اما قصه دردناک محسن اینگونه آغاز شد که سال 88 یک تومور در گوش محسن پودنکی پیدا شد. او عمل کرد و بهبود یافت. قرار شد 15 جلسه رادیوتراپی داشته باشد. پس از آن مسئولان بیمارستان گفتند که سه جلسه از معالجات، دستگاه خراب بوده. بعد از یک سال علائمی از قبیل «برهم خوردن تعادل، مشکل در تکلم و بلع» به وجود آمد که پزشکان دلیل آن را خرابی دستگاه رادیوگرافی دانستند و همین قضیه منجر به ضایعه مغزی شد.
و
محسن در خانه افتاد تا وعده و وعیدها آغاز شوند. او باید برای معالجه
معاینه می شد. پروفسور سمیعی در یکی از سفرهایش به تهران از محسن دیدن کرد و
تشخیصش این بود توموری وجود ندارد اما افزایش عفونت شرایط را حسابی خراب
کرده است. محسن باید به خارج از کشور منتقل می شد و نیاز به کمک مالی داشت.
از محمدرضا طالقانی تا حمید سوریان و فدراسیون کشتی گرفته تا مسئولان
استانی. همسر بینوای این قهرمان جوان همه جا رفت و از همه وعده های زیادی
شنید. او قرار بود منتقل شود به آلمان. تیم فوتبال هنرمندان برایش در قم
بازی کرد و گفتند 250 میلیون برایش جمع شده. با این وجود باز هم خبری از
پول نبود. گفتند از این 250 میلیون ، چک 135 میلیونی اش در اختیار خانواده
پودنکی قرار می گیرد و باز هم هیچ خبری نشد تا اینکه حال محسن وخیم شد.
همسرش در گفت و گویی پر از غم گفت:« پزشکان گفتند او تا
یک ماه دیگر می میرد» و محسن از آن روز تا امروز کمتر از یک هفته زنده بود.
محسن رفت و هنگام خاکسپاری اش صف همه آنها که کنار همسرش نبودند چه پررنگ
خواهد بود.
اقایانی که کوتاهی کردنددر این دنیا واخرت بایدجوابگوباشند
روحش شاد