چهارشنبه ۱۴۰۴/۰۴/۰۴، رندترین روز تقویم، با نام مردی گره خورده که گمنامیاش را تا همیشه در تاریخ نگه داشت. امروز سالروز شهادت سردار سرلشکر شهید حاج علی هاشمی است؛ فرمانده قرارگاه فوقسری نصرت.

چهارم تیر، روزی که تقویم را رندترین روز قرن خواندهاند، امسال معنای دیگری دارد. امروز، سالروز مردی است که خودش را از معادلات سیاسی و قاب دوربینها بیرون کشید تا صرفاً یک چیز باشد: سرباز بینام وطن. علی هاشمی، همان فرماندهی جوانی که در دل هور و خاک، «نصرت» را آفرید و بیصدا، به قلههای عشق پر کشید.اهواز سال ۱۳۴۰، مهد تولد کودکی شد که بعدها در ۱۷ سالگی به خروش انقلاب پیوست و در ۲۷ سالگی، در اوج فرماندهی، گمنام و خاموش به شهادت رسید. آنچنان بیصدا که قرار شد تا وقتی صدام زنده است، نامی از او بر زبانها نیاید. کسی چه میدانست که فرمانده قرارگاه سری نصرت، فرمانده سپاه ششم امام جعفر صادق (ع)، همان نوجوان کمیته انقلاب اهواز است که بیادعا در جلسات حاضر میشد و حتی آنجا هم طوری مینشست که دیده نشود.
سردار هور
علی هاشمی را «سردار هور» نامیدند، اما هور فقط میدان عملیاتش نبود؛ بخشی از روحش بود. آبهای گلآلودی که او بارها از میانشان عبور کرد، پر از نقشهها، شناساییها و عملیاتهایی بود که با نفراتی معدود، اما دلی به وسعت آسمان، به سرانجام رساند.اما همه چیز از فرماندهی آغاز نشد. قبل از اینکه فرمانده باشد، یک انسان بود. انسانی که وقتی دو اسیر زخمی از گارد ریاست جمهوری صدام را دید، گفت: «با آمبولانس ببریدشان عقب.» حتی اگر همانها، قاتلان مردمان بیگناه ما بودند. اینجا بود که علی، چهره انسانی جنگ را ترسیم کرد. در روزگاری که خشونت رسم میدانهاست، او نشان داد جنگ ما با چهرهای مؤمنانه، اخلاقی و انساندوستانه پیش میرود.
و اما لحظه آخر...
چه کسی میداند در آن قرارگاه فرو ریخته، علی با چه آرامشی چهارزانو نشسته بود؟ سردار گرجیزاده که آخرین لحظات را با او بود روایت میکند: «او مانند همیشه آرام بود، حتی وقتی در محاصره کامل قرارگاه نصرت بودیم.» علی با وجود توصیه فرماندهان برای عقبنشینی، ماند. نه برای اینکه نترسد، بلکه برای اینکه روحیه نیروهایش نشکند. تصمیمش سخت بود، اما مردانه.شهادت علی هاشمی، نقطه پایان نبود؛ نقطه آغاز یک افسانه بود. پیکرش ۲۲ سال بعد پیدا شد، در حالی که هنوز برای بسیاری، زنده مانده بود. ۴۹ ساله که شد، محسن رضایی برای نخستین بار اعلام کرد: او فرمانده قرارگاه فوقسری نصرت بود. همان زمان، عدهای تولد علی را جشن گرفتند. گویی بعد از سالها، دنیا تازه به وجود کسی اعتراف میکرد که خودش را پنهان کرده بود، نه از ترس، بلکه از اخلاص.در دنیایی که بسیاری تشنه دیدهشدناند، علی هاشمی راهی دیگر را برگزید. راهی که نامش نه در تریبونها، بلکه در دلها ماندگار شد.یادمان باشد، بعضیها را نه رسانهها، که میدان معرفی میکند؛ و بعضی نامها را نه روزنامهها، که هور و خون و خاک به حافظه تاریخ میسپارند.