هرچند
او از نخستین کسانی بود که اوایل سال91 در لیست کاندیداهای احتمالی
اصلاحطلبان برای انتخابات ریاستجمهوری جای گرفت اما تاکنون حرفی از آمدن
نزده است. حالا هم که از آمدن خود میگوید آن را منوط به نیامدن روسای
جمهور پیشین و اجماع اصلاحطلبان روی کاندیداتوریاش میداند، اما میگوید
دیگر به آمدن یا نیامدن فکر نمیکند، چرا که تصمیمش را گرفته تا در شرایط
خاصی کاندیدای ریاستجمهوری جریان اصلاحات باشد.
اسحاق جهانگیری چه
وارد صحنه انتخابات شود و چه نشود قطعا یکی از نیروهای تاثیرگذار اصلاحات
در این صحنه خواهد بود. این وزیر دولت اصلاحات در گفتوگو با «آرمان» هر
چند از جدیتر شدن تصمیم خود برای ورود به انتخابات میگوید، اما تاکید هم
دارد که نه او و نه دیگر اصلاحطلبان خاطره سال 84 را از یاد نبردهاند و
بیش از هر چیز به دنبال پیروزی جریان اصلاحات هستند نه کاندیداتوری خود در
انتخابات.
صحبت از تشکیل
کمیتههایی متشکل از کاندیداهای انتخاباتی اصلاحطلبان برای ریاستجمهوری
است که نام شما هم به عنوان یکی از اعضای احتمالی این کمیتهها مطرح شده،
این پیشنهادات تا الان چقدر اجرایی شده است؟
به هر حال انتخابات
آینده از جهات مختلف برای کل کشور و به طور ویژه برای اصلاحطلبان اهمیت
دارد و به همین دلیل نحوه حضور اصلاحات در این انتخابات بسیار پراهمیت است.
جلساتی که تا الان و در ارتباط با انتخابات تشکیل شده، چه آنها که با
محوریت رئیس دولت اصلاحات بوده و چه آنها که با محوریت آقای نوری و چه
جلساتی که برخی گروهها و تشکلها و بهویژه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات
تشکیل میداد، یک توافق اولیه داشتند و آن این بود که ما باید در این
انتخابات با یک کاندیدای حداکثری حضور داشته باشیم. نمود این موضوع نیز در
رئیس دولت اصلاحات و هم در هاشمی دیده میشد و اکثریت دوستان معتقد بودند و
هستند که یکی از این دو نفر باید در انتخابات حاضر شوند.
به صورت
طبیعی این پروژه به طور کامل میباید توسط اصلاحات مورد حمایت قرار گیرد و
در مورد هر کدام از این آقایان اگر وارد میشدند اجماع کاملی شکل میگرفت.
ولی اینکه خود آقایان باید بررسی میکردند و موانع پیش رو را میدیدند، تا
این لحظه هیچ کدام از این دو بزرگوار اعلام نکردهاند که کاندیدا میشویم.
البته نقطه مقابل آن هم گفته نشده که کاندیدا نمیشویم. به مرور که جلو
میرویم فرصت را برای انتخابات با ورود یک چهره جدید از دست میدهیم و در
مقابل کاندیداهای رقیب هم از چند ماه پیش شروع کردهاند.
این در
واقع در برابر یک رقیب اصلاحطلبی که فاقد این امکانات و ابزارهاست یک حضور
نابرابر است و این حضور نابرابر به زمانی که از دست میرود اضافه میشود.
تقریبا از ایام عید در جلساتی که بین آقایان هاشمی و خاتمی برگزار میشد
یا جلساتی که بین دوستان اصلاحطلب شکل میگرفت، بر این موضوع تاکید میشد
که باید مکانیزمی طراحی شود که اگر به هر دلیل این دو بزرگوار نیامدند چهره
جدید چگونه و با چه روشی مطرح شود. بحث ائتلافها هم در این جلسات مطرح
شده و همچنین بحث اجماع به صورت جدیتر که به هر حال اگر آقایانهاشمی و
خاتمی نیامدند، کاندیدای اصلاحات با اجماع اصلاحطلبان وارد شود. ولی تا
این لحظه این موضوع هنوز نهایی نشده است.
با توجه به اینکه زمان به سرعت در حال گذر است چرا در نهایی شدن چنین مساله مهمی تعلل صورت گرفته است؟
یکی
از دلایل اصلی آن این است که موضوع اول، یعنی کاندیداتوری آقایان هاشمی و
رئیس دولت اصلاحات هنوز نهایی نشده. یعنی اینکه نه آمدن و نه نیامدن یکی
از این دو قطعی نشده و همچنان ما احتمال میدهیم که از بین این دو نفر یکی
به عنوان کاندیدا وارد صحنه شود. به همین دلیل هم هنوز اصلاحطلبان بر سراغ
موضوع طراحی مکانیزم جدید نرفتهاند.
امید به نهایی شدن و طراحی این مکانیزم جدی، در صورت عدم ورود این دو در این مدت بسیار کم است یا خیر؟
فرصت
خیلی از دست رفته است. بالاخره هر زمان اصلاحات در آینده بخواهد موضوع
انتخابات امسال را نقد و تحلیل کند قطعا به این مساله در آن اشاره میشود
که ما زمان را بیش از حد از دست دادیم. به هر حال فرصت زیادی از دست رفته
اما به نظر من هنوز هم تا ثبت نام این امکان وجود دارد که بتوانیم سریع این
خلأ را پر کنیم. رقیب اصولگرا هم اکنون درگیر مشکلات داخلی خود است و همین
مشکل شاید اجازه ندهد که آنها بهرغم امکانات و فضایی که دارند بتوانند
خیلی از ما فاصله بگیرند. ما باید از این وضعیت در این فرصت کم استفاده
کنیم.
جلسات
انتخاباتی اصلاحطلبان برای ریاستجمهوری از حدود یک سال پیش آغاز شده
است. مثلا بهار سال گذشته آقای نوری بحث اتاق فکر اصلاحات را خیلی جدی مطرح
کردند و پیشنهادات دیگری هم بود. در این مدت چطور شد که اصلاحات نتوانست
به یک جمعبندی کلی برسد و یک برنامه و مکانیزم مشخص برای انتخابات تعیین
کند؟
به هر حال چون که فضای فعالیت اصلاحات خیلی مبهم بود و در
عین حال تحلیلهای متفاوتی در این جناح برای انتخابات وجود داشت، سناریوهای
اصلاحطلبان هم متعدد بود. از حضور بدون معرفی کاندیدا در انتخابات گرفته
تا معرفی کاندیدای حداکثری. پیدا بود آن چیزی که اجماع اولیه روی آن شکل
گرفت این بود که با کاندیدای حداکثری بیایند. یعنی بهرغم تمام تفاوت
سلیقهها همه در این مورد که باید با کاندیدای حداکثری وارد انتخابات شویم
متفقالقول بودند. از همان اواسط کار هم همه بر این نظر بودند که کاندیدای
حداکثری رئیس دولت اصلاحات یا آقای هاشمی هستند. از این به بعد هم که
میخواستیم جلو برویم موارد اختلاف وجود داشت، خصوصا اینکه در یک مقطعی هم
گفته میشد اگر کسان دیگری اعلام کاندیداتوری بکنند و کار را شروع کنند،
این کاندیداهای حداکثری چون که احساس میکنند کاندیدای دیگری در صحنه حضور
دارد و مشغول مهرهچینی و مقدمهسازی است، عاملی بشود که آنها تصمیم بر
نیامدن خود را جدیتر کنند و تصمیم بگیرند که حضور خود در انتخابات را به
حمایت از یک کاندیدا محدود کنند. به همین دلیل سعی میشد در این تصمیم
تاخیر ایجاد شود تا آن دو نفر به تصمیم نهایی خود برسند.
فکر
نمیکنید که 8 سال سکوت اصلاحطلبانی که به هر دلیل خارج از محدوده
تاثیرگذاری مستقیم در قدرت بودند، در این وضعیت تاثیرگذار بوده است؟
از
نظر سازمانی اگر احزاب اصلاحطلب فعال بودند که اصلا وارد این پروسه
نمیشدیم. در چند سال اخیر احزاب از نشاط و تحرک لازم به دور بودهاند.
قطعا اگر امکان فعالیت سازمانی برای اصلاحطلبان بود که کارهای مهم خود را
به دو جلسه که افرادش بدون سازوکار تعیین شده و مشخص انتخاب میشوند واگذار
نمیکردند. افرادی که الان برای تصمیمگیری انتخاب شدند افراد مهمی هستند،
سعی هم شده تا جای ممکن براساس نظر جمعی و با سازوکاری صحیح انتخاب شوند،
ولی خب مشخصا این روند اصلا نمیتواند جای کار سازمانی و متشکل را بگیرد و
خیلی با آن فاصله دارد. الان انتقاداتی نسبت به همین مهرهچینیها در میان
اصلاحطلبان هست و انتقادات هم بجا و صحیح هستند.
مساله این است که
در غیاب سازمانهای اصلاحطلب جز این نمیتوان کاری کرد. الان تصمیمی که
در این جمعها گرفته میشود، چون تشکل یافته نیستند یک مشکلی است و انتقال
آن به بدنه اصلاحات یک موضوع و مشکل دیگر. چون احزاب فعال نیستند
تصمیمگیری از جایی که رسمی بوده و ساختار مشخص داشته و در آن با رایگیری
تصمیم میگرفتند به یک مجموعههای دیگری که از نظر تشکیلاتی، رسمی نبودند
منتقل شده و مشخصا این مجموعهها نمیتوانند تصمیم حزبی بگیرند.
شما
جلساتی به همراه آقایان موسوی لاری و انصاری با مقام معظم رهبری داشتید.
ما حصل این جلسه تا الان برای اصلاحات چه بوده و آیا این جلسات استمرار
داشتهاند؟ سوال دیگر هم اینکه آیا با دیگر سران نظام هم به همین شکل
رایزنیهایی از سوی اصلاحطلبان انجام شده است؟
در آن جلسه که ما
با مقام معظم رهبری داشتیم اصلا راجع به مساله انتخابات بحث نکردیم و تنها
میخواستیم وضعیت کشور را از زاویه دید اصلاحطلبان شرح دهیم و تاکید هم
کردیم که از نظر ما وضعیت کشور در حوزههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاست
داخلی و خارجی و... مطلوب نیست و هدف ما هم همین بود که وضع موجود را تبیین
کنیم. جلسات دیگری حتما در این زمینهها وجود داشته و اگر امکانش مهیا شود
خواهد داشت.
به هر حال اگر ما بخواهیم یک انتخابات پرشور و با
مشارکت حداکثری داشته باشیم باید فضای سیاسی کشور با نشاط همراه شود و
برای این نشاط لازم است که هم رسانههای اصلاحات و هم احزاب اصلاحات
بتوانند کار خود را در یک فضای سیاسی انجام دهند. این صحبت در ردههای دیگر
با سران نظام انجام شده، ولی گفتوگوی رسمی که یک پاسخ رسمی در پی داشته
باشد نبوده. مشکل اصلاحات این است که به هر دلیلی مذاکره و گفتوگوی رسمی
با مسئولان ندارد و تا این نباشد امکان رسیدن به تفاهم سخت خواهد بود.
چرا اصلاحطلبان در این مدت به سمت مذاکرات رسمیتر با مسئولان نرفتهاند؟
به
نظرم خواست طرفینی بوده است. نه اصلاحطلبان در این مدت خیلی تلاش کردند
تا به سمت گفتوگوی جدی و رسمی بروند و نه از طرف مقابل نشانههای مثبتی
برای اصلاحطلبان فرستاده شده که برای گفتوگو بر سر میز مذاکره حاضر شوند.
یعنی خیلی تمایلی برای ایجاد تعامل در این چهار سال نبوده است. به نظر من
اصلاحات چند سالی است به نوعی گیج و بهتزده است، چون توقع نداشت چنین
اتفاقی برای نیروهایش بیفتد و مدت زیادی را در این گیجی سپری کرد. از آن سو
هم طرف مقابل اصلاحات، فضا را دو قطبی کرده بود و اجازه نمیداد که این
بهت و گیجی جای خود را به یک فضای آرامتر بدهد. این فضای دو قطبی تا الان
هم البته تا حدودی ادامه یافته و همین باعث میشود که باب گفتوگو باز
نشود. یعنی اگر گفتوگویی هم شکل بگیرد خیلی سخت به سمت ایجاد تفاهم و
تعامل میرود.
بعد از دیدار سه
نفره اصلاحطلبان با مقام معظم رهبری، شایعه شد که شما هم یک صحبت خصوصی با
ایشان داشتید. بعضیها میگفتند درخصوص کاندیداتوری خودتان صحبت کردید.
قضیه این صحبتها از چه قرار بود؟
دو تا صحبت بود. یکی در
جلسهای که سه نفر ما خدمت مقام معظم رهبری بودیم مطرح شد که ربطی به
کاندیداتوری بنده نداشت. چون قرار بود جلسه انتخاباتی نباشد من هم درخصوص
این موضوع بحثی نکردم، اما در مورد مشکل دیگری که در جریان اصلاحات بود با
مقام معظم رهبری صحبت کردم که فعلا قابل گفتن نیست.
جلسهای که اخیرا با رهبری داشتید در چه موردی بود؟
این جلسه در مورد انتخابات بود.
یعنی در مورد حضور خودتان در انتخابات صحبت کردید؟
بله.
به صورت طبیعی موضوع آن جلسه همین بود که شما میفرمایید و البته در کنار
آن به موضوعات بیشتری نیز پرداخته شد. این جلسه خصوصی بود و من هم حدود 40
دقیقهای توانستم خدمت ایشان برسم و مطالبی را مطرح کنم.
ما
تجربه سال 84 را داریم که اصلاحات با تکثر کاندیداها خود را به بازنده
میدان رقابت تبدیل کرد. الان دوباره میبینیم که کاندیداهای متعددی وارد
صحنه شدهاند که حالا چه با برند اصلاحات و چه بدون آن، بدنه اصلاحطلبان
را دوباره چند قسمت کردهاند. هنوز هم نشانهای مبنی بر اینکه اصلاحطلبان
رای خود را به صندوق یک نفر بریزند دیده نمیشود. ارزیابی شما از این وضعیت
چیست؟
حرف شما را در ارتباط با 84 کاملا قبول دارم. من باید
برگردم سر عرایض قبلی خودم و باز هم اشاره کنم که اصلاحطلبان اکنون حزب
قوی و منسجم ندارند. در این شرایط هر کسی میتواند بگوید من اصلاحطلب هستم
و عدهای را هم دنبال خود ببرد. بعد به چنین کسانی هم نمیتوان گفت که شما
اصلاحطلب هستید یا نیستید. ما وقتی از جریان اصلاحات یاد میکنیم این
جریان در قالب شخصیتها، فعالین و احزاب آن هویت پیدا میکند. وقتی انگیزه
لازم برای کار جمعی بین اصلاحطلبان مشاهده نمیشود، هم خیلیها میتوانند
بیایند و بگویند که ما اصلاحطلب هستیم و هم امکان نظمدهی به این جمعی که
با عنوان اصلاحات شناخته میشوند کم میشود.
یعنی تکثر موجود تا پایان ادامه خواهد داشت؟
نه
تکثر اتفاق نخواهد افتاد. من فکر میکنم که اگر کاندیدایی بیاید که همه
احزاب اصلاحطلب از او حمایت کنند و هیچ حزب مطرح اصلاحطلبی که قبلا بوده
از آن پیمان خارج نشود میتوان به اجماع امید داشت. اگر هر کدام از اینها
بروند دنبال یک کاندیدا جریان چهار سال پیش میشود.
هنوز این اتفاقا نیفتاده؟
هنوز
که احزاب اصلاحطلب اعلام موضع نکردهاند. چون نمود احزاب اصلاحطلب یا
باید در مصوبه شورای هماهنگی باشد یا امکانی که اصلاحطلبان در اختیار رئیس
دولت اصلاحات گذاشتهاند و معتقدند وی بر اساس مشورتهایی که میکند و
رایزنیهای مستمری که دارد، در نهایت خود سازوکاری را برای اجماع طراحی
کند. از طرفی هم تا الان این جمعی که به عنوان کاندیدای اصلاحات مطرح هستند
به اهمیت موضوع اجماع پی بردهاند. چه آنها که فعال شدهاند و چه آنهایی
که مشغول ارزیابی هستند این را قبول دارند که هر اجماعی که از دل جریان
اصلاحطلب بیرون بیاید باید تمکین کنند. جریان اصلاحات قطعا در انتخابات یک
کاندیدا خواهد داشت، حتی اگر کسان دیگری با نام اصلاحطلب در صحنه باشند
اما اجماع اصلاحطلبان بر یک نفر خواهد بود. قطعا انتخابات 84 برای
اصلاحطلبان درس عبرتی بوده که تجربه آن در این انتخابات پیش رویشان خواهد
بود. اگر انتقادی به جریان اصلاحات وارد باشد همین تصمیمگیری دیر هنگام
است که اگر زودتر تصمیم گرفته میشد خیلی از تکلیفها مشخص شده بود.
آیا برای اجماع دیر نشده است؟
برای
برنامهریزی دیر است، ولی به آن معنا نیست که اجماعی صورت نمیگیرد. به هر
حال اصلاحطلبان تجربه دورههای قبل انتخابات را دارند و میدانند که
نهایتا باید اجماع کنند. حالا این گذر زمان و از دست دادن باعث میشود که
برنامهریزیها تضعیف شود. نمود این ضعف و از دست دادن زمان در چینش
ستادهای انتخاباتی و هماهنگی برنامهها خواهد بود نه در به هم خوردن اجماع
اصلاحطلبان. شخصا خود من اگر روزی بخواهم وارد انتخابات شوم و اجماع
اصلاحطلبان بر کاندیداتوری من نباشد، این کاندیداتوری هیچ جذابیت و اهمیتی
برای من نخواهد داشت.
یعنی شما الان به کاندیداتوری در انتخابات فکر نمیکنید؟
یک
وقت هست که جریان اصلاحطلب در این مقطع که حتما شخصیتهای رایآورتر و
جذابتری از بنده در آن حضور دارند، نتواند با چهرههای حداکثری خود وارد
انتخابات شود. در این شرایط قطعا فقط یک تعداد از اصلاحطلبان هستند که
میتوانند برای حضور در انتخابات آماده شوند و کار کنند که قطعا امکان دارد
یکی از آنها هم من باشم.
در چه شرایطی حاضر هستید به عنوان یک نامزد انتخاباتی وارد رقابت شوید؟
اگر
از سوی جریان اصلاحات از من خواسته شود که وارد انتخابات شوم و کار
اصلاحطلبان را جلو ببرم، آن موقع قبول میکنم. قبلا میگفتم روی چنین
پیشنهادی فکر میکنم اما الان فکر کردنم را انجام دادم و اگر بگویند قطعا
قبول میکنم. به شرط آنکه البته اجماع باشد بر سر کاندیداتوری بنده.
در
شرایطی که چند چهره اصلاحطلب خیلی قبل از شما کارهای خود را شروع
کردهاند و حتی ستادهای انتخاباتی خود را تشکیل دادهاند، چه دلیلی باعث
میشود که احتمالی برای اجماع اصلاحطلبان روی خودتان قائل باشید؟ به
عبارتی آیا خود شما هم مانند کلیت جناح اصلاحات زمان را از دست ندادهاید؟
به
هر حال تشکیل ستاد و انجام فعالیتهای تدارکاتی یک قسمتی از نقاط قوت
کاندیداهای اصلاحطلب است. بخصوص اینکه ما به عنوان جناح اصلاحات در شرایطی
هستیم که مسائلمان بسیار پیچیدهتر از سابق است. در کنار این تدارکاتی که
شما عنوان میکنید قطعا فاکتورهای دیگری هم تعیین کننده و تاثیرگذار هستند.
مثلا چه فاکتورهایی؟
کارنامه
افراد، میزان اعتماد متقابلی که بین آن فرد با بدنه اصلاحات و نیروهای
فعال آن وجود دارد، ارزیابی از میزان تخریبی که حریف میتواند داشته باشد.
نوع مناسبات آن کاندیدا با کانونهای قدرت و طیفهای سیاسی. همه اینها
تاثیرگذار است. نه برای من و نه برای دیگر دوستان ما در این جناح اولویت
این نیست که شخص خودمان کاندیدا میشویم یا دیگری. مهم این است که بتوانیم
در مفهوم جمعی یک بازی قوی را طراحی کنیم که بیشترین حاشیه امنیت و امکان
برد را داشته باشد. میدانیم که تکروی منجر به ضربه خوردن همه ما میشود.
برای
من به عنوان یک اصلاحطلب مهم این است که فردا بتوانم موثرتر فعالیت کنم
تا اینکه در هر شرایطی وارد صحنه شوم و بازنده بیرون بیایم. اصلاحات در
جامعه هوادار دارد و ما معتقدیم بیش از اصولگرایان هم مقبولیت داریم. قبلا
فکر میکردیم همین کافی است و همهجا میتواند ما را پیروز میدان کند امروز
اما میدانیم که استفاده از این ظرفیت به بازی و سیاست خودمان هم بستگی
دارد، وگرنه این ظرفیت به هدر میرود و میشود آنچه تاکنون شده.
با کاندیداهای فعلی اصلاحطلب فکر نمیکنید پایگاه رای اصلاحات تضعیف شود؟
این
دیگر مشکل داخل اصلاحات است. ما نباید خودمان را تحقیر کنیم. آقای
احمدینژاد یک رئیس دفتر را جوری مطرح کرده که همه وحشت کردهاند که اگر
وارد شود همه چیز را زیر و زبر میکند. آن طرف ما در طول 25 سال این همه
چهرههای مختلف و کارآمد را تربیت کردهایم، اما وقتی اسمشان را میآوریم
با سردی با آنها برخورد میکنند. خود آقای احمدینژاد یک شهردار ساده بود
با یک کارنامه دو ساله، ببینید اصولگرایان در 6 سال اول چه حمایتها و
تعریف و تمجیدهایی از او میکردند. اول اینکه اعتقاد دارم چهرههای رده دوم
ما هم بیشتر از سران اصولگرا کارآمدی و مدیریت دارند و دوم اینکه برای
تشکیل دولت قرار است از توان جمعی اصلاحات استفاده شود، نه از توان یک نفر
یا یک عده محدود.
من خودم میتوانم الان حداقل 15 نفر را در حد و
اندازه رئیسجمهوری در جریان اصلاحات نام ببرم که قطعا میتوانند کشور را
خیلی خوب اداره کنند. از این میان هر کسی بیاید و اجماعی روی او بشود، مهم
این نیست که در بدو امر چه موقعیت اجتماعی دارند. من معتقدم همین که توان
اصلاحات پشت سر این فرد قرار بگیرد قسمت زیادی از خلأ مقبولیت اجتماعی حل
میشود. در انتخاباتهای گذشته هم ما این موضوع را تجربه کردهایم که کسی
آمده و در ابتدا مطرح نبوده، اما همینکه توان این جریان به نفع او بسیج
شده موج اجتماعی به راه انداخته است. ما باید توان اصلاحات را جدی بگیریم و
از مرز حدود شخصی افراد بگذریم. کار درست در سیاست هم همین است که
تشکیلاتی و گروهی عمل شود. حالا که احزاب ما تحرک در حد انتظار را ندارند
ما نباید خودمان نیز بر مشکلات کار تشکیلاتی بیفزاییم. زمان بسیار اندکی
داریم اما باید قدرت جوانان اصلاحطلب را جدی بگیریم.
مساله
دیگر این است که پایگاه رای اصلاحات هم با آسیب جدی مواجه شده که شاید
خیلی از هواداران اصلاحات در این انتخابات پای صندوق حاضر نشوند. این وقتی
در کنار عدم مقبولیت یا مقبولیت نه چندان زیاد کاندیدای اصلاحات قرار بگیرد
میتواند از سبد رای اصلاحطلبان بکاهد.
من این مساله را رد
نمیکنم که شاید اینجا ریزشی داشته باشیم، ولی در کنار آن جریان اصولگرایی
با کاری که در 8 سال گذشته با کشور کرد، خیلی فرصتها را گرفت اما یک فرصت
در اختیار اصلاحات قرار داد.
یعنی شما روی ضعف رقیب سرمایهگذاری کردهاید؟
بله.
به هر حال این واقعیتی است که باید برای مردم تبیین شود که در این 8 سال
چه اتفاقاتی افتاده است. بیش از 700 میلیارد دلار درآمد نفتی داشتهایم که
گزارش نحوه هزینه آن اعلام نشده است. وضع بیکاری و گرانی و تولید و
آسیبهای اجتماعی حاصل از وضعیت بد اقتصادی هم که مشخص است. این باعث شده
آرای شناور که پیوند خاصی با هیچ کدام از جریانهای اصلاحطلب و اصولگرا
ندارند، با تبیین و تبلیغ خوب اصلاحات بتوان آنها را به طرف نامزد
اصلاحطلبان کشاند.
خیلیها با
مشکلات اقتصادی دست به گریبانند. طیف دولت هم وعدههای اقتصادی جدی را مطرح
میکند و الان بحث یارانه 250 هزار تومانی را مطرح کرده است و میخواهد از
یارانه برای رای جمع کردن استفاده کند. اما اصلاحطلبان نمیتوانند چنین
وعدههایی بدهند و مردمی هم که زندگی آنها با یارانه میگذرد و دل به این
مبلغ بستهاند میگویند دولت که قبلا وعده داده بود عمل کرد و بعد از این
هم عمل میکند. با پروژه وعدههای اقتصادی قرار است اصلاحطلبان چگونه
مواجه شوند و رقابت کنند؟
بالاخره این مردمی که این وعدهها را
میشنوند دیگر عملکردهای دولت را هم دیدهاند. همان مردم کم بضاعت هم که
گفته میشود در تحلیل مسائل اقتصادی دچار اشتباه میشوند، بالاخره سفره
خودشان را میبینند. قیمت اجاره بهای مسکن را حس میکنند. چرا الان از
سفرهای استانی دولت اینگونه استقبال میشود؟ قبول دارم که مردم اکنون در
شرایطی قرار گرفتهاند که ممکن است هر سرابی را آب فرض کنند، اما وقتی یک
بار، دو بار و چند بار مشخص شود که این سراب است دیگر اعتماد نمیکنند.
وظیفه ما هم همین است که بیاییم و بگوییم اینها سراب است. همین مردم فقیری
که شما اشاره میکنید امروز شرایط را با دورههای قبل قطعا مقایسه خواهند
کرد. آنهایی که میبینند پولی از یک جایی به جیب آنها میریزد، حواسشان به
جیب دیگرشان هست که چه پولهایی از آن خارج میشود.