او خاطرات 50-60 سال فوتبالی اش را روی دایره ریخت و از زمین های خاکی عارف گفت،از تیم عارف تا کیان و پیکان و پرسپولیس. از محله چارسوی بازار که پدرش در آنجا کله پزی داشت تا آن حرفی که مامان نصرت به او زده بود:«من با آبگوشت تو را کردم علی پروین.»
پروین حرف زد و حرف زد و حرف
زد تا یکی از بهترین برنامه های نود در طول این چند سال را رقم
بزند. خاطرات سلطان فوتبال ایران که انصاف استقلالی ها هم دوستش دارند بسیار
خواندنی است.
چرا به برنامه نود نمی آیید؟
فقط تو را به قرآن تند حرف نزنی ها.ایشالا می آیم.از همین ابتدا سخت سوال پرسیدی.
می گویند شما از هواپیما می ترسید.
بله
می ترسم.اما نه آن طور که همه می گویند.فکر می کنم همه از هواپیما می
ترسند اما بروز نمی دهند.وقتی با تیم می رفتیم مسافرت بعضی از بچه ها حالت
شکوفه زدن داشتند اما به روی خودشان نمی آوردند.من از مرگ نمی ترسم اما از
هواپیما می ترسم.
شما سه شنبه راهی مالزی خواهید شد تا در مراسم ویژه ای شرکت کنید.
این
کاری که کنفدراسیون فوتبال آسیا کرده بسیار ارزشمند است.تقدیر از پیشکسوت
ها کار بزرگی است و برای من افتخار.فوتبال ما همه چیز داشت به جز این
جایزه.هر چیزی هم که بدهند اهمیتی ندارد مهم این است که من به نمایندگی از
ایران در این مراسم شرکت می کنم.
چرا علی پروین شد؛علی پروین؟
شما
محبت دارید.من از زمین خاکی های عارف فوتبالم را شروع کردم.آن زمان عقلمان
نمی رسید که باشگاه چه هست و تیم ملی چه هست.یواش یواش داشتم فوتبالم را
بازی می کردم که مرحوم الهی و مرحوم عاصفی آمدند سراغم و گفتند بیا
تمرین.من نمی دانستم تمرین چیست.اصلا نرفتم.یک هفته بعد دوباره آمدند
دنبالم.من هیچ وقت با شورت فوتبال بازی نمی کردم و همیشه شلوار می پوشیدم و
کتانی چینی.بعد از دو هفته رفتم تیم کیان و 6 ماه آنجا بودم که این بار
نادر لطیفی آمد دنبال من گفت برو پیکان.من رفتم پیکان و 20 هزار تومان
گرفتم.خدا پدرم را بیامرزد.به من می گفت این پول را دزدیده ای.ساعت 12 شب
من را برد خانه لطیفیان و گفت چرا این پول را به پسرم داده اید؟که او گفت
به خاطر فوتبال.
انصافا پول زیادی هم بود.
خیلی.پول
ها را گذاشته بودم توی اتاق روی آنها غلت می زدم.یک سال در این تیم بازی
کردم و بقیه پرسپولیسی ها هم آمدند.ما قهرمان شدیم اما نمی دانم چه شد که
یکدفعه اعلام کردند پیکان منحل شده است.بعد دوباره همه برگشتند پرسپولیس.از
آنجا علی پروین شروع شد.من بازیکن تیم ملی شدم و دو سال هم مرد سال
فوتبال.سال اول یک پیکان دادند که آن را فروختم 17 هزار تومان.سال بعدش هم
یک تویوتا دادند که فروختمش 60 هزار تومان.
در کل چند خواهر و برادر هستید؟
ما
6 تا خواهر و برادر هستم.البته دو تا ناتنی هم بودند که به رحمت خدا
رفتند.پدرم در بازار کله پزی داشت.در چارسوی بازار که بهترین جای بازار
بود.
کله و پاچه خیلی دوست داشتید؟
الان هم دوست دارم.صبح تا ظهر می رفتم مغازه پدرم و کله و پاچه می خوردم.بعد از ظهرها هم می رفتم سر تمرین.
پدرتان مخالف فوتبال بازی کردن شما نبود.مثلا نمی گفت که بیا و همین کار را ادامه بده؟
پدرم
کاملا مخالف بود.اما برادر بزرگترم همیشه پشتم بود و دنبال فوتبال بازی
کردن من.پیراهن های تیم را باید من می شستم.البته من که نه،مامان نصرت.یواش
یواش فوتبال در زمین های خاکی دنبال شد و مردم من را کردند علی پروین.آقای
بهمنش هم خیلی از من و فوتبال بازی کردنم تعریف کرد.
خیلی ها
می گویند شما جزو دو یا سومین بازیکن تاریخ فوتبال ایران هستید.فکر می کنید
اگر الان بازی می کردید می توانستید به اروپا بروید؟
من همان
زمان از تیم کریستاف پلاس انگلیس پیشنهاد داشتم.آنها 500 هزار تومان به من
می دادند.بچه بودم و نمی فهمیدم.فکر می کنم می توانستم در اروپا بازی
کنم.من در حال حاضر فقط فوتبال اروپا و بارسلونا را می بینم.البته الان
ناراحتم چون چند هفته ای است که افت کرده اند.آنها فوتبال را تقه ای بازی
می کنند،خودم هم همین طوری بازی می کردم و تک ضرب.البته همایون بهزادی و
قلیچ خانی خیلی بهتر از من بازی می کردند.
سلطان شما هستی یا علی جباری؟ او گفته لقب سلطان را اولین بار به او نسبت دادند.
چند
وقت پیش در یک مراسمی ایشان را دیدم و گفتم که سلطان خودت هستی.جباری هم
بیشتر از من سابقه دارد و هم زودتر به تیم ملی دعوت شده است.من یک ورزشکار
کوچک در ایران هستم و مخلص همه مردم به خصوص پیشکسوت ها.ما زمانی با تیم
ملی رفتیم فرانسه و داشتیم به سطح فوتبال اروپا نزدیک می شدیم.شب بازی با
فرانسه خبرنگاران آمدند با من که کاپیتان تیم بودند مصاحبه کنند.آنها به من
گفتند چطور می خواهی پلاتینی را مهار کنی که من گفتم او باید من را مهار
کند.ما بازی را دو بر یک باختیم.اما گلی که در دقیقه 89 خوردیم کاملا
آفساید بود.بازیکن آنها 5 متر در آفساید بود.الان با این بساط و این تیم ها
اگر نرویم جام جهانی که فاجعه است.آن موقع ها فوتبال سخت بود اما الان تیم
را دست هر کسی بدهی تیم را می برد جام جهانی.من می گویم یک فوتبالیست وقتی
قهرمان می شود باید اول جنبه اش را داشته باشد.الان فوتبالیست های ما تا
اسم در می کنند ریش می گذارند و مو بلند می کنند.من خودم همیشه مدل موهایم
همین طوری بود و ریش هایم را کوتاه می کردم.الان هم اگر ریش هایم سفید نبود
کوتاه نمی کردم.تیپ من هم همینی بوده که هست.خانم ها که می گویند خوش تیپ
هستم.
بهترین بازی که انجام داده اید کدام مسابقه است؟
بازی
با کره که مظلومی دو تا گل زد و ما بردیم.در آن بازی من بهترین بازیکن
میدان شدم.خدا بیامرز مادرم می گفت من با آبگوشت تو را کردم علی پروین.
به همین دلیل بود که در سالهای آخر فوتبال شما استقلالی ها به شما یک لقب داده بودند؟
کدام لقب؟ آهان علی دنبه؟!
چطور شد که وارد عرصه مربیگری شدید؟
سال
58 انقلاب شد در سال 59 محراب شاهرخی را هم بنا به دلایلی گذاشتند کنار؛
ما شدیم بدون مربی.من نفر اول تیم بودم و هیچ وقت مربیگری را دوست
نداشتم.من و مایلی و دادکان رفتیم سراغ عسگر زاده که بیاید مربی ما شود. با
او حرف زدیم و دیدیم که با سیستم ما جور در نمی آید.داشتیم بر می گشتیم که
مایلی پیشنهاد داد خودم بشوم مربی و پرسپولیس افتاد گردن من.با بازیکنانی
اسمی مثل دادکان و عربشاهی و مایلی کهن داشتم.خودم هم بازی می کردم و هم
مربی گری.در پکن قهرمان شدیم و رفتم به غفوری فرد گفتم ما قهرمان شدیم اما
شانسی. آن موقع بهترین زمان کره بود.همان موقع گفتم آنها دارند با جت می
روند و ما با موتور گازی.مگر عربها می توانستند جلوی ما عرض اندام کنند؟ یک
بار دوره زدیم در کشورهای عربی و به آنها 50 تا گل زدیم.در عربستان به
آنها 7 تا زدیم.در یک بازی به عربستانی ها سه تا گل زدیم و بازی برگشت را
نیامدند.زمان ما گل زدن ها از کنار بود.همایون بهزادی و کلانی هر توپی می
آمد می زدند توی گل.الان علی دایی رفته؛کسی را می توانید جای او
بگذارید؟زمان ما فتح آبادی سر می زد و من در کنار او از توپ ها استفاده می
کردم و می زدم توی گل.الان قلعه نویی را ببینید اگر تیم عقب باشد عمران
زاده را می گذارد فوروارد.بازی ما با سپاهان در تختی انصاریان را گذاشتم
فوروارد.یک بار به عباس کارگر جم گفتم باید در دفاع راست بازی کنی.گفت من
بازی نمی کنم،گفتم باید بازی کنی.اتفاقا بازی کرد و شد بهترین بازیکن زمین
شد.یک بار انصاری فرد را آوردم فوروارد و حمید درخشان را گذاشتم دفاع چپ.او
بهترین بازیکن من شد و کشاورز را سه بر صفر بردیم.
عدد ها و ترکیب ها را در فوتبال قبول دارید؟
مثلا
بارسلون.من نمی دانم مربی به آنها چه می گوید؟ می گوید بروید بازی
کنید.پرسپولیس هم همینطوری بود.داور سوت را نزده بود ما سه بر صفر جلو
بودیم. یک بار رهبری فرد را گذاشتم رودرروی نیکبخت.نود دقیقه نگذاشت توپ به
پای او بخورد.پرسپولیس را کسی نمی توانست بگیرد. همه می ماندند که من را
بگیرند یا عربشاهی یا دادکان را.مگر می شد این بازیکنان را مهار کرد.
شما مدرک مربیگری ندارید...
نه
ندارم. ولی وقتی در پکن قهرمان شدیم بالاترین مدرک را به من دادند.الان
خبرنگاران ما بهترین مدارک مربی گری را دارند. ولی من با بهترین مربیان
جهان کار کرده ام و تجربه خیلی اهمیت دارد. اما باید بگویم که هیچ کدام از
این مربیان حشمت مهاجرانی نمی شوند.
شاید آن نسل این حرف شما را قبول داشتند اما الان تپه های داوودیه دیگر جواب نمی دهد.
من
هنوز هم به تپه های داوودیه اعتقاد دارم.الان علم روز شده قیف و قندیل.ما
جمعه بازی می کردیم و شنبه استراحت.یک شنبه فقط می دویدیم و دوشنبه استراحت
؛سه شنبه و چهارشنبه تمرین و پنچ شنبه هم می گفتیم بچه ها خودتان بیایید
رختکن.همه بازی ها را هم می بردیم.ما اگر تغذیه و خوابمان خوب باشد خیلی از
مشکلات حل می شود اما در ایران ما عادت کرده ایم که تا 3 شب بیدار
باشیم.همین برنامه خود شما نمی گذارد که ما بخوابیم.
آن زمان بازیکنان خودتان را کنترل می کردید؟
ما
یک سری بازیکن داشتیم مثل مایلی کهن،دادکان و بقیه که کاری به آنها
نداشتیم.اما یک سری بازیکن هم داشتیم که الواط بودند.هوای آنها را داشتیم.
آنقدر در فوتبال حرص خورده اید که این تب خال شما از بین نمی رود.
خال است،تب خال نیست.دخترانم می گویند بروم این خال را بردارم اما من می گویم بردارم که چه شود؟ببین با کجاهای ما کار دارند.
الان خیلی از بازیکنان وقتی تعویض می شوند قهر می کنند.در زمان شما از این اتفاقات می افتاد؟
یک
بار بازی داشتیم با نیروی اهواز. یک بر صفر آن بازی را باختیم.در آن
مسابقه من و عاصفی و وطن خواه و ایرانپاک روی سکو نشسته بودیم.بعد از بازی
به مربی گفتیم چرا ما را بیرون گذاشتی اما هرگز قهر نکردیم.اصلا غلط می
کردیم که قهر کنیم.همیشه حرمت پیشکسوت ها را نگه می داشتیم.
اتوبان شما و مایلی یک طرفه است؟
مایلی کهن است دیگر. او از شاگردان خوب من است.
یک بار گفته بودید که الان تیم 80 درصد آماده است و اگر 30 درصد دیگر هم آماده شویم می شود 100 درصد.
به هر حال گاهی اوقات از زبان آدم در می رود.خود سردار گفته که سه تا مسابقه را ببریم می شود 12 امتیاز.پیش می آید دیگر.
یک زمان داماد شما مترجم سوبل بود و از روی عمد و به اشتباه حرف های او را ترجمه می کرد.
آرش
می گفت من صلاح نمی دانستم که حرف های شما را به سوب بزنم.آرش زبان بلد
بود.هر کس روی کار می آید 50 نفر از دوست و آشناهایشان را می آورد حالا ما
یک نفر را آوردیم خود شما کوبیدید.آرش می گفت پیچوندمش!همین یحیی،ترابیان
را آورد همه ریختن سرش.من با ابراهیمی کار می کردم و راحت بودم.در مملکت ما
مد است که هر کس را می آوری در کنارت می خواهد زیرآبت را بزند.
شما گفته بودید که مدیر فنی یعنی کشک.
اگر
روی حساب و کتاب باشد درست است اما اگر این طوری باشد واقعا کشک است.همین
کمیته فنی پرسپولیس.چند ماه است که برگزار نشده؟ما سر خودمان را کلاه می
گذاریم. هیچ زمان یک مربی نمی گذارد مدیر فنی در کارش دخالت کند.قرار بود
سوبل زیر نظر من کار کند.اشمیت که اصلا هیچ .ما رفتیم در یک مهمانی که ولش
کن،نمی توانم بگویم.من که نمی آیم مصاحبه کنم و همه چیز را بگویم.او چه کسی
بود که مربی پرسپولیس شد،نمی دانم.برای پرسپولیس رایکوف خوب بود و راجرز.
باز
کروش سابقه دارد.الان این سه تا بازی آخر خیلی خطرناک است.من اعتقاد دارم
تیم خوب بازی می کند نباید دست به ترکیب زد.یک بار راجرز مربی ما بود در 13
تا بازی بدون تعویض بازی کردیم.من می گویم نهایت باید یک تعویض باشد.وقتی
می بینم یک بچه خوب بازی می کند چه مرضی دارم او را تعویض کنم؟
یک مدت شما بعد از بازی ها می دوید و خبرنگاران هم دنبال شما...
از
شب قبل از بازی ما استرس داشتیم.وقتی بازی تمام می شد همه دنبال من
بودند.حرف می زدم و می پریدم به این و آن آن وقت شر می شد.به آنها می گفتم
اجازه بدهید تا آرام شوم بعد حرف می زنم.همین بهروز رهبری فرد.در بازی با
الهلال قرار بود او پنالتی زن اول باشد.پنالتی شد و ما گفتیم انصاریان
بزند.بعد از بازی بهروز ته اتوبوس نشسته بود که یک خبرنگار به او زنگ زد و
بهروز هم مصاحبه کرد.البته ما هم برخورد کردیم و همان ماجراهای گل و شیرینی
پیش آمد.
او چند بار با گل و شیرینی به تمرین آمد؟
زیاد.بهروز بچه خوبی بود.
در استیل آذین که بودید گاهی اوقات با تلفن همراه تیم را ارنج می کردید.
هدایتی گفته بود من خودم بیایم.البته بدم می آمد از حرف زدن با گوشی که بگویم این کار را بکنید و آن کار را نکنید.
در یک بازی به جلال مرادی اعتراض می کردید.مثل اینکه با قضاوت های او مشکل داشتید.
من فقط می گفتم که ایشان نباید داور بازی های ما باشد.کتبا نوشته بودیم اما باز ایشان را گذاشتند داور بازی ما.
در پرسپولیس هر وقت تیم شما می باخت ،این اتفاق را می انداختید گردن مهرزاد معدنچی.
بعضی
موقع ها پیله می کردم به مهرزاد.او پسر خوبی بود و زحمات زیادی هم برای ما
کشید.اما هر بار که گل می خوردیم می انداختیم گردن او.زمان راجرز هم هر
بار که می باختیم او باخت را می انداخت گردن اصغر ادیبی.
اختلاف شما با مهدی هاشمی نسب.او به همین دلیل در اوج فوتبالش به استقلال رفت؟
نه به قرآن.من با او اختلافی نداشتم.یعنی تنها کسی بود که اختلافی با او نداشتم.در عربستان یک کاری کرده بود که نمی توانم بگویم.
او به استقلال رفت و بعد از گل زدن به عابدزاده غش کرد.
به او گفتم تو بازیکن پرسپولیس بودی.آخر این کارها را چرا می کنی.گل زدی که زدی دیگر این کارها چیست.
بدترین داوری و ...
داوران را که فردوسی پور می برد زیر سوال.آنها به خاطر عادل هم که شده سعی می کنند خوب قضاوت کنند.
راست بود که می گفتند برای شما 8 دقیقه وقت اضافه می گرفتند تا تیمتان گل بزند؟
بهلولی را می گویید؟
همانی که وقتی گل می زدید بالا و پایین می پرید.
بنده خدا برایش حرف درآوردند.
الان شما اضافه وزن دارید؟
نه بابا.25 سال است که 85 کیلوگرم هستم.
نظر شما درباره برنامه نود چیست؟
شما
من مدیر رو می گذارید جلوی یک بازیکن.من خودم برنامه نود را دوست دارم و
تا آخرش را نگاه می کنم.وقتی می رود سمت لیگ دسته اول می روم و می خوابم.
یک زمانی می گفتید که نود را شاطرها می بینند.
برنامه
ات قشنگ است.سالم ترین برنامه ای است که پخش می شود.من نه جایی دیده ام و
نه جایی شنیده ام که بگویند عادل استقلالی است یا پرسپولیسی.شما هیچ کجا
نیستی.بارک الله.همین طوری حفظ کن خودت را.قهرمان شدن آسان است اما حفظ
کردن آن سخت.تو داری جای ما را می گیری.خدا تو را برای مردم نگه دارد.
چطور شد که به شما لقب سلطان را دادند؟
در
استادیوم همین طور صدا می کردند و رفته رفته جا افتاد.جدیدا مثل اینکه یک
سریالی هست به نام حریم سلطان.مدام به من می گویند که نگاه کن.گفتم نه بابا
این سلطان پاک آبروی ما را برده.من فقط تلویزیون خودمان را نگاه می کنم و
سریال پروانه.دیدید؟خیلی قشنگ بود.
در فوتبال کم پیش می آید که بیشتر مردم یک نفر را دوست داشته باشند.الان هم استقلالی ها شما را دوست دارند و هم پرسپولیسی ها.
مردم
به من لطف دارند.می دانید من به غیر از خدا جلوی هیچ کس سر خم نمی
کنم.مردم همیشه به من محبت می کنند.البته این را بگویم که دیگر مادر مثل
پروین نمی زاید.دور رو بر من هم رفقای استقلالی زیاد هستند.من با خود
استقلالی ها خیلی حال می کنم و دوستشان دارم.حجازی خدا بیامرز رفیق باز
نبود.بر عکس من که دوست و رفیق زیاد دارم.
زمانی شایعه شده بود که علی پروین دوست ندارد محبوب تر از خودش را ببیند.
اصلا
این طور نیست.یک بار به عابدزاده گفتم که تو آدم محبوبی هستی.حواست به دور
و برت باشد.مردم می آیند از تو امضا می گیرند.مثلا من چرا باید بیایم و بد
مهدوی کیا را بگویم؟نمی خواستم جوابش را بدهم،ولی او نه رقیب من است و نه
همبازی من بوده.عوضی به عرض او رسانده اند.اما حالا می گویم تا مهدوی کیا
بشنود.من در کمیته فنی که همیشه گفته ام کشک است گفتم مهدوی کیا برعکس علی
کریمی به کار مربیگری علاقه دارد.پیشنهاد دادم او را دستیار همان مربی
خارجی بکنند.من گفتم بد است که بازیکنی با سابقه مهدی ذخیره شود.بعد رفتند
اشتباهی به او گفتند پروین دوست ندارد تو در پرسپولیس باشی.پسر تو بچه محل
من هستی.باعث افتخار من است که به هر جایی برسی.متاسفانه حرف ها را به او
برعکس زدند.من که از علی پروین بالاتر نمی روم.
با علی دایی چطور؟
اصلا نیست.
شما گفته بودید که او روپایی زدن بلد نیست و ...
مثل دایی دیگر بازیکن نمی آید.من زمانی که سرمربی تیم ملی شدم رفتم حرم حضرت عبدالعظیم.گفتم خدایا کمک کن تا حق کسی پایمال نشود.
من نمی گویم اشتباه نکردم اما هیچ کدام از این اشتباهات از روی عمد نبوده است.
کسی یادش نمی آید که در زمان مربیگری،شما از روی نیمکت بلند شده باشید؟
من
خودم فوتبال بازی کرده ام و اعتقادم این است که مربی هر چقدر هم که داد
بزند بازیکن در زمین صدایش را نمی شنود.من تمام نکات فنی را در بین دو نیمه
به بازیکنان می گفتم.