دو روز تا دومین سالگرد زلزله 8.9 ریشتری فوکوشیما باقی مانده است؛
زلزلهای که پنجمین زمینلرزه عظیم تاریخ لقب گرفت و نزدیک به 120هزار
ژاپنی را بیخانمان کرد. حالا بعد از دو سال عدهای از ژاپنیها به
پسماندههای محل سکونتشان برگشتهاند تا با خانههایشان خداحافظی کنند.
قابلمه غذا از دو سال قبل تا به حال روی گاز است، کتاب ها
و مجلاتی که روی میز مانده تاریخ مارس 2011 را دارند و فضای بازی بچهها
از همان لحظهای که زمین لرزید و مردم خانهها را خالی کردند، دست نخورده
باقی مانده است.
خاک فوکوشیما، هوایش و هر چیزی که در این منطقه به
جا مانده، هنوز هم بعد از دو سال آلوده به تشعشعات هستهای است و ساکنان
منطقه چارهای ندارند جز آنکه همان راهی را بروند که اهالی چرنوبیل 27 سال
قبل رفتند: ترک خانه و کاشانه و متروک گذاشتن تمام داراییشان که حالا تنها
نشانههای سکونت در این منطقه به شمار میروند.
در
مناطقی از فوکوشیما هم درست مثل چرنوبیل، همه چیز به همان شکلی باقی مانده
که اهالی شهر در آخرین لحظه آن را ترک کردند. اگر هجوم موش ها و تخریب
لوازم در این دو سال را نادیده بگیریم، خانهها همان خانه ها هستند و
لوازم، همان لوازمی که موج انفجار تکانشان داده بود. شاید به همین دلیل است
که هنوز خیلی از ژاپنیها حاضرند خطر قدم گذاشتن به یک منطقه اتمی را به
جان بخرند و پوشیده در لباسهای مخصوص و ماسکهای محافظ پا به ویرانههای
خانه خود بگذارند.
یوزو
میهارا و همسرش یوکو جزو همان 100هزار ژاپنی مهاجری هستند که هنوز به
روزگار خوشی که در فوکوشیما سکونت داشتند، چشم دوخته اند. آنها پوشیده در
ماسک و لباس ایمنی دنبال یادگاری هایی که در ویرانه های شهرشان جا گذاشته
اند می گردند. خانه را مرتب میکنند و امیدوارند به زودی دولت منطقه را پاک
اعلام کند تا آنها به خانه و زندگی شان برگردند. هر چند تا شعاع چند ده
متری خانهشان، چیزی جز ویرانه و خانه های متروکه باقی نمانده باشد.
یوزو
و یوکو اگرچه یکی از صدها زوجی هستند که برای بازگشت با خانهشان
لحظهشماری می کنند اما هزاران ژاپنی دیگر هستند که حتی اگر ترس از تشعشعات
اتمی هم نبود، باز حاضر نبودند به شهر زلزلهزدهشان برگردند. برای این
جماعت ترس از ارواح سرگردان خیلی بیشتر از تشعشعات هستهای و بیماریهای
وابسته به آن است.
ژاپنی
های خرافاتی معتقدند بعد از وقوع زلزله آنقدر تعداد ارواح سرگردان در شهر
زیاد شد که حالا هر جا پا بگذارند، روح کشته شدگان این حادثه مزاحم زندگی
آنها خواهد بود. به موازات همین ترس هم کار و بار جنگیرها و احضار کنندگان
ارواح بیشتر از همیشه رواج پیدا کرده و دعانویس ها، روحانیون بودایی و
روانپزشکان پا به پای این جنگیرها برای آرام کردن مردم تلاش می کنند.
کانشو
آیزاوا، یکی از این جنگیرها است که میگوید: «تا دو سال قبل مردم از من
میخواستند با ارواح نزدیکانشان ارتباط برقرار کنم اما حالا به جای آن می
خواهند کاری کنم تا زندگی شان از هجوم ارواحی که مرتبط در اطرافشان در رفت و
آمد هستند در امان بماند.» او می گوید که از بعد زلزله ارواح یک لحظه هم
مردم را راحت نگذاشته اند. مرتب به سراغ بازماندگان یا خانه و کاشانهشان
میروند و در میان مردم میچرخند. آنها در برزخ هستند و تلاش میکنند به
دنیا برگردند: «ما آنها را همانطوری که کشته شدهاند می بینیم. بعضیها دست
ندارند. بعضیها پا و بعضیها بدون سر و صورت هستند. مردم حق دارند که
برای راندن آنها پیش جنگیرها بیایند و به ترس و وحشت دو سالهشان پایان
دهند.» ترس و وحشتی که حتی با نوسازی یکی دو ماهه شهرهای آسیبدیده و
برگشتن زندگی زلزلهزده ها به روال عادی خود هم از بین نرفته است.