
سالها به دلیل نبود زیرساخت لازم در ورزشگاههای استان خوزستان، بانوان استان از تماشای بازیهای فوتبال در لیگ برتر محروم بودند، اما طی روزهای گذشته با تلاش مسئولان استانی این مطالبه به حق محقق شد و بانوان خوزستانی توانستند از نزدیک و البته با هیجان و ذوق بسیار به تماشای بازی فولاد و پیکان بنشینند.
جنبوجوش متفاوتی در حوالی گیت ورودی بانوان دیده میشد. دختران و زنان بسیاری با پرچم فولاد و شالهای تیم محبوبشان و لبخندهایی پر از هیجان راهی فولاد آرِنا شده بودند. بعضیها مادرانی بودند که سالها پیش حسرت چنین روزی را خورده بودند و به گفته یکی از آنها حالا مادربزرگ بود؛ ولی آمده بود با شوق فراوان.
با آغاز ورود بانوان، فضا بهکلی دگرگون شد. صدای تشویقها گرمی تازهای پیدا کرده بود. در جایگاه مخصوص بانوان، شور و هیجان به اوج رسیده بود. عدهای پرچم تکان میدادند، بعضی با موبایل لحظهها را ثبت میکردند، و برخی در سکوت از دور به زمین نگاه میکردند. صحنهای بود که برای آنان چیزی فراتر از تماشای فوتبال معنا میداد؛ چیزی شبیه به تولد دوباره امید.
با شروع بازی صدای تشویقها رنگ دیگری گرفت؛ انگار خودِ فوتبال هم با چشمانش لبخند میزد. در آن لحظه، فولاد فقط یک ورزشگاه نبود؛ تبدیل شده بود به نمادِ برابری، احترام و فهم تازهای از شادی جمعی. بازی که فولاد پس از چند بازی ناکامی، بالاخره برد و حتی سرمربی و بازیکنان این هم معتقد بودند که حضور بانوان هم انگیزه زیادی به آنها داده بود و پا قدمشان را خوش یمن دانستند.
یکی از تماشاگران خانم گفت: «سالها از پشت تلویزیون فوتبال را دیدیم و ذوق تیمهایمان را داشتیم ولی هیچوقت صدایمان در استادیوم شنیده نشد. امروز صدای ما رسیده است».
خانم مکوندی هم عنوان کرد: «خدا را شکر بالاخره شد و ما هم به استادیوم آمدیم. از تمام مسئولان قدردانی میکنم. واقعا با امنیت کامل و بدون کوچکترین مشکل وارد ورزشگاه شدیم و این نشان میدهد زیرساخت حضور بانوان در استادیوم فولاد به خوبی فراهم شده است».
از چند دختر دیگر درباره حس و حالشان پرسیدم؛ بسیار خوشحال بودند و البته فقط یکی از آنها فقط اسم سرمربی فولاد یحیی گلمحمدی را بلد بود و دو دختر دیگر فقط ذوق حضور در ورزشگاه را داشتند.
اما روی سکوها هلیا گویا از همه فوتبالیتر هم بود و حتی درباره عملکر فولاد در هفتههای گذشته نیز اظهارنظر کرد؛ او گفت: « بازی بد نبود و به نظر فولادی باید کمی بیشتر تلاش کند. واقعا به سه امتیاز بازی نیاز داشتیم».
او حتی عنوان کرد: «وقتی شنیدم بانوان میتوانند بیایند، برای این که خودم را به ورزشگاه برسانم مصمم شدم و از حضورم خیلی خوشحال هستم و صدر درصد باز هم میآیم. از تمم کسانی که تلاش کردند هم تشکر میکنم».
مادر بزرگ جمع زنان فولادی در استادیوم هم گفت: « از کسانی که اجازه دادند ما هم به ورزشگاه بیایم قدردانی میکنم. از من که مادربزرگ هستم ونوهام را آوردهام تا خانمی که فرزندش را به ورزشگاه آورده خوشحالیم و امیدوارم این روند ادامه داشته باشد. جو ورزشگاه بسیار خوب بود و خانمها با شرایط بسیار خوبی وار ورزشگاه شدند و همه همکاری خیلی خوبی داشتند».
محدثه هم گفت: «ما فقط آمدهایم سهمِ کوچکمان از عشق به فوتبال را فریاد بزنیم، نه بیشتر.»؛ همین جمله ساده، شاید خلاصهای از سالها انتظار و امید بانوان خوزستانی برای حضور در ورزشگاه بود.
جدا از جنبههای نمادین، حضور بانوان در ورزشگاه فولاد نشانهای از پیشرفت فرهنگی و اجتماعی استان نیز بود. شهری که ریشه در غیرت و تعصب دارد، در کنار آن نیز واژهای تازه را در آغوش گرفت «همدلی»
وقتی سوت پایان بازی به صدا درآمد، بسیاری از بانوان هنوز در جای خود ایستاده بودند، برای لحظهای که در تاریخ ماندگار شد؛ لحظهای که فوتبال، دیگر فقط مردانه نبود.
ورزشگاه فولاد روز گذشته نهتنها میزبان بازی دو تیم فولاد و پیکان، بلکه میزبان رویاهای نیمی از جامعه بود؛ رویاهایی که دیگر پشت درهای بسته نمیمانند.
اما نکته حائز اهمیت که نمیتوان به سادگی از آن گذشت و چشم بر آن بست، این بود که بخش در نظر گرفته شده برای بانوان خوزستانی، فضایی امن و توام با امکانات لازم از جمله نمازخانه، آبخوری و سرویس بهداشتی بود و اینها یعنی همه دست به دست هم داده بودند تا بانوان خوزستانی با عزت به آرزوی دیرینهشان بسند.