی شخصی و بخشی، سنگ اندازی برای خدمت رسانی به مردم مستضعف و... تخطئه كرده اند.

این نوع برخورد را می توان از مواجهه ای كه دولت نهم در اوائل كار خود با نامه جمعی از اقتصاددان ها داشت سراغ گرفت و به سراسر این هشت سال تعمیم داد. تازه ترین نمونه این نوع برخوردها هم واكنشی است كه به اظهارات یكی از كارشناسان اقتصادی در یك برنامه تلویزیونی توسط دولت نشان داده شد. وزارت علوم دولت دهم در واكنش به آمارهای ارائه شده توسط یك كارشناس شاغل در دانشكده اقتصاد و مدیریت دانشگاه شریف، رأی به توقف پذیرش دانشجو در این دانشكده داد!

نمونه بارز این تفكر البته انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی در دولت نهم بود. رئیس جمهور با این تصمیم به شفاف ترین صورت ممكن نشان داد كه اساساً اعتقاد و التزامی به نظرات كارشناسی ندارد و مایل است هر آنچه می خواهد و می پسندد فارغ از سبك و سنگین كردن های كارشناسی انجام دهد.

یكی دیگر از رفتارهای رایج در دولت های نهم و دهم كه ادامه و پیامد منطقی رفتار اشاره شده در سطور فوق است، عادت به اتخاذ تصمیمات ناگهانی، خلق الساعه و بدون پیش آگاهی است. این نوع رفتار آنقدر در دو دولت گذشته تكرار شده است كه به نظر می رسد دولتمردان نهم و دهم اساساً بنایشان بر این قبیل تصمیم گیری ها است و از غافلگیر كردن دیگران لذت می برند!

موارد متعددی می توان برای این رفتار برشمرد، نمونه هایی كه متأسفانه به علت ناگهانی بودن و عدم برخورداری از پشتوانه كارشناسی، پس از مدتی هیاهو و تبلیغ كنار گذاشته شد و آغاز نشده پایان یافت؛ شعار اسكان ایرانیان در خانه های ویلایی، پرداخت یك میلیون تومان برای هر نوزاد، انتقال آب خزر به كویر، اشتغالزایی 5/2 میلیون نفری در هر سال و... تنها نمونه های كمی از این رفتار دولت هستند.

با در نظر گرفتن این مسائل شاید لازم باشد افكار عمومی با دقت و وسواس بیشتری در سخنان و وعده ها و شعارهای نامزدهای ریاست جمهوری بنگرند تا اگر نشانه هایی از این قبیل رفتارها در آن ها مشاهده شد، آگاهانه تر دست به انتخاب بزنند.

رسالت:حب جاه و نسبت آن با انتخابات

«حب جاه و نسبت آن با انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حبیب الله عسكراولادی است كه در آن می خوانید؛تبعیت از هوای نفس و حب جاه و شهرت طلبی در فرهنگ اخلاق اسلامی مذمت شده است.

در سوره مباركه یوسف (ع) آمده است" "و ما ابرّئ نفسی ان النفس لاماره بالسوء الاما رحم ربی" و باید دانست كه حب جاه باعث فساد در دین و از بین رفتن ارزش های اسلامی و كمالات اخروی در انسان است. در روایت است كه آخرین رذیله ای كه از دل مومن خارج می شود "حب جاه" است.

امام صادق (ع) فرمود: "ملعون من تراس ، ملعون من هم بها، ملعون كل من حدث بها نفسه". هر كس ریاست طلبی كند ملعون است. كسی كه در راه رسیدن به ریاست و یا در فكر ریاست طلبی باشد در حالی كه صلاحیت آن را ندارد از رحمت خدا به دور و ملعون است. (اصول كافی جلد 2 صفحه 298)

همچنین امام موسی بن جعفر (ع) می فرمایند: زیان دو گرگ خطرناك كه به جان گله ای بی چوپان افتاده اند، از ضرر و زیان ریاست طلبی و حب جاه برای دین مسلمان بیشتر نیست. (كافی جلد 2 صفحه 297)

امام رضا (ع) نیز می فرماید: ریاست جز برای اهلش صحیح نیست. كسی كه ریاست طلبی كند درحالی كه اهلش نیست هلاك خواهد شد. (بحارالانوار جلد 2 صفحه 308)

بیش از 600 نفر در ایام مهلت ثبت نام به وزارت كشور رفته اند و آمادگی خود را برای تصاحب منصب ریاست جمهوری اعلام كرده اند.

بی تردید شمار زیادی از آنها اهلیت این مقام را با توجه به شروط مندرج در اصل 115 قانون اساسی ندارند.

آن دسته از افراد كه آن شروط را در خود احراز كرده اند بیش از 30 نفر هستند. اضلاع رقابت انتخابات آ ینده هر كدام با بیش از یك نفر به این عرصه آمده اند. تكثر و تعدد نامزدها از ویژگی های مهم این دور از انتخابات است. روی سخن بنده با كسانی است كه در مقوله احراز صلاحیت در محكمه وجدان خود رای به تایید داده و رفته و ثبت نام كرده اند.

1- تشخیص این معنا كه عزم برای نام نویسی و در معرض رای مردم قرار گرفتن برای شهرت طلبی، جاه طلبی و ریاست طلبی نیست و صرفا برای انجام تكلیف خدمت به اسلام و نظام است، چگونه دست داده است؟ اگر صحیح العمل باشیم، در این معنا اندیشه خواهیم كرد. از صحت این تصمیم جز خدا و تصمیم گیرنده كسی خبر ندارد. اگر درست عمل نكرده باشید مورد لعن خدا قرار خواهید گرفت. آثار و نتایج این لعن در ایام انتخابات، روز رای گیری و پس از اعلام نتایج -چه رای بیاورید چه نیاورید- خود را نشان خواهد داد. بحث قیامتی آن هم آتشی است كه هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ جسمی آن را تحمل نكرده و هیچ گوشی فریادهای فرد ملعون را نشنیده و باید از شدت مجازات آن فقط به خدا پناه برد.

همه اضلاع رقابت و نامزدهای به میدان رقابت آمده باید این دغدغه را داشته باشند كه آیا مرز بین ادای تكلیف و ریاست طلبی و حب جاه را درست دیده اند؟ آیا اطمینان دارند كه جز ادای تكلیف هیچ انگیزه ای نداشته اند؟ این زاویه دید می تواند به توفیق آنها در همه مراحل كمك كند.

2- تردیدی نیست اصولگرایان كه با پرچم دغدغه حفظ نظام و انقلاب و پایبندی به ولایت فقیه، خط امام و رهبری و قانون اساسی به میدان رقابت آمده اند باید بیش از دیگر اضلاع رقابت، دغدغه رعایت مرز ادای تكلیف و جاه طلبی و حب ریاست را داشته باشند.

به همین دلیل در مواضع خود بارها زنگ همگرایی و ائتلاف را به صدا در آورده اند و ساز و كارهایی هم برای رسیدن به آن تعریف كرده اند.جبهه پیروان خط امام و رهبری افتخار دارد كه پیشگام در این امر باشد و یك نفر را از میان خود برای گفتگو و ائتلاف با دیگر اضلاع برگزیند.

 ائتلاف سه گانه هم قرار است با همین آهنگ یك نفر را انتخاب كند و هر دو ائتلاف پذیرفته اند نظر جامعتین را گردن نهند. حتی در ضلع پایداری بارها دوستان فرموده اند: "گفتمان انقلاب باید با یك پرچم به میدان بیاید" و یا "اگر افراد احساس كردند كه حضور آنها باعث شكسته شدن رای و موجب رای آوری فردی می شود كه به مصلحت انقلاب نیست، وظیفه دارند از عرصه كنار روند و میدان را به فردی از میان خود كه بیشترین مقبولیت و كارآمدی را دارد بسپارند." این نشان دهنده یك هوشمندی است تا پس از انتخابات خدای ناكرده در اثر عدم توفیق دست تحسر به هم نساییم.

3- عقلانیت سیاسی حكم می كند برویم به سوی "خرد جمعی اصولگرایان." این رویكرد پرسش های بسیاری را در اضلاع اصولگرایان كه تاكنون بی پاسخ مانده است جواب می دهد.
اكنون با شفاف شدن معادله اضلاع رقابت، عقل جمعی حكم می كند تكثر و تعدد نامزدها در اردوگاه اصولگرایان به مصلحت نیست. این تكثر باعث شده برخی مومنین به غیبت بیفتند و بر پیشانی برخی نامزدها برچسب "حب جاه" و "ریاست طلبی" بزنند. نامزدها نباید كاری كنند كه در موضع غیبت و تهمت قرار گیرند.

مكانیسم های رسیدن به اصلح خیلی پیچیده و مبهم نیست. كافی است ما مرز "ادای تكلیف" و "ریاست طلبی" و "حب جاه" را در درون خود پیدا كنیم و از سوراخی كه رقبای ما چند بار گزیده شدند، گزیده نشویم. نكته مهم این است كه قرار نیست كسی به نفع اصلح كنار برود و برود خانه بنشیند بلكه باید در میدان بماند و اصلح را تبلیغ و ترویج كند. این یعنی عبور از جاه طلبی و ادای تكلیف واقعی!

4- بحمد الله تاكنون مقدمات شكل گیری یك حماسه سیاسی با حضور همه گروه ها و احزاب وجمعیت ها و هیجانی كه در اقشار گوناگون مردم وجود دارد، پدید آمده است. مردم با هوشمندی و عقلانیت سیاسی و انقلابی به پای صندوق های رای می آ یند تا پاسخ روشن و كوبنده ای به دشمنان نظام بدهند. آنها مصمم هستند با رای قاطع خود پایه های اقتدار و امنیت ملی كشور را بیش از پیش مستحكم كنند.

ما یك انتخابات پرشور و حضوری حداكثری را تجربه خواهیم كرد. خوشبختانه همه نامزدها پایبندی به قانون و  التزام عملی به نهادهای قانونی مسئول در انتخابات را اعلام كرده اند. لذا فرصت توطئه و دسیسه چینی از سوی سرویس های جنگ نرم دشمن را گرفته اند و هر كس كه بخواهدبا قانون ستیزی آب به آسیاب دشمن بریزد انگشت نما خواهد شد و مردم صریحا و سریعا او را در جای خود خواهند نشاند. لذا هیچ نگرانی ای وجود ندارد. باید با اعتقاد به اینكه "میزان رای ملت است" به نتایج انتخابات -هرچه شد- متلزم باشیم و رای ملت را محترم بشماریم.

تهران امروز:آینده از آن انقلاب ماست

«آینده از آن انقلاب ماست»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم مرتضی طلایی است كه در آن می خوانید؛پیش بینی تاثیرات ناشی از تغییرات بزرگ روزگار به آسانی امكان پذیر نیست. حداقل چیزی را كه یك تحلیل جامع و مانع در این خصوص می طلبد دسترسی همه جانبه به اطلاعات تمامی عواملی است كه نقش موثری در شكل گیری، رشد و توسعه آن داشته اند. انقلاب اسلامی ایران در زمره بزرگ ترین و موثرترین پدیده های روزگار، نقش فزاینده و تاثیرگذاری از خود در تمام قالب های حیات جامعه ایران و جهان برجای گذاشته است. وسعت تاثیرگزاری این انقلاب عظیم به حدی است كه می توان امواج و تكانه های آن را بعد از گذشت سی و چهار سال در سطح تمام ایستادگی های ملل مظلوم، دربند و مسلمان جهان مشاهده كرد.

امروز به جرات می توان ادعا نمود كه كمیت و كیفیت تغییرات و تحولات انقلابی جهان، مدیون ایستادگی ملت ایران در سه دهه اخیر است. سه دهه ایستادگی، مقاومت و پایداری بی شك هزینه های گزافی را به این كشور و مردمان آن تحمیل كرده است كه كمترین اشاره آن، وجود تحریم ها، فشارهای سیاسی و امنیتی و موارد دیگری است كه عموما از سر خصومت و دشمنی با این ملت و نظام، از سوی نظام استكبار اتخاذ شده است. نگاهی گذرا به تاریخ به وضوح نشان دهنده حوادث و مسائلی است كه جامعه ایران با آن درگیر بوده و هست.

امروز استكبار جهانی، خواهان مصادره تغییرات و تحولات جهانی به نفع خود و هم كیشانش است. دست اندازی به سرمایه های ملی كشور های ضعیف با عناوین مختلف و مصادره تغییرات و تحولات آنها، البته چنین شیوه هایی حربه جدیدی نیست، بلكه وقیحانه تر از گذشته در حالی رخ می دهد كه به واسطه تاثیرپذیری از انقلاب اسلامی ایران، بیداری در میان مردم مسلمان و مظلوم جهان شكل گرفته است كه به هیچ عنوان قابلیت مصادره را ندارد. امروز مردم جهان به خوبی با خطرات ناشی از استعمار نوین آشنایی دارند، به خوبی درك می كنند كه هدف استكبار از نزدیكی به دولتمردان آنها چیست، به خوبی می دانند كه برای رسیدن به آرمان ها و اهداف والای خود می بایست از جان و مال خود نیز بگذرند و در راه پیروزی حق بر باطل فرزندان شان را فدا كنند. بی شك آنها همه این را از انقلاب معنوی و با ارزش ما یاد گرفته اند. آنها فهمیده اند كه در راه عقیده و آرمان می بایست از چیز هایی گذشت كه بهایش سنگین است چنان كه ملت ایران گذشتند.

آرمان های والای عدالت، آزادی و آزادگی، اسلامیت، انسانیت، توحید و یكتاپرستی، پیشرفت مادی ومعنوی كه همگی پایه گذار جامعه ای خدا پسند در جهان است، از اصول مسلمی است كه همواره مردم ایران در طول قرن ها مبارزات تاریخی خود به دنبال آن بوده و خواهند بود. با چنین ارزش ها و اصول مقدسی آیا آینده از آن انقلاب والا و مقدس ماخواهد بود؟ سوالی كه پاسخ آن را در ارزیابی عملكردمان در چند دهه گذشته نهفته است.

بی شك عدول از هركدام از مولفه های ذكر شده در نزد مردم، گناهی نابخشودنی است. انقلاب اسلامی ایران چنانكه سرمنشا تحولات متعددی در جهان شده است در حوزه های داخلی نیز تغییرات گسترده ای را سبب ساز شده است. باور عملی به گفتمان مردم سالاری دینی و عمل جهت تحقق آن با برگزاری انتخابات درست در حوزه های متعدد، تنها گوشه ای از تلاش نظام مقدس جمهوری اسلامی برای پیام آزادی و آزادگی در جهان است.

توجه به ارزش ها و آرمان های الهی و انسانی در قانون اساسی و حقوق عمومی و خصوصی جامعه، برخوردار از مثال های بارز انسانیت و اسلامیت انقلاب اسلامی ایران است. نگاهی جامع به تمام شاخص های رشد و توسعه جامعه، چه انسانی و چه غیرانسانی بیانگر این است كه كشور و جامعه ایران به سرعت به سمت به دست آوردن قله های رفیع رشد و پیشرفت در حالت حركت هستند و همواره سعی كرده اند كه پیشرفتی در جامعه خود حاصل كنند كه ابعاد معنوی و مادی آن بسان بال هایی حركت جامعه را متوازن و هماهنگ كنند.بی شك پاسخ پرسش بالا مثبت خواهد بود. انقلاب مقدس اسلامی ما بر تارك تاریخ درخشید و امروز نیز درخشان تر از گذشته می درخشد و فردا درخشان تر از امروز خواهد درخشید.

در این خصوص عملكرد هركدام از ما چه در مقام یك مسئول و چه در مقام یك شهروند به میزان مسئولیتی كه داریم، سنگین است. ما میراث دار حركتی هستیم كه سنگ بنای آن در قرن ها پیش بر زمین نهاده شده است و اگر امروز، هر نوع كوتاهی صورت بگیرد كه دشمن چشم طمع به تمام سرمایه های مادی و معنوی ما بدوزد، آیندگان مارا هرگز نخواهند بخشید. فشردن دست بیعت و برادری یكدیگر برای آبادانی هر چه بیشتر كشور، اصلی اساسی است كه بارها مقام معظم رهبری بر آن تاكید داشته اند و به طور واضح و روشن خواستار توجه به مسائل و مشكلات پیش روی جامعه بودند و از این مجرا به هیچ عنوان از اختلافات و تفرقه كه خواسته اصلی دشمن است، استقبال نكرده و آن را به شدت مورد نكوهش قرار داده اند.

بیایید تا در سال 92 و به بركت حضور مردم همیشه در صحنه دست اتحاد و برادری یكدیگر را بفشاریم و برای رضایت خداوند و مردم، نظام و كشور عزیزمان را از خطر ات پیش رو محفوظ بداریم و با تمام توان خود سعی كنیم و باور داشته باشیم كه وظیفه ما امروز این است كه آینده را به گونه ای برای نسل های مان مهیا سازیم كه در آن به ایرانی و اسلامی بودن خود افتخار كنند و در بین تمام ملت های جهان سربلند و با اقتدار باشند.

آفرینش:نامت بلند؛ بزرگ مرد حماسه ایران زمین

«نامت بلند؛ بزرگ مرد حماسه ایران زمین»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است كه در آن می خوانید؛همه ساله چنین روزی به عنوان روزبزرگداشت فردوسی در ایران گرامی داشته می شود. حكیم ابوالقاسم منصوربن فردوسی طوسی در سال 329 هجری در روستای " باژ" از توابع طوس(توس) در خاندانی از طبقه دهقانان به دنیا آمد. از ایام جوانی شروع به سرایش یكی از بزرگترین شاهكارهای زبان و ادبیات پارسی یعنی شاهنامه كرد.

كتاب وی كه سند، شناسنامه و هویت ملی ایرانیان است، در روزگاری كه استقلال ایرانیان به واسطه حمله خانمان سوزمغول ها از میان رفته و هویت آنان برباد بود، آبروی دوباره به جایگاه هویت ایرانیان بخشید تا بتوانند دوباره عزت نفس خود را به دست آورند و به ابراز وجود بپردازند.

به همین سبب شاهنامه توسط ضبط سینه به سینه، نقل نقالان و پدید آوردن افسانه ها و ترانه ها توسط مردم حفظ شد و بعدها نسخ متعددی از این كتاب تهیه شد. در سالهای آغازین قرن معاصركه رویكردی تازه به ادبیات گذشته ایران توسط دانشمندان معاصر و مستشرق صورت پذیرفت شاهنامه نیز مورد باز خوانی قرار گرفت و ظرافت ها و نكات تازه بسیاری در آن پیدا شد كه هنوز هم عرصه پژوهش در شاهنامه بسیار فراخ است.

نام و آوازه فردوسی در میان جهانیان نیز شناخته و ستوده شده است، لذا شاهنامه فردوسی به بسیاری از زبان های زنده جهان برگردانده و خوانندگان بسیاری دارد. به گفته بسیاری از پژوهشگران شعر و ادب، فردوسی بزرگترین رزم نامه جهان را پدید آورده كه دربردارنده تاریخ جهان باستان است. مایه افتخار ایران و ایرانیان است كه اثر عظیم شاعری پارسی گو امروز در بسیاری دانشگاه های دنیا مورد بررسی و ارزش یابی قرار می گیرد و هرساله برای گرامی داشت نام وی مراسم مختلفی برگزار می گردد.

اما جای تاسف دارد كه درعصرما شاهنامه فردوسی فقط در محافل آكادمیك و تخصصی شعر و ادب فارسی مورد توجه قرار می گیرد و سهم آن در مطالعات عمومی جامعه بسیار ناچیز است. گزاف نبود كه گفته شد شناسنامه ما ایرانیان با نام شاهنامه ثبت مجدد شد و جانی دوباره گرفت، اما افسوس كه این حماسه سرای ایرانی مورد بی لطفی ما ایرانیان قرارگرفته است. جدای از این امر كه میزان مطالعه عمومی ما بسیارقلیل است، تقصیری برگردن نهادهای فرهنگی كشور است كه جز قرار دادن چند شعر دركتاب درسی مقاطع ابتدایی، كارخاص دیگری درجهت ترویج فرهنگ شاهنامه خوانی انجام نگرفته و یا بسیار ضعیف و محدود بوده است.

متاسفانه امروز شاهدیم كه یكی از سنتی ترین مراسم فرهنگی كشورمان، یعنی نقالی، كه ارتباط مستقیم درزنده نگه داشتن شاهنامه دارد، درحال فراموشی است و به جز نگاره های حماسی آن كه بر درو دیوار سفره خانه های سنتی نقش بسته اند، چیزی از این سنت فرهنگی باقی نمانده است.

امروز نوعی ناسپاسی گریبان گیر فرهنگ ایرانی شده كه به سبب بی توجهی و عدم برنامه ریزی صحیح ، به مرورشاهد فراموشی داشته های اصیل و سنت های ارزشمند این مرز و بوم هستیم. كشورهای مختلف با هویت سازی جعلی برای خود در پی اصیل و با فرهنگ نشان دادن ملتشان هستند، درحالی كه ما با پشتوانه ای عظیم از سنت ها و فرهنگ های اصیل، اسطوره های خود را به باد فراموشی و بی توجهی می سپاریم.

امیدواریم نام و یاد اسطوره های كشورمان همچون فردوسی، كه با زحمات فراوان پیشینیان پس از گذار قرن های مدید زنده و پرآوازه مانده، با توجه بیشتر از سوی فرهنگ سازان كشور همچنان زنده و با طروات باقی بمانند.

وطن امروز:نقد حقوقی بر اقدام رئیس جمهور

«نقد حقوقی بر اقدام رئیس جمهور»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سیروس محمودیان است كه ر آن می خوانید؛همراهی رئیس جمهور با یكی از كاندیداهای ریاست جمهوری هنگام ثبت نام وی در وزارت كشور كه اتفاقا از بستگان ایشان است، مباحث متعدد حقوقی را به وجود آورده است.

1ـ فارغ از ایرادات حقوقی و مسؤولیت های جزائی مترتب بر حضور رئیس جمهور ـ كه اساسا با استفاده از امكانات دولتی یا موقعیت های اداری تحت سلطه رئیس جمهور و صرفا در حمایت علنی از یك كاندیدا صورت گرفت ـ باید گفت این اقدام خلاف ضمن آنكه نقض آشكار قانون اساسی و قوانین موضوعه محسوب می شود، بدعتی خطرناك و مساله ساز در كشور است. حضور مستقیم رئیس جمهور مستقر كه راسا مسؤولیت اجرای انتخابات آتی را بر عهده دارد در معیت یك نامزد، فی نفسه محل اشكالات و شائبه آفرینی های متعددی در اصل صداقت رئیس جمهور در پایبندی به قانون اساسی و سوگند قرآنی اش است.

2ـ رئیس جمهور یك شخصیت كاملا حقوقی است كه در قبال برخورداری از یكسری حقوق مشخص، تكالیف قانونی معینی را هم عهده دار است. اعتبار ملی و فراگیری شخصیت حقوقی رئیس جمهور به اندازه ای وسیع و كشورشمول است كه چنین شمولی مانع از بروز و حدوث شخصیت حقیقی وی در عرصه سیاسی و اجتماعی تا لحظه آخر پایان ماموریت یك رئیس جمهور است. واضح است در مباحث حقوقی استناد به بهانه «در مرخصی بودن رئیس جمهور» و سقوط تكالیف قانونی از دوش نامبرده به این بهانه، از نامقبول ترین ادله محسوب می شود.

3ـ استناد به واژه «در مرخصی بودن ایشان در آن ساعت» مانند این است كه رئیس جمهور با گرفتن مرخصی چند ساعته در یك مناقصه اقتصادی بزرگ چند ده میلیاردی شركت كند و وزیر مربوط با ترك تشریفات، مناقصه را به ایشان یا همراهانش واگذار كند و وزیر مربوط در پاسخ به اعتراضات صورت گرفته مدعی شود رئیس جمهور هنگام عقد این قرارداد در مرخصی بوده است و در آن لحظه مسؤولیت های نامبرده به معاون وی محول و ایشان هیچ مسؤولیتی نداشته است. طبیعی است گذاشتن یك صندلی نامتعارف برای رئیس جمهور در كنار صندلی كاندیدای مذكور از باب وجاهت

حقوقی – اداری احمدی نژاد بوده است و الا برای هیچ یك از 650 كاندیدای ثبت نامی چنین اقدام خاصی صورت نگرفته بود و در آن لحظه همه او را به عنوان رئیس جمهور ایران می شناختند و آدم عاقلی را نمی توان یافت كه خلاف این نظر را داشته باشد.

4ـ پاسخ سوالات حقوقی از قبیل «چنانچه از رئیس جمهور در ساعات مرخصی وی تخلفی سر بزند نحوه رسیدگی به تخلفات و جرائم وی چگونه خواهد بود» خود جواب روشنی به لاپوشانی های نادرست صورت گرفته دارد. طبیعی است در چنین شرایطی به تخلفات یك رئیس جمهور مطابق قوانین موضوعه مربوط به رئیس جمهور رسیدگی خواهد شد و در مرخصی بودن ایشان هیچ تغییری در نحوه رسیدگی به تخلفات در پی نخواهد داشت. در مرخصی بودن رئیس جمهور استدلال بسیار سست و غیرحقوقی است كه تنها از منظر فرافكنی سیاسی می تواند مورد توجه قرار گیرد.

5 ـ براساس بند 3 ماده 33 قانون انتخابات ریاست جمهوری، هرگونه تطمیع در امر انتخابات از سوی اشخاص جرم محسوب شده و طبق ماده 84 همان قانون؛ مجازات معینی نیز برای آن در نظر گرفته شده است. از نظر حقوق كیفری، تطمیع به معنی به طمع انداختن و برانگیختن حس نفع طلبی اشخاص است. رئیس جمهور سعی داشت با اهداف معینی مانند تبلیغ مستقیم، در كنار دست نامزد احتمالی مورد بحث حاضر شده و با بلند كردن دست وی هواداران خویش را برای رای دادن به ایشان تطمیع معنوی كند. بدیهی است اشاره قانون به افراد عام و بدون در نظر گرفتن جایگاه حقوقی یا حقیقی اشخاص و نوع كارشان است.

6 ـ طبق ماده 73 قانون انتخابات ریاست جمهوری هیچیك از مقامات اجرایی و نظارتی انتخابات حق تبلیغ له یا علیه هیچیك از داوطلبان انتخاباتی را نخواهند داشت و تخلف از این قانون جرم محسوب می شود. بدیهی است حضور رئیس جمهور كه دارای وظایف مشخص و مصرح قانونی در بخش اجرای انتخابات است در كنار یك كاندیدا و بالابردن دست او مقابل رسانه های خبری به طور عرفی و قانونی تبلیغ به نفع آن فرد محسوب می شود و جرم آشكار است.

7ـ عده ای گفتند رئیس جمهور مسؤولیتی در اجرای انتخابات ندارد لذا مشمول ماده 73 نمی شود.

باید گفت طبق ماده 31 قانون انتخابات ریاست جمهوری، وزارت كشور مجری برگزاری انتخابات است لذا از منظر حقوقی كمترین شكی وجود ندارد كه وزارت كشور جزء مجریان اصلی انتخابات است. از یك سو وزیر كشور منصوب رئیس جمهور بوده و نصب وی به طور اختصاصی منوط به اراده رئیس جمهور است. وزیر عینا در مقابل رئیس جمهور ملزم به انجام وظایف اجرایی محوله از سوی رئیس جمهور است. از سوی دیگر طبق اصل‏ 113 قانون اساسی پس‏ از مقام‏ رهبری‏، رئیس‏ جمهور عالی ترین‏ مقام‏ رسمی‏كشور است‏ و مسؤولیت‏ اجرای‏ قانون‏ اساسی‏ و ریاست‏ قوه‏ مجریه‏ را جز در اموری‏ كه‏ مستقیما به‏ رهبری‏ مربوط می شود، بر عهده‏ دارد و طبعا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نیز از اصول قانون اساسی است. لذا كتمان مسؤولیت مستقیم رئیس جمهور در امر انتخابات ریاست جمهوری از این بابت نیز غیرمستدل و نامسموع است. بی شك برگزاری انتخابات بر عهده قوه مجریه است لذا نمی توان منكر مسؤولیت مستقیم رئیس جمهور در این باره شد.

8 ـ در حاشیه جلسه دولت سخنگوی هیات دولت كه اتفاقا حقوقدان است، در اظهارات عجیب غیرحقوقی مدعی شد كه رئیس جمهور در امر انتخابات مسؤولیتی بر عهده ندارد و بر همین اساس این اقدام رئیس جمهور مشمول ماده 73 قانون انتخابات ریاست جمهوری نیست. در پاسخ به ایشان باید گفت همه وظایف تعیین شده برای وزارت كشور ذاتا بر عهده رئیس جمهور است. مثلا در صورت بركناری، فوت، عزل یك وزیر تا معرفی وزیر جدید به مجلس شورای اسلامی جهت اخذ رای اعتماد، رئیس جمهور می تواند راسا یا با تعیین سرپرست برای وزارتخانه مربوط به انجام وظایف قانونی مبادرت كند. لذا باید گفت اولا طبق اصل‏ 133 قانون اساسی كه رئیس جمهور مسؤول اجرای آن است وزرا توسط رئیس‏ جمهور تعیین‏ و برای‏ گرفتن‏ رای‏ اعتماد به‏ مجلس‏ معرفی‏ می شوند. ثانیا طبق اصل‏ 134 ریاست‏ هیأت‏ وزیران‏ با رئیس‏ جمهور است‏ كه‏ بر كار وزیران‏ نظارت‏ دارد و با اتخاذ تدابیر لازم‏ به‏ هماهنگ‏ ساختن‏ تصمیم‏ های وزیران‏ و هیات‏ دولت‏ می پردازد و با همكاری‏ وزیران‏، برنامه‏ و خط مشی‏ دولت‏ را تعیین‏ و قوانین‏ را اجرا می كند... رئیس‏ جمهور در برابر مجلس‏ مسؤول‏ اقدامات‏ هیأت‏ وزیران‏ است.

9ـ طبیعی است قائل شدن تكلیف مهم حقوقی مانند «مسؤولیت رئیس جمهور در قبال اعمال وزرا در برابر مجلس» در اصل 134 قانون اساسی حكایت از آن دارد كه همه وظایف متعین برای وزرا اصالتا بر عهده رئیس جمهور نیز قرار دارد. انكار این مسؤولیت رافع مسؤولیت های حقوقی- كیفری رئیس جمهور نمی تواند باشد. علاوه بر آن بر اساس اصل‏ 137 هر یك‏ از وزیران‏ مسؤول‏ وظایف‏ خاص‏ خویش‏ در برابر رئیس‏ جمهور ‏ است.

حمایت:تكرار تاریخ و وعده های اعراب

«تكرار تاریخ و وعده های اعراب»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است كه در آن می خوانید؛گویی تاریخ هر روز باید برای فلسطین تكرار شود. تاریخی كه البته نه فلسطینی ها بلكه كشورهای مرتجع عربی آن را می نویسند. نوشته ای سراسر غلط و نادرستی كه در نهایت به یك نوشتار ختم می شود و آن نابودسازی ابعاد دیگری از حقوق فلسطینی ها و خدمات جدید به صهیونیست هاست.

این تكرار تاریخ در یك كلام خلاصه می شود، و آن این است كه سران عرب هر زمان كه پای مسئولیت عربی و حمایت از فلسطین پیش می آید كار را به مجامع بین المللی می سپارند و چنان ادعا می كنند كه سازمان ملل یا شورای امنیت و یا فلان نهاد بین المللی باید برای مقابله با صهیونیست ها اقدام كنند. این امر این روزها بار دیگر به گوش می رسد چنانكه اتحادیه عرب ادعا كرده است در صورت استمرار هتاكی صهیونیست ها به مسجد الاقصی موضوع را به سازمان ملل گزارش می دهد.

این ادعا در حالی مطرح می شود كه در مورد عملكرد سازمان های بین المللی همان بس كه در چند دهه اخیر هیچ قطعنامه ای علیه صهیونیست ها تصویب و اجرا نشده است زیرا آمریكا همواره از حق وتو برای مقابله با قطعنامه ها استفاده كرده است.این سؤال همچنان مطرح است كه وقتی سازمان ملل تحت سلطه آمریكاست چرا اعراب به بازی تكراری واگذاری پرونده فلسطین به سازمان ملل اصرار دارند؟ آیا این اقدام چیزی جز شانه خالی كردن از مسئولیتشان در قبال فلسطین است؟ اعراب با این رویكرد برآنند تا از یك سو چنان وانمود كنند كه برای كمك به فلسطین گام بر می دارند و از سوی دیگر با شكست این طرح چنان عنوان می كنند كه به رغم تلاش گسترده آنان، نمی توان اقدامی علیه صهیونیست ها صورت داد بنابراین تنها گزینه؛ ورود به روند سازش است.به عبارتی رویكرد آنان به سازمان ملل، در نهایت به خیانت دیگر به فلسطین ختم می شود. نكته قابل توجه آن كه همین كشورهای عربی از به كارگیری امكانات نظامی و مالی خود برای حمایت از فلسطین خودداری می كنند.

این كشورها در سال میلیاردها دلار تسلیحات خریداری می كنند اما در طول جنگ 8 روزه حتی یك فشنگ برای غزه ارسال نمی كنند؛ و یا برای شكستن محاصره غزه یك دلار هزینه نمی كنند. جالب توجه آن كه همین كشورها میلیاردها دلار برای سرنگونی سوریه ای هزینه می كنند كه از پایه های اصلی مقاومت و حامی واقعی فلسطین است. یعنی اعراب خیانتی چند ضلعی را علیه فلسطین صورت می دهند در حالی كه ادعای حمایت از فلسطین را سرمی دهند.

در جمع بندی كلی از آنچه ذكر شد می توان گفت كه اقدام های كشورهای عربی مبنی بر پیگیری موضوع فلسطین ادامه فریبكاری و خیانت آنان به فلسطین است كه حلقه تكمیلی آن نیز همراهی با غرب و صهیونیست ها برای نابودسازی سوریه و اركان مقاومت است كه با حذف آنها بزرگ ترین خدمت را به صهیونیست ها و خیانتی سراسری را علیه فلسطین صورت می دهند.

مردم سالاری:دولتی ها چقدر می توانند بازی خود را به پیش ببرند؟!

«دولتی ها چقدر می توانند بازی خود را به پیش ببرند؟!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ولی درویشی است كه در آن می خوانید؛ از ابتدای سال جاری بحث عدم حضور آقایان خاتمی و هاشمی و نیز احتمال بالای رد صلاحیت آقای اسفندیار رحیم مشایی از یك طرف و به توافق نرسیدن اصلاح طلبان و اصولگرایان بر سر كاندیداهای واحد خود از طرف دیگر، جامعه را نسبت به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بی میل و دلسرد كرده بود. هر چه بر تعداد كاندیداها و حتی ائتلافهای چند نفره افزوده می شد، این رخوت در جامعه بیشتر شده و نواخته شدن ساز جدایی از میان ائتلافهای موجود در میان اصولگرایان و عدم تمایل اصلاح طلبان برای رسیدن به وحدت، در روزهای پایانی مهلت ثبت نام كاندیداها می رفت تا دست یابی به خلق یك حماسه سیاسی در خردادماه را به رؤیای دست نیافتنی تبدیل كند.

اما با ثبت نامها بخصوص اضافه شدن هاشمی، مشایی و جلیلی به كاندیداها در دقایق پایانی مهلت ثبت نام، چنان شور و نشاطی در زمینه انتخابات پدیدار شد كه حتی دامنه آن به سرعت بر برخی شاخصه های اقتصادی هم تأثیر گذاشت. لذا بجاست كه در راستای رهیدن از داشتن انتخاباتی كم رونق و امیدوار شدن به برگزاری انتخاباتی پرشور، از ورود هر سه چهره مذكور نه تنها استقبال كه تقدیرگردد. اما اكنون در مرحله بررسی صلاحیت ها و به احتمال فراوان، به وحدت رسیدن كاندیداهای طیفهای شاخص شركت كننده درانتخابات قرار داریم.

اگر بخواهیم به بررسی سه قطب مطرحِ ایجاد شده حول سه فرد مذكور در همین اولین روزهای پس از اتمام مهلت ثبت نام بپردازیم درخصوص آقای هاشمی رفسنجانی باید گفت كه ایشان بر خلاف انتخابات سال 84 اكنون می توانند با اطمینان، بر روی پشتیبانی وسیع اصلاح طلبان، عقبه قابل توجهی از اصولگرایان، درصد بالایی از دست اندركاران اقتصاد و تجارت و صنعت و تولید، و علاوه بر آنها طیف گسترده ای از مردمی كه گرانی ها ونابسامانی های اخیر و تنگناهای معیشتی، آنها را به سختی تحت فشار قرار داده است، حساب كنند.

در اردوگاه اصولگرایان درصد این احتمال بالاست كه جز معدودی از كاندیداها كه به صورت سنتی متعلق به این طیف هستند اما ممكن است خود را مستقل اعلام كنند سایركاندیداها به پشتیبانی ازآقای جلیلی از دور رقابتها انصراف داده و در جبهه ایشان قرار گیرند. در این صورت آقای جلیلی به لحاظ دارا بودن برخی ویژگیهای شخصیتی خود مانند پایبندی به اصول دینی و انقلابی و ساده زیستی و ... مورد توجه آن دسته از دغدغه مندان ارزشهای انقلاب خواهد بود كه روزی تبلور آمالشان را در گفتار و كردار آقای احمدی نژاد می دیدند و اكنون آه بر لب و داغ بر دل دارند. گروهی نیز قاطعیت و عدم انعطاف پذیری ایشان را – كه برخی آن را به باج ندادن تعبیر می كنند – درجریان مذاكرات هسته ای مقابل آمریكا و برخی كشورهای اروپایی را ستوده و در روزهای آتی با همین كارت، كارزار انتخاباتی او را گرمتر خواهند كرد.

علاوه بر اینها آن دسته ازاصولگرایانی كه به هیچ روی نه به هاشمی متمایل خواهند شد و نه حاضرند بار دیگر برروی احمدی نژاد و محبوب این روزهای او! حساب باز كنند، آقای جلیلی را بر خواهند گزید و گروهی دیگر از این اصولگرایان نیز به دلیل اینكه از عدم انسجام و اتحاد كاندیداهای طیف خود و حتی مشكلاتی كه میان اعضای ائتلافها بوجود آمده است، ناراحت و نگرانند، رو سوی ایشان خواهند گرداند.

اما در مورد آقای مشایی باید گفت كه هیچ كدام از كاندیداهای مطرح و غیرمطرح و مستقل و غیر مستقل به اندازه ایشان هوشمندانه و برنامه ریزی شده قدم در این راه نگذاشته است.

ابتدا درمورد رد یا تأیید صلاحیت آقای مشایی كه این روزها نقل هر مجلس است باید گفت كه برای ایشان گذشتن یا نگذشتن از سد شورای نگهبان مسأله اصلی نیست. مسأله اصلی ایشان این است كه از حلقه دولتیان كسی از فیلتر شورای نگهبان بگذرد. اگر ایشان تأیید صلاحیت شوند كه با تمام توان طبق برنامه های از پیش تعیین شده شان پیش خواهند رفت و بی هیچ درنگی و به انحای مختلف به جلب نظر مردم و كسب آرای آنان همت خواهند گمارد.

اگر هم او تأیید صلاحیت نشوند، با تبلیغات وسیع از شخص مورد نظر خود كه تأیید صلاحیت شده است پشتیبانی خواهد كرد و هر آنچه را كه برای پیروزی خود اندوخته است خرج او خواهد نمود. ضمن اینكه پس از رد صلاحیت، با آزادی و اختیار عمل بیشتری كار كرده و حتی از "فرصت" رد صلاحیت شدن خود نیز با مظلوم نمایی و همچنین به واسطه هزینه هایی كه آقای احمدی نژاد برای مخالفین ایشان خواهد تراشید، استفاده بهینه را در این زمینه خواهند كرد.

اما حامیان آقای مشایی (چه به عنوان كاندیدای نهایی انتخابات ریاست جمهوری چه به عنوان حامی اصلی یكی از این كاندیداها) كیستند و برنامه های ایشان چه خواهد بود؟ دولتی ها به جهت برخی گفتار و رفتار خود و نیز اقدامات آقای احمدی نژاد در همین وضعیت كنونی دارای طرفدارانی هر چند محدود است. اما هدف نهایی آنها، در اختیار داشتن حامیان فراوانی متشكل از طیف های گسترده ای از افراد مذهبی و معتقد به مبانی و ارزشهای اسلامی گرفته تا ملی گرایان و منتقدین و حتی مخالفین خواهد بود.

برنامه تبلیغاتی ایشان نیز عبارت خواهد بود از گسترش همزمان بحث مهدویت، ارائه تئوریهای جذاب در خصوص اسلام نوین، اسلام مورد استقبال جهانیان و مكتب ایرانی، پاسداشت نمادهای ملی و وطنی - كه كوروش و فردوسی تنها نمونه هایی از آنها هستند - بحث جدی درخصوص خاتمه دشمنی با آمریكا و حتی اسرائیل، انتقاد جدی از نهادهای قدرت در كشور، متهم كردن برخی نهادها و سازمانها به فعالیتهای اقتصادی غیر قانونی، انداختن تقصیر گرانی ها و سوء مدیریت ها و نابسامانی ها به گردن اشخاص و نهادهایی كه به صراحت از آنها نام برده خواهد شد

 درگیركردن جدی ذهن مردم به مسأله قریب الوقوع بودن ظهور و... در كنار این فعالیت ها كه اقشار مختلف جامعه را به تناسب نوع اعتقاد و فرهنگ و طرز تفكر هر قشر در بر خواهد گرفت، حساب ویژه ای هم روی اقدامات غیرقابل پیش بینی آقای احمدی نژاد باز خواهند كرد. چه بسا اگر طیف مشایی در میانه كار متوجه شوند علی رغم تمام این اقدامات از رقبا عقب مانده اند، از آقای احمدی نژاد خواهند خواست بدون در نظر گرفتن بسیاری از ملاحظات، اقدام به یك سلسله اتهام زنی یا به قول خودشان افشاگری نماید و این كار را «تا هر جایی كه لازم باشد» ادامه دهد. و این آخرین تیر تركش دولتیان و به زعم خود،كاری ترین تیر خواهد بود، كه از سالها قبل تلویحا به آن اشاره كرده اند اما فقط در مواقع لزوم و بطور محدود از آن استفاده كرده اند. اما هوشمندانه آنرا برای روز سرنوشت صیقل داده اند.

با این حال، می توان گفت كه به دلیل اینكه دست آنها از مدتها قبل باز شده و این گونه رفتارشان برای همه قابل پیش بینی بوده، توان اجرای چنین حركتی از آنها گرفته خواهد شد و به همین دلیل دولتی ها هم چندان روی این رفتار نمی توانند برنامه ریزی كنند و از موفقیت خود اطمینان داشته باشند . در چنین وضعی است كه حركت هماهنگ و وحدت مردم برای برون رفت از فضای فعلی می تواند تاثیرگذار باشد تا انشاءالله شاهد شكل گیری دولتی باشیم كه كشور را از وضعیت بحرانی این روزها خارج كند.

شرق:پازل انتخابات

«پازل انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فیاض زاهد است كه در آن می خوانید؛با ثبت نام هاشمی رفسنجانی در دقایق پایانی، پازل نهایی انتخابات در دهمین دوره ریاست جمهوری ایران كامل شد. پیش از این دو ضلع اصلی دیگر پا به میدان نهاده بودند. اسفندیار مشایی و سعید جلیلی! حال می توان امیدوار بود چنانچه همه چیز به سان اراده ثبت نام كنندگان به پیش رود، شاهد حماسه ای سیاسی خواهیم بود. چنانكه مقام معظم رهبری پیش بینی كرده بودند. البته منوط بر آنكه آنها بتوانند از فیلتر شورای نگهبان رد شوند. تصمیم هاشمی را باید مهم ترین تصمیم تمام عمر سیاسی وی به حساب آورد. او قریب 80سال دارد و مسوولیت های كلیدی فراوانی را داشته است.

نمی توان جاه طلبی یا رویاهای سیاست طلبی را عامل این تصمیم دشوار فرض كرد. هاشمی تمام اعتبار خود را به این آخرین میدان بازی سیاست كشانده است. با علم بر اینكه بخش های وسیعی از اصولگرایان هیچ علاقه ای برای ورود او به صحنه نداشته اند. در این روزها تمام ترفندها به كار گرفته شد تا او را از ثبت نام باز دارند. حال با آمدن او تمام نقشه ها بر آب رفت.

هاشمی نشان داد كه هنوز سیاستمداری تمام نشدنی است. با همه استانداردهای یك سیاستمدار بزرگ و جهانی. ضلع دیگر پازل، اسفندیار مشایی است. او از فردای انتخابات 88 خود را در قامت آلترناتیو نشان داد. تمام موضع گیری ها و مانورهایی كه می داد طبقه متوسطی را نشان گرفته بود كه با فرض غیبت حاملان اصلی این طبقه، یعنی اصلاح طلبان، بتواند آرای آنها را به خود جلب كند. او و احمدی نژاد دو روی سكه را نشان رفته بودند تا به خیال خود به هم افزایی سیاسی نایل شوند. احمدی نژاد گروه های فرودست و حاشیه نشین را هدف گرفته و با طرح شعارهای پوپولیستی درصدد بود كه از خود زاپاتایی ایرانی بسازد.

روی دیگر سكه را مشایی هدف می گرفت. شهرنشینان خاكستری. جمعیتی در حدود 45درصد از جمعیت ایران كه متناسب با فضای موجود انتخاباتی با اولویت شعارهای شهری و مدنی و البته نیمه مدرن، كاندیدای خود را انتخاب می كنند. حال مشایی می خواهد با این دو روی سكه خود را واجد شرایط نموده و در پس چانه زنی و شاید هم تهدیدهای احمدی نژاد بستری برای خود فراهم آورد. آنها هرچند گروه های آسیب پذیر را هدف اولیه خویش ساخته و عدالت را شعار كلیدی خود قرار داده بودند، هرچه به جلوتر آمدیم به شعارهای لیبرالی و آزادی خواهی تمایل بیشتری نشان دادند.  حال آنها بیشتر از آنكه به زاپاتا شبیه باشند تلاش دارند كه خود را به دون ژوئن مانند كنند.  حلقه سوم این بازی بزرگ سعید جلیلی است.

او حلقه وصل اصولگرایان و جبهه پایداری است. وی تلاش فراوانی كرد تا به عنوان فاتح بزرگ مذاكرات هسته ای وارد این كارزار شود. وی تلاش می كند تا چهره ای را از خود نشان دهد كه تلاقی تعهد و تخصص است. از یك طرف خود را یك مدیر بسیجی نشان می دهد و از سویی عنوان دكترا برایش اهمیت دارد. در اوج مذاكرات هسته ای به نماز جمعه آلماتی می رود تا نشان دهد كه سیاستمداری طراز نوین جمهوری اسلامی است! هم بار ایدئولوژیك دارد و هم با دنیای جدید همسویی نشان می دهد. اما برای جاانداختن اصل این مفاهیم در میان گروه های مختلف اجتماعی كار سختی در پیش دارد. مهم ترین نقطه ضعف او فقدان شهرت است.

وی امیدوار است كه مورد پسند نیروها و محافلی قرار گیرد كه قدرت سازماندهی انتخاباتی، به سان احزاب را دارا می باشند.  شاید برخی این ایراد را بر نگارنده بگیرند كه چرا چشمان خود را به روی دیگر كاندیداها از جمله ولایتی یا قالیباف بسته است. ولایتی در شرایط موجود تعادل انتخاباتی خویش را از دست داده است. او نمی تواند در لحظه انتخاب نهایی مورد وثوق توامان اصولگرایانی كه در جبهه پایداری جمع شده اند و اصولگرایان قرار گیرد. ولایتی هرچند برای كهنسالان اصولگرا حسی نوستالژیك را القا می كند اما برای جوانترهای رادیكال فاقد ارزش های مورد نظرشان است. هنر او در دیپلماسی و جهان شناسی است.

اما چرا جلیلی را موید این صفت ندانیم. جلیلی هم یك شبه دیپلمات شده و پرونده هسته ای ایران را در دست دارد و هم نشانه های ظاهری و باطنی جریان پایداری را یدك می كشد لذا اگر قرار باشد در زمان حذف مشایی از سوی شورای نگهبان، دولت مستقر به معامله ای با اصولگرایان و پایداری دست یازد، تنها جلیلی از این شانس برخوردار است كه از كاندیدای پایداری- لنكرانی- و كاندیدای اصولگرایی- ولایتی- سبقت گیرد؛ لذا در یك جمع بندی اولیه می توان دو نوع آرایش سیاسی را در انتخابات پیش بینی نمود.

هاشمی در صحنه بماند. مشایی برای تخریب آرای او و تخریب جایگاهش در دو روی سكه روستاها و مناطق حاشیه ای با شعار ناشدنی 250هزار تومان برای هر خانواده و حمایت احمدی نژاد، تایید صلاحیت شود. با این امید كه راه برای كاندیدای اصلی جریان های اصولگرا، كه به نظر سعید جلیلی خواهد بود، باز شده و بدون كمترین هزینه ای از سوی نیروهای موثر، هاشمی و مشایی خود را تضعیف و پرونده ادعایی – انحراف و فتنه- توامان بسته شود.

مدل دیگر به انتخاباتی دوقطبی منوط می شود. در این آرایش با رد صلاحیت مشایی، جامعه دوقطبی شده و با همراهی دوستان قدیم و جدید- پایداری و اصولگرایی- و تمركز بر جلیلی، به رقابت با هاشمی كه حمایت اصلاح طلبان و نیروهای ملی و مستقل را دارا می باشد، بپردازند. به زودی می توان فهمید كه معبران چه تدبیر كرده اند و البته صاحبان اصلی عرصه سیاست كه مردم بزرگ ایران هستند نیز، چه رقم خواهند زد. درك این مهم چندان به درازا نخواهد  انجامید.

قانون:الزامات حماسه سیاسی

«الزامات حماسه سیاسی»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم مجید نصیرپور است كه در آن می خوانید؛اصول كشورداری را هركسی با توجه به دانش و تجربیات خود ترجمه می كند ، خصوصا افراد و جریانات سیاسی بر این مهم وقوف بیشتری دارند و اصولا به همین دلیل است كه سعی دارند در رقابت های انتخاباتی به قدرت برسند تا آنچه به عنوان آرمان ، برنامه و اهداف داشته اند، محقق كنند. در ایران هم این قاعده جاری است.

اصولی كه تمام جریانات اصیل و دارای شناسنامه و هویت و افراد منتسب به آنها دارند، بسیار شفاف و روشن است و بی تردید برنامه های این دسته از گروه ها مبتنی بر زیرساخت های مهمی مانند قانون اساسی است كه دوبار به تایید مردم رسیده و دارای اصول مترقی و متعددی در حوزه های متنوعی مانند حقوق ملت است كه بدون تردید حق انتخاب كردن و انتخاب شدن یكی از مهم ترین حقوقی است كه مردم از آن برخوردارند.

همان گونه كه گفته شد با توجه به وجود حق انتخاب شدن و انتخاب كردن راه ورود نخبگان سیاسی، مذهبی و احزاب به جریان قدرت و ساختارهای مدیریتی در تمام سطوح هموار شده و هرآنكه خود را در چارچوب آن دانسته و از توانایی پذیرش و انجام مسئولیت ها برخوردار باشد، می تواند به این عرصه ورود كند. البته در این مسیر دستگاه های نظارتی، وظایف و مسئولیت های خود را دارند كه آن نیز ریشه در قانون اساسی و قوانین عادی دارد كه مشكلات را تا حدودی مرتفع می كند، البته در سال های اخیر موارد متعددی دیده شده كه بعضی افراد یا جریانات پایبندی كامل به تمام اصول قانون اساسی را از خود نشان نداده اند و منجر به بروز مشكلات متعددی شده اند.

در زمان امام راحل نیز بعضا مشكلاتی از سوی دولت یا مجلس و ... بوجود می آمد. خصوصا می توان به مواردی اشاره كرد مانند تصمیماتی كه امام راحل در مقاطع مختلف مانند پذیرش قطعنامه، تغییر قانون اساسی در حوزه های مختلف در سال های اخیر هم وقایع تلخ سال 88 و مواجهه با رفتارهای دولت مستقر كه هر كدام آن نشان از ظرفیت بالا و تاثیرگذاری این نهاد بر جریانات مختلف دارد. اما موضوع اصلی كه موجب نگارش این سطور شد این است كه رهبر معظم انقلاب در روزهای آغازین سال 92 در سخنرانی بسیار مهم خود در حرم رضوی به موضوعات مهمی اشاره داشتند مانند راه تعامل ایران با جهان غرب به خصوص آمریكا و انتخابات ریاست جمهوری و با تبیین ابعاد حماسه سیاسی تلاش كردند كه مسئولیت تمام گروه ها و افراد را روشن كنند.

اینجانب صرف نظر از آنچه نیت معظم له بوده، معتقدم به دلیل شرایط سیاسی، بین المللی و مدیریتی داخل كشور و نگرانی های پیرامون این موضوعات رهبر معظم انقلاب یاری و كمك همه جریانات سیاسی و افراد را تاكیدا مطالبه كرده اند و قطعا فرد یا جریانی كه قابلیت های لازم به خصوص موقعیت اجتماعی و پایگاه مردمی را داشته باشد در صورت پیروزی در انتخابات می تواند به تحقق این منویات كمك شایانی كند. جنس مشكلات امروز آنچنان سخت و دشوار است كه افراد با شاخص های متوسط حتما در كوتاه مدت توان حل آنها را نخواهند داشت.

البته در این مسیر مشكلات متعددی وجود خواهد داشت از جمله صاحبان قدرت و ثروت كه همواره در تقابل با عدالت واقعی نه عدالت خودخوانده بوده اند و چنانچه این مقاومت ها نبود و كار كشورداری سهل و آسان بود بسیاری از افراد علاقه مند بودند و هستند كه این مسئولیت را قبول كنند اما باید توجه داشت كه حماسه سیاسی الزاماتی دارد از جمله می توان به میزان مشاركت كنندگان، كیفیت انتخابات و پیامی كه انتخاب فرد منتخب به جامعه جهانی ارسال می كند اشاره كرد، لذا همان گونه كه رهبری فرمودند هر كسی كه خود را در این اندازه می داند به خصوص افراد باسابقه و توانمند مسئولیت سنگین تری دارند و قطعا نباید به فشارهای سیاسی رقبا توجه كنند.

در نهایت به عنوان یك شهروند علاقه مند به نظام اسلامی آرزو دارم انتخاباتی پرشور و معنادار در خرداد 92 شكل گرفته و موجبات افزایش عزت ایران اسلامی و ایرانیان غیور را فراهم آورد.

بهار:او آمد تا به چه برسد؟!

«او آمد تا به چه برسد؟!»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم سید علی صنیع خانی است كه ر آن می خوانید؛به یاد آن روز باشید كه در جمع خانواده دراز كشیده اید، طبیب، ناتوان از ممانعت رفتن و دوستان، عاجز از یاری نمودن.

روز شنبه دو گروه دل نگران بودند. عده ای از آمدنش و گروهی از نیامدن او، بالاخره تصمیم بر آمدن شد. مقدمه هرچه باشد، اذن برای آمدن، یا اطمینان از عدم مخالفت. تلفن های همراه و مترو و اتوبوس های شهری به مدد آمدند. كمتر از ساعتی در همه شهر پیچید كه او آمد. در آمدن دو گروه ناراضی، عده ای از آمدنش و برهم خوردن معادلاتشان و دیگری ناراحت از این كه راحتش نمی گذارند. كثیری خوشحال از آمدنش، كه شاید گره گشایی كند. صبحگاهان تصویرش در صفحه اول اكثر روزنامه ها؛ به ظهر نرسیده بودیم كه خبر از پایین آمدن قیمت ارز به میان آمد. ساعاتی از ظهر نگذشته بود كه خبر رسید 150 نفر از نمایندگان با نوشتن نامه ای ادای تكلیف كرده اند. از افاضاتشان مطلع شدم؛ از امام گفتند و جنگ با اسراییل؛ از ولایت فقیه و اطاعتش؛ از جمهوری سخن به میان آوردند و حاكمیت مردم در این دوره و آزادیشان در مقایسه با دوران او و انحصارگرایی اش.

از دولت منتسب به خود گفتند و سازندگی اش و در نهایت به نصیحت او انجامید. به پایین صفحه رسیدم و اسامی را از نظر گذراندم اكثرشان همان هایی بودند كه در دوره نهم با برملا كردن چپاولش قربه الی الله حذفش كردند؛ توقف روی اسامی وقت زیادی از من گرفت سوابق عده ای از آن ها در قبل و بعد از انقلاب، در دوران دفاع مقدس و در دولت سازندگی نزدیك بود مرا به جای پرداختن به اصل مسئله، مشغول به افراد كند كه رهایش كردم البته ناگزیر از آن بودم؛ اما باید شاهدی را برمی گزیدم؛ او را انتخاب كردم.

سال 61 با هم در سپاه تهران؛ او عنصری در عملیات و من مسئول تداركات منطقه. در عملیات والفجر4 روزهایی را با هم سپری كردیم. برای من آخرین روزهای حضورم در تداركات منطقه بود و شاید آغاز حضور او در لشكر. زمان خیلی سریع گذشت. او را با خاطرات آن دوران در دل نگه داشته ام. به این خاطر او را مخاطب قرار می دهم. خاطراتی را با او مرور می كنم شاید به این وسیله عقده گشایی كرده باشم. برادرم: یادت هست بعد از عملیات رمضان به فكر افتادیم كه به مدد شیعیان لبنان در مقابل اسراییل بایستیم و بجنگیم.

یادت هست نفراتی را هم به اتفاق حاج احمد متوسلیان...و حاج همت اعزام كردیم؛ به خاطر داری امام از درگیری با اسراییل بازداشت شان و حتما این جمله اماممان را فراموش نكرده ای كه راه قدس از كربلا می گذرد. آنجا ماندیم نه برای جنگیدن؛ بلكه برای آموزش جوانان لبنانی. آن زمان با داشتن امامی آنچنانی و عقبه ای مثال زدنی اماممان از رویارویی برحذرمان می داشت حالا چه شده با این وضعی كه مردمان با آن روبه رو هستند او را سرزنش می كنیم از این كه گفته است ما با اسراییل بر سر جنگ نیستیم ولی از كشورهای عربی كه با او در حال نبرد هستند، حمایت می كنیم و بدین وسیله او را به خروج از راه و رسم امام متهم می كنید. برادرم احتمال نمی دهی كه اگر اماممان در بین ما بود از او می شنیدیم كه راه قدس از ایران می گذرد. برادرم به یاد داریم بعد از انتخابات دوم خرداد 76 دوستان ما به فكر افتادند كه باید كاری كرد و من و تو هم در آن فهرست 70 نفری موسس هیات رزمندگان سپاه تهران قرار گرفته بودیم و یادت هست اولین جلسه هیات امنا تشكیل شد.

از چرایی ها سخن ها گفته شد؛ نهایتا قوا انفسكم و اهلیكم نارا هدف قرار گرفت. قرار شد آن هایی كه در دوران دفاع مقدس در كنارمان بودند را در مناطق منسجم كنیم و به خاطر داری كمیته هایی تشكیل شد و هركسی در كمیته ای، من و جمعی از آن از جمله حسین شریعتمداری، علی فضلی، مهدی محمدی، احمد ربیعی، سیدمجتبی و غیره در كمیته اجتماعی ثبت نام كردیم. اولین جلسه كمیته كه برایم آخرین هم بود به دعوت مهدی محمدی در دانشگاه پلیس تشكیل شد؛ جلسه ای با حضور اكثریت برگزار شد. «رزمندگان دوران دفاع مقدس در مناطق مختلف تهران را چگونه دور هم جمع و متشكل كنیم؟» موضوع جلسه تعیین شد. هركسی مطلبی گفت تا نوبت به من رسید گفتم واقعا می خواهید كاری انجام گیرد؟ پاسخ غیر از بلی نبود! ! افراد را می شناختم و مطلع از هجرتشان به شمال و غرب تهران بودم. گفتم اگر واقعا می خواهید اقدامتان موثر افتد به محل های قدیمتان رجعت كنید.

پرده دری نكردم كه بگویم تو كجا بودی و حالا كجایی و فقط گفتم در محله جدید فقط یك نفر هستید گاه كمتر از یك نفر و در محله قدیم صد نفری، دویست نفری و...! همه ساكت ماندند و من هم همچنین، بلی در محله های قدیمی من نمی توانم هر آن گونه كه می خواهم زندگی كنم باید تابع ملاحظاتی باشم كه البته سخت است اگر در همان محله های قدیم ساكن بودید حالا به جای دیدن زیرساخت ها، صنعت، مسائل علمی، بیكاری و فقر و فلاكت و فحشا و منكرات را می دیدید.

مشاهده می كردید چگونه خانواده هایی به فساد كشیده شده و متلاشی شده اند و چه خوب بود شما هم مانند رهبری، نگران فرهنگ عمومی می بودید و تاثیرات بیكاری، فقر، فساد، فحشا و خلافكاری ها را رصد می كردید و اگر مرا هم مانند حسین علایی متهم نمی كنید جمله ای از امام را خطاب به شاه در اینجا یادآورتان كنم: «اگر راست می گویید برای بیكاران كار پیدا كنید. این جوانان بعد از 20سال تحصیل كار می خواهند. فردا كه فارغ التحصیل می شوند، سرگردان هستند.

 اگر معاشش فراهم نشود نمی تواند دین خود را حفظ كند. شما خیال می كنید آن دزدی كه شب ها از دیوار با آن مخاطرات بالا می رود یا زنی كه عفت خود را می فروشد تقصیر دارد؟ وضع معیشت بد است كه این همه جنایات و مفاسد كه شب و روز در روزنامه ها می خوانید وجود دارد.» «صحیفه امام، جلد 1 ص 267. 21/1/1342»برادرم: از تو می خواهم سفری با مترو داشته باشی یك بار به گونه ای ناشناس و یك بار دیگر به عنوان نماینده تهران در سفر اول شنیده ها را به خاطر بسپار و در سفر دیگر صبور بر اعتراضاتشان با خود خلوت كن حالا اگر گفته شود راه قدس از ایران می گذرد انحراف از آرمان امام تلقی می شود!! از تو سوال می كنم چرا آنانی كه در آن دوران به دنیا نیامده بودند و یا دوران طفولیت را سپری می كردند، انصاف است كه او را كه در آن دوران به علت نوشته هایش درباره اسراییل زندانی و شكنجه شده بود و سال ها بعد از انقلاب تا قبل از انتخابات 88 بدون استثنا خطیب نماز جمعه روز قدس بود را متهم به انحراف از مسیر امام كنیم. این بی انصافی نیست؟!!او را نصیحت به تبعیت از رهبری و ولایتش كرده اید همه باید تابع باشیم.

اما چه خوب بود این برادرانی كه سنگ ولایت را به سینه می زنند و ذوب در ولایت شده اند اعلام كنند چه سنخیتی با ولایت دارند بار ها به طور خاص شما را مخاطب قرار داده اند چرا بهترین روش انگشت اشارت به سوی دیگران است؟ عبرت های عاشورا را فراموش كرده اید! كه در لشكر محمد رسول الله(ص) و در جمع سپاهیان مطرح فرمودند!! به هر جهت او آمد رای بالا به او، رای به نظام است. ولی اگر او را در مقابل رهبری قرار داده و معرفی كنیم رای به او هرچند هم كه ناچیز باشد، رای منفی به رهبری تلقی می شود؛ یك رای هم زیاد است؛ و به ضرر نظام.

 برادرم تو پس از سال ها دوستی با من پی بردی كه دوستت دارم و حالا من تو را نصیحت می كنم كه شمایی كه مدعی پشتیبانی از ولایت هستید و شهرت یافته و بهره مند از این باب؛ بدانید عملكرد شما به حساب رهبری زده می شود. پس حساب شده تر عمل كنید.و در پایان از شما سوالی دارم و آن این كه او چرا آمد؟!! او آمد تا به چه برسد؟ قبول مسئولیت ریاست جمهوری برای كسی كه 80سال عمر را با همه فرازونشیب ها و نا ملایمت ها پشت سر گذاشته؛ حالا می خواهد به چه چیزی برسد و آن هم در این وانفسا و مشكلات فرارو.

آرمان:رعایت اصل بی طرفی
 
«رعایت اصل بی طرفی»عنوان یاداشت روز روزنامه آرمان است كه در آن می خوانید؛روز شنبه آقای محمود احمدی نژاد در كنار اسفندیار رحیم مشایی وارد محل ثبت نام داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری در ستاد انتخابات وزارت كشور شد و در طول فرایند ثبت نام در كنار مشایی قرار گرفت و با انجام اقداماتی همانند بالا بردن دست وی و بیان سخنانی حمایت بی قید و شرط خود را از مشارالیه اعلام كرد. این اقدام موجب انتقادات وسیعی در بین نمایندگان مجلس و فعالان سیاسی و حقوقی و حتی شورای نگهبان شد.

نهاد ریاست جمهوری اما این اقدامات رئیس جمهور را مخالف قانون ندانست. اما آنچه مهم است اقدام و عمل رئیس جمهوری در این همراهی است كه از منظر حقوقی قابل بررسی است زیرا در دنیای حقوق هر فعل یا ترك فعلی كه قانون جرم دانسته باشد دارای عناصر و اركانی است كه با مشاهده این قضیه در مدت مذكور بزه تخلف انتخاباتی محقق شده است اما مهم تر از این مساله، موضوع ضرورت رعایت اصل بی طرفی توسط رئیس جمهور در جریان فعالیت های انتخاباتی است. با بررسی قوانین جاری كشور در این خصوص ملاحظه می شود كه این اعمال منطبق با مصادیق تخلف انتخاباتی و عدم رعایت اصل بی طرفی است و از سوی دیگر قانون گذار تخلف انتخاباتی را جرم انگاری نموده و مصادیق آن را تبیین كرده است.

ماده 73 قانون انتخابات تصریحا دخالت هر یك از مقامات قوه مجریه را در فعالیت های انتخاباتی ممنوع كرده است، از سوی دیگر رئیس جمهور در اصل 121 قانون اساسی در پیشگاه قرآن كریم و ملت ایران سوگند یاد می كند تا پاسدار قانون اساسی باشد و حسب اصل 122 قانون پیش گفته به موجب قانون اساسی و سایر قوانین عادی در برابر ملت، رهبر و مجلس شورای اسلامی مسئول شناخته شده است.

واقعیت مساله این است شخصیت حقیقی محمود احمدی نژاد تا پایان مهلت چهارساله ریاست جمهوری در شخصیت حقوقی وی مستقر و مستتر شده و به لحاظ این جایگاه مهم هرگز قابل تفكیك نبوده و نخواهد بود. در ممالك دیگر اگر رئیس جمهور به صورت حزبی انتخاب شود وی می تواند در قامت حزب متبوع وارد كارزار انتخاباتی شده و در مدت فوق باید در مرخصی باشد.

اما در موضوع روز شنبه و سفرهای استانی و همراهی كردن كاندیدای خاص، آقای احمدی نژاد در قامت هیچ جریان و حزبی نبوده و صرفا عالما و عامدا در قامت رئیس جمهور همراه كاندیدای مذكور وارد ستاد انتخابات شدند. از منظر حقوقی رئیس جمهور به عنوان ریاست جمهوری ملت ایران كه به همگان تعلق دارد باید اصل بی طرفی را رعایت كرده و با رعایت ضوابط و مقررات از حقوق تك تك كاندیداها دفاع و حمایت كند كه با اقدام روز شنبه و همراهی مذكور این اصل نقض شده است.

جدای از این رئیس جمهور مظهر پایبندی به قانون و جمهوریت ملت است و وظیفه دفاع از حقوق همه داوطلبان را بر عهده دارد نه فقط فرد یا جریان خاصی. ایشان سوگند یاد كرده اند كه قانون را رعایت و پاسدار آن باشد و نباید از فرد یا جریان خاصی دفاع كند كه نقض این امر نقض قانون بوده و تخلف انتخاباتی و عدم رعایت اصل بی طرفی محسوب خواهد شد.

ابتكار:انتخابات 92 با مدل 84 یا 76 ؟

«انتخابات 92 با مدل 84 یا 76 ؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلی وكیلی است كه در آن می خوانید؛یكی از عجایب ساحت سیاست ایران این است كه مهم نیست شما چه می­ گویید، مهم این است كه مردم چه می شنوند! این كلید تفاوت ملت ایران است. این تفاوت، نتایج غیرمنتظر بسیاری به وجود آورده است. ناشناختگی و پیش­ بینی ­ناپذیری مردم محصول همین شاه ­كلید است. در واقع سرگیج سیاسیون در آستان انتخابات ریاست ­جمهوری یازدهم نتیج رفتار پیچید مردم می­ باشد. رفتار مردم واكنش ­های سیاستمداران را نیز رمزآلود كرده است. نحو حضور آقای هاشمی و انعكاس مردمی آن ظرف 48 ساعت گذشته، نشان رمزآلود بودن اقدام هاشمی و دلیل راز آلود بودن رفتار مردم می ­باشد.

بر همین اساس بازار گمانه­ زنی ها كمی مشكل شده است. این كه آرایش نهایی چگونه خواهد بود و شانس كدام­یك از نامزدهای كنونی بیشتر است نیازمند توجه به چند نكته است. در اینجا دو گمان بیشتر خودنمایی می­ كند: یك گمانه این است كه آرایش نهایی به طرف دوقطبی شدن با مدل سال 84 پیش می ­رود و گمانه دیگر بر دو قطبی بودن با مدل سال 76 متمركز است. طرفداران گمانه اول مدعی­ اند كه آرایش نهایی بین دو قطب هاشمی و جلیلی شكل می­ گیرد، به این معنا كه تمام نامزدهای اصولگرا - به غیر از قالیباف- حول محور سعید جلیلی ائتلاف خواهند كرد.

ظرفیت جبهه پایداری نیز به این ائتلاف ملحق خواهد شد به این امید كه مدل دو قطبی 84 رخ خواهد داد، طرفداران این پیش ­فرض، هاشمی را با همان موقعیت هاشمی 84 تفسیر می­ كنند و سرمایه جلیلی را نیز همان سرمای احمدی نژاد 84 می­ پندارند. به­ طورطبیعی، برند چنین گمانی جلیلی خواهد بود. اما گمانه دوم با تحلیل شرایط كنونی و تأكید بر تفاوت موقعیت ­ها، مدعی دو قطبی مدل 76 می­ باشند. پیش ­فرض این نظر این است كه موقعیت هاشمی تفاوت فاحشی با هاشمی 84 پیدا كرده است. مردم هم از نظر تحول­ خواهی به موقعیت 76 رسیده­ اند.

برای ارزیابی این دو گمانه لازم است چند نكته مد نظر قرار گیرد: نكت اول اینكه در فضای سیاسی ایران موقعیت، حكم سرمایه را ایفا می­ كند. در سال 76 آقای ناطق از نظر سرمای وضعیت در موقعیت بهتری نسبت به خاتمی قرار داشت. او دارای پایگاه حاكمیتی و حمایتی بالایی بود. رقیب وی (خاتمی) در وضعیت منفی با محدودیت های بی­شماری مواجه بود. اما خاتمی از نظر كنش گری سیاسی و سازماندهی اصلاح طلبان در موقعیت بهتر و بالاتری قرار داشت. در نهایت كنش گری و قدرت سازماندهی توانست بر موقعیت ممتاز رقیب فائق آید و موجب پیروزی بزرگ خاتمی و شكست فاحش ناطق گردید.

احمدی ­نژاد در سال 84 از نظر وضعیت در موقعیت ضعیفی نسبت به دیگر رقبا قرار داشت؛ او ناشناخته ­ترین نامزد بود ولی از نظر رفتار و كنش گری سیاسی توانست در مقایسه با دیگر رقیبان، به موقعیت بهتری دست پیدا كند و در چنین شرایطی موجبات شكست هاشمی را فراهم آورد.

بنابراین باید دید كه سرمای هر یك از نامزدهای فعلی كدام است و هر یك از آنان از چه فرصت هایی بهره ­مندند. آنچه كه آن روز موجب پیروزی احمدی­ نژاد شد این بود كه هاشمی نماد وضع موجود تعریف می ­شد، از این ­رو، از قدرت كنش گری و رفتار سیاسی پایین ­تری برخوردار بود ولی امروز عكس آن شرایط اتفاق افتاده است. هاشمی اكنون نه تنها نماد وضع موجود نیست بلكه در نگاه افكار عمومی به مهم­ترین منتقد وضع موجود تبدیل شده است.

هاشمی اگرچه از نظر موقعیت دارای وضعیت در شرایط شكننده­ ای است و رقبایش از موقعیت برتر در مناسبات قدرت رسمی برخوردارند، ولی به دلیل مخالفتش با احمدی ­نژاد و انتقاداتش به وضع موجود از توان كنش گری بالایی برخوردار است. اگرچه دیگر نامزدها هم به جرگ مخالفین احمدی­ نژاد پیوسته ­اند اما هاشمی از روز اول استارت مخالفت با احمدی­ نژاد را زد و نقش لیدر مخالفین را ایفا می كند و بسیاری از پیش­ بینی ­هایش به واقعیت پیوسته است. پس با این ارزیابی به احتمال زیاد انتخابات92 به انتخابات 76 شبیه تر خواهد بود.

دنیای اقتصاد: تصمیمات عجیب

«تصمیمات عجیب»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمود اسلامیان است كه در آن می خوانید؛گاهی اتفاقاتی در حوزه های تصمیم گیری به وقوع می پیوندد كه پاسخ به چرایی آن بسیار مشكل است.

مسوولان محترم باید به شرایط حساس كشور توجه داشته باشند. هر بخشنامه و حتی قوانین مصوب مراجع ذی صلاح نیازمند همخوانی با موضوع تحریم ها و مشكلات اقتصادی جامعه است. بدون توجه به چنین شرایطی، تصمیم گیری بسیار مخاطره آمیز است. اینك به دو تصمیم غیرقابل فهم در دو حوزه اشاره می شود. به امید آنكه هم دستگاه های اجرایی و هم سازمان های ناظر توجه و حساسیت لازم را در این خصوص به ویژه در ماه های پایانی دولت داشته باشند.

1- گندم
داستان گندم داستان عجیبی است. ابتدا كه عامل رانده شدن اجداد ما از بهشت برین شد و طی تاریخ زندگی بشر نیز همیشه به عنوان یك ركن ركین اقتصادی، سیاسی حضور داشته است. در دوره ای كشور با تولید 14 میلیون تن گندم به خودكفایی رسید. سال گذشته حدود 6 میلیون تن واردات گندم داشته ایم. احتمالا تولید داخلی حدود 8 میلیون تن بوده است. تحویل به سیلوها از محل گندم داخل 3/2 میلیون تن از تولید است. اگر بخواهیم واردات انجام دهیم باید نفت استخراج كرده، صادر كنیم. با مشكلات عدیده ارز حاصل از آن را ذخیره و مجددا طی پروسه های سختی اقدام به جابه جایی ارز و واردات گندم كنیم. قیمت گندم وارداتی با ارز مبادله ای حدود 1100 تومان و با ارز آزاد 1400 تومان خواهد بود. ارزش واقعی ارز برای كشور همان قیمت بازار است. اینكه دولت محترم اصرار دارد با كیلویی 700 و 800 تومان؛ یعنی 400 تا 600 تومان زیر قیمت واردات از كشاورز ایرانی خرید كند، چه مفهومی دارد؟

برای مثال از خودروی داخلی با تعرفه 100 درصد حمایت می شود. به این معنی كه باید خودروی داخلی را به دو برابر قیمت تمام شده واردات خرید كنیم تا تولید داخلی حفظ شود. آیا در شرایط موجود نان به عنوان رزق مردم از خودرو اهمیت كمتری دارد؟

اینكه از دولت خواسته شود نه به میزان دو برابر قیمت تمام شده واردات، بلكه به میزان قیمت واردات گندم به كشاورز ایرانی پول پرداخت شود، خواسته ای غیرمنطقی است؟ علت تاخیر در چنین تصمیم استراتژیكی چیست؟ تفاوت خودرو و گندم كدام است؟

2- صادرات سنگ آهن
هدف تحریم، كاهش دسترسی كشور به منابع ارزی است. این یك هدف مشخص و روشن و متكی به مكانیزم و سیستم های فراگیر است. هر اقدامی كه بتواند با اهداف مذكور مقابله كند، نوعی عملیات ضدتحریم محسوب می شود. ایجاد محدودیت در صادرات آن هم در مورد كالاهایی كه مازاد نیاز كشور است به هیچ عنوان توجیه ندارد، ما اگر بتوانیم مواد معدنی و حتی سایر تولیداتی را كه افزون بر مصرف كشور است، صادر كرده و نیازهای خود را وارد كنیم نه تنها ایراد ندارد، بلكه خدمتی مقدس به كشور است.

هر از چند گاه محدودیت هایی در قالب تعرفه برای بعضی از اقلام معدنی اعمال شده كه بلافاصله صادرات اقلام مذكور را به شدت كاهش می دهد و مآلا دسترسی كشور را به منابع ارزی محدود می كند. این امر با توجیه مقابله با خام فروشی صورت می پذیرد. اولا، بخش عمده صادرات كشور نفت است كه خود ماده خام محسوب می شود. ثانیا، این مباحث در شرایط عادی آن هم در مورد موادی كه كشور به آن نیاز دارد، قابل توجیه است. مساله بسیار جالب می شود كه یك خبرگزاری غربی در مورد صادرات سنگ آهن گزارشی می دهد و ما نیز متاسفانه با اقدامی غیرعقلایی ایجاد محدودیت می كنیم. البته در باب سنگ آهن كنسانتره كه نیاز كشور است مقرر كردن تعرفه توجیه دارد، لیكن درباب سنگ آهن دانه بندی شده جز كاهش منابع ارزی حاصلی به همراه نخواهد داشت.

به نظر می رسد مرجعی فوق دستگاه های اجرایی باید چنین اقداماتی را رصد و كنترل كند. كشور باید روند صادرات را تسهیل كند. وقتی غرب در باب نفت متمركز می شود، ما باید از همه امكانات خود برای دور زدن تحریم ها استفاده كنیم. این نیازمند یك هوشمندی عملیاتی است.

به كارگیری توان مردم و كارآفرینان در حوزه های ضد تحریم بسیار موثر است. دولت فقط باید بسترسازی كند. در این سیستم می توان چرخه ای ایجاد كرد كه از صادرات شروع و به تامین نیازهای كشور ختم می شود. با حمایت دولت می توان این چرخه را روز به روز توسعه داد؛ به گونه ای كه در یك دوره زمانی واقعا كشور از قید نفت آزاد شود. این یك توفیق اجباری است كه دیگران ما را در مقابل آن قرار داده اند.
برچسب ها: سرمقاله ، روزنامه‌
:
:
:
آخرین اخبار