تالاب بینالمللی شادگان این روزها با کمبود حقآبه و افت کیفیت منابع آبی، روزهای دشواری را پشت سر میگذارد؛ آیا میتوان امید داشت که حیات دوباره به این زیستبوم ارزشمند بازگردد؟

صدای مرغی مهاجر در دل نیزارهای تالاب شادگان میپیچد و میان نسیمی گرم و غبارآلود، در سکوتی سنگین گم میشود. پیرمردی با چفیهای بر دوش و دستانی آفتابسوخته، کنار قایق چوبیاش مینشیند و آرام میگوید: «این تالاب دیگه اون دنیای پرآب قدیم نیست...»؛ جملهای کوتاه که گویی روایت کامل یک رنج دیرینه است.تالاب شادگان، بهعنوان بزرگترین تالاب ایران و یکی از مهمترین تالابهای ثبتشده در کنوانسیون رامسر، در جنوب خوزستان و در پیوند با رودخانههای کارون و جراحی قرار دارد. این اکوسیستم حیاتی، نه تنها مأمن هزاران گونه گیاهی و جانوری است، بلکه نقش مهمی در اقتصاد بومی، حفظ تعادل اقلیمی، و پایداری فرهنگ زیستمحیطی مردم منطقه ایفا میکند.
اما امروز، صدای هشدار کارشناسان محیط زیست بیش از همیشه شنیده میشود. حسن فقیه، رئیس اداره حفاظت محیط زیست شادگان، در گفتوگو با فارس اظهار داشت: «متأسفانه حقآبه تالاب به صورت ایدهآل تأمین نشده و آورد رودخانهها بهویژه کارون، نسبت به سالهای گذشته بهشدت کاهش یافته است.»به گفته وی، در نیمه دوم سال گذشته با پمپاژ محدود از رودخانه کارون و ورود پسابهای نیشکری، بخشهایی از تالاب بهصورت مقطعی آبگیری شدهاند، اما این منابع موقتی نمیتوانند پاسخگوی نیاز زیستی این زیستبوم بیبدیل باشند. بر اساس تصاویر ماهوارهای، حدود ۸۰ درصد سطح تالاب در اسفندماه دارای آب بوده که در برخی مناطق تنها در حد چند سانتیمتر است. با آغاز فصل گرما و افزایش تبخیر، هم کمیت و هم کیفیت این آب محدود، بهشدت تهدید خواهد شد.
تالاب، پیوندگاه سنت و حیات
شادگان فقط یک پهنهی آبی نیست؛ گرهگاه طبیعت و تمدن است. جایی که صیادان محلی، پرندگان مهاجر، نیزارها، بوریابافان، و آب در یک چرخهی هماهنگ، زیست مشترک را ممکن میساختند. این تالاب همواره الگویی از همزیستی مسالمتآمیز انسان با طبیعت بوده است. اما اکنون، زنگ خطر برای از بین رفتن این تعادل به صدا درآمده است.پرسش اصلی این است: آیا با ادامهی برداشتهای بیضابطه، اجرای طرحهای توسعه بدون ارزیابی زیستمحیطی، و بیتوجهی به اقلیم شکننده جنوب ایران، میتوان انتظار پایداری داشت؟
نگاهی به آینده؛ مسئولیتی برای همگان
بازگرداندن شادگان به روزهای پرآب و شکوه گذشته، صرفاً وظیفه یک نهاد یا یک وزارتخانه نیست؛ مسئولیتی است ملی. سیاستگذاریهای کلان در حوزه آب، باید مبتنی بر اقلیم واقعی کشور و حفظ ذخایر راهبردی باشد. استفاده از فناوریهای نوین، نظارت دقیق بر مصارف صنعتی و کشاورزی، احیای حقآبههای قانونی تالابها، و آموزش جوامع محلی، ضرورتی انکارناپذیر است.اگر امروز در آینه تالاب شادگان، تصویر خشکی و رنج دیده میشود، بیتردید این تصویر، بازتابی از عملکرد ما در قبال طبیعت است. پرسش پایانی اما همچنان پابرجاست:آیا میتوان روزی را تصور کرد که صدای پرندگان، دوباره در همهجای شادگان طنین بیفکند، نه فقط در حاشیههای خیس؟