ورزش ایران بیشتر وقتها با افرادی طرف بوده که نه تنها هیچ چیز به آن اضافه نکردهاند، بلکه حضورشان مایه مصیبت هم بوده است؛ سیاسیون، مهمانان ناخواندهای هستند که ورزش را جولانگاه قدرت طلبی خود قلمداد میکنند. این بار اما، انگار ورزشیها هستند که قصد دارند قلعه سیاست را فتح کنند.
این روزها تب انتخابات در ایران حسابی داغ است. برخی خود را از هم اکنون
در قامت رییس جمهور آینده ایران میبینند و برایش لباس دوختهاند و برخی هم
که از اعتماد به نفس پایینتری برخوردارند یا تصور میکنند در بخش دیگری
میتوانند مفید باشند، برای رسیدن به ساختمان خیابان بهشت به دنبال تاکسی
دربست میگردند. در این میان، ورزشیها سهم قابل توجهی دارند؛ گویا
میخواهند حمله سیاسیون به دنیای ورزش را با ضد حملهای غافلگیر کننده
تلافی کنند.
در بین چهرههایی که تاکنون خود را فردی صالح برای
اداره شهر تهران تصور کردهاند، نامهای آشنایی دیده میشود. محمد فنایی،
حسین رضازاده، میرشاد ماجدی، هادی ساعی، علیرضا دبیر، علی محمد یاری، آرش
میراسماعیلی، حمید سوریان و ... . حمید درخشان هم گفته است که به
کاندیداتوری شورای شهر فکر میکند!
پرسشی که حالا مطرح میشود این
است که این افراد صاحب نام در خود چه دیدهاند که قامت خود را شایسته
پوشیدن قبای شورای شهر میدانند؟ آیا اینها تاکنون از خود پرسیدهاند که
با کدام تخصص و شناختی از حوزه مسئولیتهای شهری میخواهند شورای شهر
پایتخت را اداره کنند؟ آیا اینها نمی دانند که تصدی مسئولیت اداره شهر با
قهرمان شدن در یک رشته ورزشی یا اداره یک فدراسیون از زمین تا آسمان تفاوت
دارد؟
تاکنون نوک پیکان انتقادات رسانهها به سمت سیاستمدارانی بود
که دنیای ورزش را برای تحقق آرزوهای جاه طلبانه شان انتخاب کرده بودند.
همیشه از این افراد انتقاد میشد که چرا عالم ورزش را با سیاست آلوده
کردهاند و با رفتارهای غیر ورزشی و غیر تخصصی جلوی پیشرفت و موقعیت ورزشی
را گرفتهاند؟ نتیجه این امر هم سقوط کیفیت ورزش ایران در سالهای اخیر
است. حالا تصور کنید که حضور ورزشیهای غیر متخصص در حوزه اجتماعی در وضعیت
شهر بزرگی مثل تهران چه عواقبی خواهد داشت.
کاندیدا شدن برای یک
شورا – فارغ از این که در چه سطح و رتبهای است - حق هر شهروندی است که در
یک جامعه مردم سالار زندگی میکند، اما مساله مهمتر این است که این شهروند
مردم سالار، تا چه حد به شایسته سالاری معتقد است؟ شایسته سالاری، واژهای
است که دست کم اهالی ورزش در صحبتهایشان خیلی از آن بهره میبرند. این
واژه در ورزش ایران چندان جدی گرفته نمیشود و باعث میشود که فریاد اهالی
ورزش بلند شود و از مسئولان بلند پایه تحقق آن را خواستار شوند. آیا
ورزشیهایی که سودای نشستن روی صندلی شورای شهر را دارند، خود را شایسته
این پست و مقام میدانند؟ اگر پاسخ مثبت است باید بگویند بر اساس کدام
معیار و سنجشی چنین تصور کردهاند.
روی سخن ما با کسانی است که آدرس
خیابان بهشت و ساختمان بلند مرتبه جنب شهرداری تهران را میپرسند. محمد
فنایی، چندی پیش در کسوت عضو کمیته داوران فدراسیون فوتبال نتوانست عملکرد
مناسبی داشته باشد و پس از اختلافهای شدیدی که با سایر اعضا پیدا کرد،
عطای کار را به لقایش بخشید و استعفا داد. او از انجام وظیفه در یک کمیته
از یک فدراسیون کنارهگیری کرد چون نمی توانست مفید باشد و حالا قصد کرده
اداره یک شهر بزرگ چند میلیونی را بر عهده بگیرد!
چند روزی است که
ملیپوشان المپیکی وزنهبرداری ایران، از جمله قویترین مرد جهان با سرمربی
این تیم درگیری شدیدی پیدا کردهاند و این رشته ورزشی را به حاشیه
کشاندهاند. مسئولان فدراسیون عریض و طویل وزنهبرداری از جمع کردن
حاشیههای آن عاجز ماندهاند تا کار به درگیری لفظی شدید قهرمان المپیک و
سرمربی تیم ملی در برنامه زنده تلویزیونی بینجامد! تصور کنید با حضور رییس
این فدراسیون در شورای شهر چه ماجراهایی رخ خواهد داد.
میرشاد ماجدی
هم اکنون دو پست حساس مدیریتی در ورزش دارد. سرپرستی تیم پر طرفدار
استقلال که شغل پر زحمت و وقت گیری است و ریاست کمیته جوانان فدراسیون
فوتبال که به طور مستقیم سرنوشت همه فوتبالیستهای نوجوان ، جوان و امید
کشور در دست اوست. او برای حضور مفید در شورای شهر باید مشغله کاری کمی
داشته باشد چون مسایل و مشکلات شهر به مراتب بیشتر از یک فدراسیون و یک
باشگاه است . باید دید میرشاد ماجدی حضور در کدام عرصه را برای خدمت رسانی
به مردم ترجیح میدهد؟!
هادی ساعی ، علیرضا دبیر، آرش میراسماعیلی و
حمید سوریان هم مانند همانهایی که پیشتر اسمشان برده شد در عرصه
قهرمانی عملکرد خوبی داشتهاند که قابل تحسین است، اما این سوال مطرح است
که آنها در عرصه مدیریتی چه کارنامهای دارند؟
علی محمدیاری، قهرمان
پرتاب دیسک پارالمپیک لندن از دیگر چهرههای حاضر در انتخابات است. او
هدفش از نامزدی را اثبات تواناییهای معلولان برای رسیدن به موفقیت دانسته
است. هدف او بسیار والاست، اما آیا این قهرمان، جایگاه و مجال خوبی را برای
اثبات ادعایش انتخاب کرده است؟
نکته جالب این جا است که اکنون در
مدیریتهای ورزش کشور با کمبود نیروی متخصص روبهرو هستیم. قهرمانان
رشتههای ورزشی در این فضا به خوبی میتوانند خلاء نیروی انسانی متخصص را
در حوزه های مدیریتی ورزش پر کنند تا دیگر شاهد از دست رفتن کرسیهای
بینالمللی رشتههای مختلف نباشیم.
گذشتگان ما ضرب المثلی دارند که
میگوید «هر کسی را بهر کاری ساختند، مهر آن را در دلش انداختند.» گویا
دوستان ورزشکار ما از این ضرب المثل تنها مصراع دومش را خواندهاند!
روزی
از شهید مصطفی چمران پرسیدند که برای تصدی یک مسئولیت تعهد مهمتر است یا
تخصص؟ ایشان پاسخ دادند: میگویند تقوا از تخصص لازمتر است، آن را
میپذیرم. اما میگویم " آن کس که تخصص ندارد و کاری را میپذیرد بی
تقواست".