در دل شوش، گنبدی تاریخی با روایتی اسرارآمیز جا خوش کرده است؛ آرامگاهی که قرنهاست میزبان زائران از ادیان مختلف است.
خورشید در افق شوش، با نور طلایی خود بر دیوارهای کهن شهر میتابید. از دور، گنبد مخروطي زیارتگاه دانیال نبی (ع) چون فانوسی در میان بافت تاریخی شهر میدرخشید. نخلها در سکوتی رازآلود سایههای بلندی بر زمین انداخته بودند. گویی زمان در این نقطه از زمین، آرامتر میگذشت.
قدم که به درون حیاط زیارتگاه میگذاری، حس میکنی که در دل روایتی کهن قدم گذاشتهای. اینجا نه فقط یک مکان زیارتی، بلکه کتابی از تاریخ است که هر سنگ و کاشی آن داستانی برای گفتن دارد. در گوشهای زائرانی نشستهاند و در سکوت دعا میخوانند؛ برخی از دوردست آمدهاند تا دل به آرامش این مکان بسپارند. روایتها میگویند که حضرت دانیال (ع)، در کودکی به اسارت بختالنصر درآمد. اما او در برابر سختیها ایستاد و حتی در دربار پادشاهان، حق را بیان کرد. داستان او، داستان اسارتی است که به آزادی انجامید، و اکنون آرامگاهش، مأوای دلهای بیقرار شده است.
گنبدی که به آسمان اشاره دارد
گنبد زیارتگاه، با آن ساختار پلکانیاش، متفاوت از گنبدهای معمول اسلامی است. گویی هر پله، نمادی از عبور انسان از مراحل زندگی و نزدیک شدن به حقیقتی برتر است. نور آفتاب که بر خطوط منظم آن میتابد، سایههای زیبایی را روی دیوارهای اطراف نقش میزند. داخل حرم، سکوتی سنگین حکمفرماست. زائران، آرام و متواضع، دست بر ضریح میکشند و نجواهای درونیشان را به او میسپارند. پیرمردی با چشمان اشکآلود میگوید: «ای پیامبر خدا، برای ما دعا کن که دلهایمان آرام گیرد...»
زیارتگاه دانیال نبی (ع)، نهتنها برای مسلمانان، بلکه برای یهودیان نیز مکانی مقدس است. در گوشهای، مردی که شالی سفید بر شانه دارد، کتابی کوچک را گشوده و در حال نیایش است. اینجا، مرزهای ادیان رنگ میبازند و انسانها فقط در جستجوی حقیقتی مشترکاند. در صحن زیارتگاه، گروهی از زائران در سایه دیوارها نشستهاند. باد گرمی که از سمت رودخانه میوزد، برگهای نخل را به حرکت درمیآورد. در این مکان، حتی طبیعت هم به آرامش دعوت میکند.
معماری خاص زیارتگاه دانیال نبی (ع)
زیبایی کاشیکاریهای فیروزهای، سنگفرشهای قدیمی و حجرههایی که اطراف صحن را دربرگرفتهاند، نشان از دستان هنرمند معمارانی دارد که قرنها پیش، این بنا را برای زائران ساختهاند. روایتهایی که در اینجا نقل میشوند، تنها داستانهایی تاریخی نیستند؛ بلکه بخشی از باورها و اعتقادات مردماند. پیرزنی که در سایهای نشسته، داستانی را برای نوهاش نقل میکند: «میگویند که وقتی باران نمیبارید، مردم شوش به حضرت دانیال (ع) متوسل میشدند د و دعا میکردند، و باران میآمد...»
هر زائری که به این مکان قدم میگذارد، قصهای با خود دارد. یکی برای شفای بیمار آمده، دیگری برای گشایش در زندگی. دعاها در سکوت خوانده میشوند و اشکها بیصدا بر گونهها میلغزند. زیارتگاه دانیال نبی (ع)، همچون پلی است میان فرهنگها و باورها. در کنار مسلمانانی که برای زیارت آمدهاند، یهودیانی نیز حضور دارند که به احترام پیامبرشان، به این مکان مقدس قدم میگذارند.
روایتی از یک زائر در حرم دانیال نبی (ع)
وقتی از زیارتگاه خارج میشوی، حس سبکی خاصی در دل احساس میکنی. گویی بارهای سنگین دنیا را در این مکان جا گذاشتهای و با امیدی تازه، قدم در مسیر زندگی میگذاری. مردی که از مشهد آمده، با لبخندی میگوید: «نمیدانم چرا، اما اینجا که میآیم، حس میکنم بخشی از گذشته خود را پیدا کردهام. انگار دانیال (ع) هنوز اینجاست و به همه زائران نگاه میکند...»
زائران باور دارند که حاجتهایشان در این مکان برآورده شده است. از شفای بیماران تا گشایش در زندگی، داستانهایی از کرامات این پیامبر در میان مردم نقل میشود. این شهر باستانی، نهتنها گنجینهای از آثار تاریخی است، بلکه روح هزاران سال تاریخ را در خود دارد. زیارتگاه دانیال نبی (ع)، همچون نگینی درخشان، بخشی از این میراث کهن را حفظ کرده است.