این منطقه یکی از بخشهای شبه جزیره آبادان است که
در 48 کیلومتری جنوب شرق آبادان و در انتهای جاده آبادان واقع شده است و
نام دیگر آن رودخانه وحشی است. این منطقه شاهد یکی از موفق ترین و بزرگترین
نبردهای دوران دفاع مقدس بوده است.
در عملیات والفجر 8 غواصان خط شکن سپاه اسلام شبانه از اروند رود گذشته،خط
دشمن را شکسته و موفق به آزاد سازی منطقه فاو شدند. این عملیات ضربه مهلکی
بر ارتش بعث عراق وارد کرد. یادمان اروند کنار دقیقا مقابل شهر بندری فاو
قرار دارد که اکنون مقدس به قبور مطهر هشت شهید گمنام است و کاروان های
راهیان نور عاشقانه از سراسر کشور برای زیارت این شهدا و تجلیل از حماسه
آفرینان والفجر 8 به این منقطه عزیمت می کنند.
اروند آبي رنگ در ميان دو امتداد سبز جاي گرفته است. اين دو خط سبز
نخلستانهاي اطراف اروند هستند. يكي در خاك ايران و ديگري در خاك عراق
(بصره) چه بسيار وصيتنامه ها كه زير همين درختان نوشته شده است. چه بسيار
رازها كه با صاحبانشان پاي همين نخلها دفن شده است. چه بسيار ناله ها،
مناجات ها و...
ماه ها طول كشيد تا مقدمات عمليات والفجر ۸ فراهم شود. مشكلات بسياري در
اين راه بود. از جمله شناسايي منطقه، جريان نامنظم آب و سرعت آن، گل و لاي
ساحل رودخانه، جزر و مد، موانعي كه دشمن ايجاد كرده بود و... نيروهاي
شناسايي در حال تمرين و نيز شناسايي موانع منطقه بودند. نيروهاي مهندسي در
اين مدت كارها را آرام آرام پيش مي بردند تا دشمن متوجه قضيه نشود. غواصان
در منطقه هاي جداگانه، سخت مشغول تمرين بودند و همه اين كارها چندين ماه به
طول انجاميد تا اينكه شب عمليات فرا رسيد.
شب بيستم بهمن ۱۳۶۴ يكي از شبهاي تاريخي دفاع مقدس و حتي جنگهاي كلاسيك
دنيا است. هنگام وداع فرا رسيده است. بچه ها همديگر را در آغوش مي كشند و
پيشاني بند يازهرا سلام الله عليها را بر سر هم مي بندند. تا ساعتي ديگر
عده اي از اينان با خدايشان ملاقات دارند! با غروب آفتاب به آب مي زنند تا
خود را به آن سوي رودخانه برسانند. كسي تا ساعت ۲۲ حق تيراندازي ندارد.
ساعت ۲۲ و ۱۰ دقيقه است؛ فرمان حمله مي رسد و ناگهان اروند پرخروش در برابر
ايمان و اراده يا زهراگويان بچه ها تسليم مي شود.
۹ صبح روز ۲۱ بهمن محور عمليات تا شهر فاو به دست رزمندگان اسلام درآمده
است. دشمن همچنان بهت زده است! چنان حيرت زده كه حتي از انجام هر پاتكي
فلج شده است. هيچكس فكرش را هم نمي كرد! شب دوم عمليات، منطقه در انتظار
جهادگران مهندسي بود. يكي تفنگ به دست مي گيرد و يكي فرمان بولدوزر. جهادفي
سبيل الله است و چنين جهادي پست و مقام و درجه نمي شناسد.
پاتك عراقي ها ساعت سه بامداد روز ۲۲ بهمن آغاز شد. آتشي كه بين طرفين رد و
بدل مي شد، شب را به روز تبديل كرد. جنگ به حالت تن به تن درآمد.
كماندوهاي عراقي هرگاه هوس حمله به خاكريزها می كردند، با جواب صف شكن
بسيجيان مواجه مي شدند. درگيري ادامه داشت. تا صبح روز ۲۲ بهمن لشکر گارد
عراقي با تانكها و خودروهاي نظامي خود در محور جاده البحار سعي مي كرد خود
را به خاكريزهاي رزمندگان اسلام برساند. در اين هنگام بالگردهاي هوانيروز
چون عقابهاي تيزبال سررسيدند و سپاه دشمن از هم فروپاشيد و به عقب نشست.
جنگ و گريزها ۷۵ روز ادامه يافته است تا آنكه نيروهاي ايراني جاي خود را
تثبيت كردند. اين نه تنها يك آبروريزي بزرگ براي عراق بلكه براي همه دنيايي
بود كه با تمام توان از نيروهاي بعثي به دفاع پرداخته بودند.
غلامرضا طرق از بچه هاي با صفاي ارتش و فرمانده گردان شهادت لشگر ۹۲ زرهي
اهواز وقتي داشت به خط دشمن مي زد گفت: «من شهيد مي شوم، مفقود مي شوم،
دنبالم نگرديد، پيدايم نخواهيد كرد.» ديگر جنازه اش پيدا نشد زیرا با اروند
رفيق شده بود.
در روايات آمده است: هر كسي كه در آب شهيد شود، اجر دو شهيد را دارد. يك
بار براي يكي از دوستان غواصم اين روايت را تعريف كردم. گفت: راست مي گويي
جنگ در آب آن هم شب در آب اروند خروشان زير آتش سنگيني كه از بالاي سرت مي
ريزد. شب عمليات والفجر ۸ تازه معناي اين جمله را يافتم كه هر كسي مي خواهد
به امام زمانش (عج) برسد، بايد خودش را به آب و آتش بزند و در آن شب، هم
آب بود و هم آتش.