تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۰:۴۲
کد خبر: ۳۱۷۴۰۶
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره

اینجا همه یک مقصد دارند؛ کربلا

در قلب کویر و زیر آسمان جنوب، مرز چذابه میعادگاه عاشقان امروز به تابلوی زنده‌ای از عشق و ایمان تبدیل شده است، مرزی که مقصد همه زاِئرانش یک جا است؛ کربلا...

 

این جا مرز چذابه است؛ خورشید سوزان آسمان مرز چذابه را با حرارت بی‌امان خود می‌سوزاند؛ گرمایی که شاید در نگاه اول می‌توانست هر کسی را از راه بازدارد اما اینجا، زیر همین آفتاب سوزان، قدم‌های زائران با عشق برداشته می‌شود تا همه به یک جغرافیای مشترک به اسم کربلا برسند.

موج بی‌پایان زائران نشان می‌دهد، نه تنها از مرز چذابه قدم به خاک عراق می‌گذارند، بلکه دل‌هایشان را نیز به کربلا پیوند می‌دهند. قدم‌هایی که گویی نوای عاشقانه‌ایست که به گوش خدا می‌رسد.

تا اربعین چیزی نمانده؛ هوا گرم و سوزان است و با وجود این که زائران پیاده روی را از عصر به سمت عراق آغاز می‌کنند اما همچنان هوا داغ است ولی نه خستگی در چهرهای آنان دیده می‌شود و نه گرمای اثری بر تن آن‌ها دارد. آن‌ها گویا پا به مسیری گذاشته‌اند که روحشان در یک سفر بی‌پایان و قلب‌هایشان به کربلا پیوند خورده است.

پیر و جوان، زن و مرد، با چشمانی پر از اشک، با قلب‌هایی که به سوی معشوق می‌روند و انتظار برای رسیدن، در صف‌های طولانی ایستاده‌اند تا از این گذرگاه مقدس عبور کنند. هر قدم زائران صدایی از دل تاریخ و روایتگر قصه‌ای از وفاداری و فداکاری است و صدای زمزمه دعاها و ذکرهای عاشقانه‌ای که مسیر مرز چذابه تا کربلا را چقدر خاص کرده است.

اما موکب‌ها؛ چقدر خستگی‌ناپذیر خدمت می‌کنند. خدمتی عاشقانه به زائران امام حسین (ع). شاید خودشان از اربعین جا مانده‌اند ولی دل‌هایشان پر از ایمان و شور زیارت است که هیچ چیزی نمی‌تواند شوق خدمت را در آن‌ها کم‌رنگ کند و این نشان می‌دهد عشق به امام حسین (ع) قدرتی فراتر از هر چیزیست.

با زائران که صحبت می‌کنم و می‌گویم گرما مانع نشد پشیمان شوید؟ زائری به نام محمد مهدی جعفری می‌گوید «گرما؟ آقا من را طلبیده و ۱۲ سال است که هر سال می‌آیم. اگر امسال نمی‌آمدم غم بزرگی در دلم می‌ماند. مرز چذابه را برای رسیدن به کربلا انتخاب کردم چون شنیده بودم شرایط بهتری دارد. خوشبختانه در این چند سال مشکل خاصی ندیدم و این مسیر غیر از خوبی چیزی ندارد.»

آقای آهوزاده دهمین پیاده‌روی اربعین را تجربه می‌کند؛ او می‌گوید «فقط می‌توانم خدا را شکر کنم که در این سال‌ها توفیق زیارت پیدا کرده‌ام. شور و شوق عجیبی در مواکب خدمت رسان وجود دارد و همه برای امام حسین بدون ریا و مخلصانه کمک می‌کنند. برخورد موکب‌داران در دو سوی مرز ایران و عراق نیز با خونگرمی است. ما که توفیق زیارت را پیدا کردیم، امیدوارم این توفیق شامل کسانی که دلشان زیارت می‌خواهد هم بشود.»

نسرین جا مانده از اربعین است. می‌گوید «من توفیق زیارت پیدا نکردم و جا مانده از اربعینم ولی دلم و تمام قلبم کربلاست. به مرز چذابه آمدم تا حداقل قدمی در مسیر پیاده‌روی اربعین بردارم. دل پر می‌کشد برای زیارت اما مثل تمام سال‌هایی که دوست داشتم بروم، امسال هم نشد. البته عشق به امام حسین همیشه در دل هایمان زنده است ولی دلتنگ می‌مانم تا قسمت زیارت نصیبم شود.»

علی کرد هم از شوش استان خوزستان برای دومین سال است که مسافر اربعین شده است. او با ابراز رضایت از خدمت رسانی در مرز چذابه می‌گوید «این مسیر تا کربلا، به خدا قسم همه‌اش عشق به امام حسین است. حالا من چه بگویم از شوق زیارت؟»

آقای موسوی هم از اهواز زائر کربلا شده است. او می‌گوید « سالی سه تا چهار بار به زیارت می‌روم ولی زیارت در اربعین برایم متفاوت است. حال و هوای مسیر قابل وصف نیست و هر وقت در این مسیر قدم بر می‌دارم نمی‌توان جلوی اشک‌هایم را بگیرم. همسرم برای اولین بار است که به زیارت می‌رود و این جا حال و هوایش برای همه حسینی است.»

احمد یلمه هم از چهار محال و بختیاری و شهرستان بروجن از مرز چذابه راهی کربلا است؛ می‌گوید «شور و حال این پیاده روی معنوی قابل توصیف نیست و جای کسانی که نمی‌توانند به زیارت بروند خالی است. خود امام حسین و مکتبش ما را به این مسیر می‌کشاند و تا عمر داریم در مکتب امام حسین هستیم.»

آن طرف‌تر می‌روم با مهدی یکی از موکبداران گفت و گو می‌‍کنم. او ۱۵ سال است در چذابه به عشق اباعبدالله موکب برپا می‌کند. مهدی می‌گوید «حس و حالم وصف شدنی نیست. ۲۴ ساعته در خدمت زائران هستم و محال است که خسته شوم.» 

به سمت جایگاهی می‌روم که در حال درمان زائران بیمار هستند. مسئول جایگاه می‌گوید برای دومین سال متوالی است که از طرف شبکه بهداشت و درمان در مرز مستقر شده‌ایم. او که از اندیکا به عشق خدمت به زائران حسینی آمده است، می‌گوید «۶ ساعت در مسیر بودم تا به مرز چذابه رسیدم. هشت نفر در این جایگاه هستیم و هدف‌مان تنها خدمت به زائران است.»

موکب دیگری را سر می‌زنم که توسط عشایر خوزستان برپا شده است. موکب شلوغی است و در حال پذیرای از زائران هستند. اگرچه شب است ولی همچنان هوا دم و شرجی. نفس کشیدن سخت است. به یکی از خدمت‌گذران می گویم خسته نشدید در این هوای گرم این جا خدمت می‌کنید؟. خود را وحید معرفی می‌کند و ادامه می‌دهد« خانم خسته شوم. مگر کسی در راه خدمت به امام حسین خسته هم می شود؟ بله گرم است اما عشق خود امام حسین توانی زیاد به ما داده تا یادمان برود که چند ساعت است در این هوای گرم در حال خدمت هستیم.»

زائرانی را می‌بینم که دائما در حال عکس گرفتن هستند؛ یا سلفی می‌گیرند یا دست‌هایشان را با استکان‌های چای کنار هم می‌گذارند و به یادگار عکس می‌گیرند. چه شوق عجیبی در چهره‌هایشان هست. چقدر خوشبختند که بعد از ثبت این عکس‌ها قرار است پا به خاک مقدسی بگذارند که با زیارت امام حسین روحشان جلا پیدا می‌کند.

هر طرف که نگاه می‌کنم شوق امام حسین موج می‌زند از زائرش گرفته تا موکب‌داری که هر فنجان چای، هر نان ساده‌ای که در دست‌های خسته زوار می‌گذارد، یک جزء از دریای بی‌پایانی است که در آن، عشق به حسین (ع) موج می‌زند؛ یکی کوله پشتی‌ به دوش دارد و با شوق قدم بر می‌دارد و دیگری دختر بچه‌ای به اسم روژان است که با شربت و چای از زائران پذیرایی می‌کند و پسر بچه‌هایی که کفش زوار را واکس می‌زند. خلاصه هر طرف که سرم را می‌چرخانم چیزی جز ارادت به امام حسین نمی‌بینم.

اصلا چرا عشق به امام حسین تمام شدنی نیست؟ مگر هوا گرم نیست چرا باید در این هوای گرم به زیارت رفت؟ چرا آن پیره زن و پیره مرد در این شرایط آب و هوایی پا به مسیر پیاده روی گذاشته‌اند.؟ در تمام طول مسیر برگشت، این‌ها را از خودم می‌پرسم و جوابی نیست جز اینکه همه زائران تمام وجودشان مملو از عشق حسین (ع)  است. قلب‌هایی که هیچ وقت از امام حسین جدا نخواهند ماند. آن‌ها در واقع می‌خواهند

مرجع / ایسنا
:
:
:
آخرین اخبار