تاریخ انتشار: ۰۹ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۸
کد خبر: ۳۱۰۴۵۵
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره
نذرِ روز قدس
گفت که نمی‌توانم کاری برای مردم فلسطین انجام دهم حداقل هر سال قبل از شروع مراسم مردم را رایگان با ماشینم به مراسم می‌برم و مراسم که تمام می‌شود هر کس که بخواهد تا منزلش می‌رسانم.
  10 دقیقه به زمان شروع مراسم راهپیمایی روز جهانی قدس باقی مانده، چهارراه سلمان فارسی پیاده می‌شوم، از این جا به بعد کل مسیرها بسته شده است، تا محل مراسم حدود دو کیلومتری باید پیاده روی کنم، هوای اهواز وسط بهار و در ته مانده ماه مبارک رمضان ناجوانمردانه طاقت آدم را طاق می‌کند، هنوز چند قدمی برنداشتم که هرم گرما دانه های عرق را بر روی سر رویم پاشید.از همان اوایل روز در بازار جای سوزن انداختن نبود، تقارن اعیاد نوروز و فطر از یک ماه پیش بازار را پر رونق کرد.بعضی از دستفروش ها از شب گذشته فرصت رفتن به خانه را پیدا نکرده و جان خود را کنار بساط خود گذاشته و به امان خدا خوابیده اند. آدم ها بوی عید می دادند،، لباس‌های رنگارنگ از سر در مغازه ها آویزان بود، عطر آجیل تازه بازار را گرفته و بساطی ها پهلو به پهلوی هم با آب و تاب جنس‌های خود را به مشتری ها می‌فروختند.از تیزی آفتاب به خنکای کنار خیابان پناه می برم، هر قدم که برمیدارم چند لحظه مکث می‌کنم بلکه فرجی شود و تاکسی پیدا شود و من را تا محل مراسم برساند. چشمم به جمعیت پراکنده ای که به سمت مراسم در حرکت است می‌افتتددر عجبم از مادر بزرگ در جمعیت که چرخ های ویلچر را با دستان نحیفش می‌چرخاند تا به مراسم برسد، از کودکانی که این موقع صبح ترگل ورگل کرده اند و پا به پای بزرگترها خودشان را به راهپیمایی رسانده بودند.

نذر روز قدس

از نوجوانی که هنوز به مراسم نرسیده شعار دادنش را شروع کرده است، قوت قلب میگیرم تا محل مراسم پیاده بروم، قدم تند می‌کنم، زیکزاکی چند بساطی و عابر پیاده رو رد کردم، مسیر را میانبرد میزنم که بیشتر زیر سایه باشم، عرض جاده را ورانداز می‌کنم که آن سوی خيابان برم، خودروی پرایدی بوق ممتدی می‌زند که خانم خانم راهپیمایی میروید؟ قامتم را کمی کوتاه میکنم و به داخل ماشین نگاهی می اندازم، راننده مرد میانسال با محاسن جوگندمی پشت سرش هم خانم نسبتا جوانی در ماشین نشسته است._بله راهپیمایی می‌ روم_راننده: سوار بشوید خانم، صلواتی است._صلواتی؟ به چه مناسبتی؟ _راننده: نذر روز قدس.از این جمله کوتاه که هزار و یک دلیل و معنا داشت ذوق کردم.نذر قدس؟ خیلی جالب بود، معمولا راننده‌ها ایام محرم و اربعین از این نذرها در مسیر منتهی به مرزها و شهرهای زیارتی زیاد انجام می دهند مخصوصا در عراق زیاد به تورم خورده بود.سوار ماشین می‌شوم و هنوز راننده پا روی پدال ماشین نگذاشته بود سوال کردمحاج آقا جریان نذریتون رو می‌گید؟_راننده: جریان نداره دخترم من چند ساله این کار رو انجام می‌دهمکاری که نمی‌توانم برای مردم فلسطین انجام دهم هر سال قبل از شروع مراسم مردم را رایگان با ماشینم به مراسم میرسونممراسم که تمام می‌شود هر کس که بخواهد تا منزلش می‌رسانم._حاج آقا شما راننده تاکسی هستید؟راننده: نه خانم بازنشسته ام، درسته شرایط اقتصادی سخته اما الحمدالله راضی ام

قلع و قمع کودکان فلسطینی

_خب حاج آقا شما نرسانید خودشان می روند!_راننده یه قیافه حق به جانبی به خودش می‌گیرد که حس کردم از سوار کردن من پشیمان شد بعد می‌گوید: همین تفکراتِ که باعث شد اسرائیل طمع کنه که جغرافیای خودش را از نیل تا فرات توسعه بدهد._چطور؟این صبحت شما یعنی چه ما برای دفاع از فلسطین به خیابان بیایم چه نیایم اسرائیل کار خودش را می کنددر صورتی که راهپیمایی قدس باعث شد مساله فلسطین مساله کل جهان اسلام بشود.تن صدای آقای راننده بالا می‌رود گویا طرز سوال کردنم به مزاجش خوش نیامد خیابان‌های اصلی که بسته است از چند کوچه پس کوچه می‌پیچد و ادامه می‌دهد: محور مقاومت تشکیل شد و جلوی زیاده خواهی و کشور گشایی یهودی‌ها گرفته شد._کشور گشایی؟ نه نه هدف تشکیل اسرائیل بزرگ و تصرف فلسطین است!راننده: یهودی ها خودشان را قوم برتر میدانند، اگر پیش روی می‌کردند بعد از قلع و قمع مسلمان سراغ مسیحی ها هم می رفتند. نمی‌دانم کدام گوربه گور شده ای به آنها وعده پیروزی داده که بابت آن نسل کشی کردند و هزاران زن و کودک فلسطینی را شهید کردند اما صدایی از کسی بلند نشد.حاج آقا مساله فلسطین تا عمق دانشگاه‌های آمریکا هم پیش رفت و دانشجویان را به خیابان آورد._راننده بله درسته اما حاکمان چه کردند؟ هیچ! به نظرم در سال به دلایل مختلف باید برای مردم فلسطین به خیابان بيايم چرا که فقط مردم و اتحاد مسلمانان هست که این جنایتکاران را سرجای خود می نشاند.چند قدمی مراسم رسیده بودیم اما آقای راننده کنار خیابان پارک کرده و هنوز داشت با آب و تاب از مظلومیت مردم فلسطین می‌گفت._قبل از خداحافظی همهمه مغزم را به زبان می‌آورم و می پرسم چندمین سرویس است که به مراسم می رسانید؟

دشت اولم خبرنگار بود

_راننده: دشت اولم خبرنگار بود!خنده‌ای می‌کنم و با او خداحافظی می‌کنم خانمی که عقب ماشین نشسته بود و تمام مدت ساکت به صحبت‌های ما گوش می‌کرد به حرف آمد و گفت: باور کنید آنقدر دست و بالم تنگ است که هنوز درست حسابی نتونستم برای عید خرید کنم اما از طرف من بنویس نمی‌شود آدم روزه باشد اما نسبت به مردم فلسطین بی‌تفاوت باشد این چطور مسلمانی هست!دستش را محکم فشار می‌دهم و برایش دعای عاقبت بخیری می‌کنم.به محض پیاده شدن از ماشین کنار بلوار زیر سایه درخت مورد آرام می‌گیرم جمعیت موج میزند، نوجوانان پرچم عریض و طویل ایران را بالای سر خود نگه داشته اند، مجری مراسم با شور و شوق فریاد می‌زند پرچم ایران، حزب الله و فلسطین امروز در صدر اخبار جهان قرار خواهند گرفت.جمله "علی الهد" به رنگ مشکی وسط پرچم زرد تا شعاع چند متری در دستان مردم خودنمایی می کند و الحق که این مردم شهید پرور، ولایت مدار و شجاع بر عهد خود کنار ملت مظلوم فلسطین مانده‌اند، مجری فریاد می‌زند یا ایها المسلمون غره شده غرق خود، حمام خون به پا شد فلسطين کربلا شد و جمعيت با مشت های گره خورده تکرار می‌کنند.

جمعیت آرام به سمت مصلی حرکت می‌کند، گوش برخی جوانان و نوجوانان اما بدهکار شعارهای مجری مراسم نبود و سرخود فریاد می‌زدند وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد، ای رهبر آزاده آماده‌ایم آماده! بله آماده‌اند که نصرت اسلام و مسلمین را رقم بزنند و محراب مسجد الاقصی را به ولی امر مسلمین بسپارند.

مرجع / فـارس
:
:
:
آخرین اخبار