كیهان: چگونه باید از پیچ تاریخ گذشت؟
«چگونه باید از پیچ تاریخ گذشت؟»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم
محمد ایمانی است كه در آن میخوانید؛حكایت عبور از پیچ تاریخ، حكایت
كوهنوری است كه می خواهد به قله برسد. از دور كه می نگرد، فقط هدف كه همان
قله است به چشم می آید و مسیری كه چندان صعب نمی نماید. اما وقتی وارد مسیر
شد و از كمركش كوه بالا رفت، تازه مناطق صعب العبور و تنگه های سخت رخ می
نماید. كوهنوردی كه همت بلند دارد به خاطر این چالش های سخت از فتح قله جا
نمی زند. او در عین حال حزم و احتیاط و تدبیر و مراقبت را چاشنی سخت كوشی
مضاعف و خطرپذیری خود می كند. كوهنوردی كه 90درصد مسیر را صعود كرده، نه به
خاطر رسیدن به نقاط صعب العبور از هدف بزرگ پشیمان می شود و باز می گردد و
نه با بازیگوشی و سر به هوایی و بی ملاحظگی پیش می رود.
مختصات پیچ تاریخ كدام است و چگونه و با چه الزاماتی باید از این پیچ عبور
كرد؟ به یك معنا مسیر تاریخ بر سر این پیچ تغییر می كند و جهان مستضعف می
تواند از مضیقه های موجود به وسعت و گشایش برسد. طلیعه این گشایش را در
انقلاب اسلامی خود و همچنین ثمرات شیرین دو پدیده «مقاومت اسلامی» و
«بیداری اسلامی» در منطقه خاورمیانه مشاهده كردیم. دیدیم چگونه روندها در
تاریخ بشر دگرگون شد و ملت ها -با شدت و ضعف- به موفقیت هایی دست پیدا
كردند كه 40 سال پیش حتی در خیال بسیاری از صاحب نظران نمی گنجید. همین
روزها مطبوعات جهانی عباراتی را از قول وزیر دفاع جدید آمریكا نقل كردند
مبنی بر اینكه او پیش از این گفته «ایران در خاورمیانه قرن 21، مركز ثقل و
قدرت مهم منطقه به شمار می آید و آمریكا نمی تواند این واقعیت را تغییر
دهد. آمریكا باید نقش جدید ایران را بپذیرد.» هنر انقلاب اسلامی این بود كه
در متن تندباد شدید مزاحمت دشمن نه تنها از پا نیفتاد، بلكه پیش رفت و
وسعت یافت و میوه های شیرین پیروزی را یكی پس از دیگری چید. به عبارت دیگر
نه این پیروزی های سلسله وار قابل انكار است و نه آن چالش انگیزی و مزاحمت.
قریب 2 سال پیش ولی امر مسلمین این مفهوم را كه جهان بر سر پیچ مهم تاریخ
رسیده است، پیش كشیدند. این مفهوم را دو گروه خوب فهم و هضم نكردند. یكی
آنها كه به انكار موضوع پرداختند در حالی كه طیف وسیعی از نظریه پردازان و
سیاستمداران در اروپا و آمریكا و رژیم صهیونیستی پی درپی اذعان می كنند
دنیا به یك نقطه عطف رسیده و غرب مانند گذشته قادر نیست معارضه های خارجی و
تعارض های داخلی موجود را با سیطره و اقتدار مدیریت كند. از بحران اقتصادی
و كسری بودجه هنگفت در این رژیم ها تا بحران های اجتماعی و اخلاقی و سیاسی
و قفل شدگی رژیم های حاكم در برابر مشكلات، و بیداری و قدرت نمایی ملت ها،
همه از فرتوتی و زوال مدیریت مسلط جبهه استكبار حكایت می كند. گروه اول
بدفهمان آنها بودند كه نشانه های روشن این درماندگی بی سابقه را دیدند اما
باور نكردند. گروه دوم كسانی بودند كه خیال كردند مفهوم رسیدن جهان بر سر
پیچ مهم تاریخ، پایان همه چالش ها و آغاز دوره جمع آوری غنیمت و بنابراین
ولنگاری و عافیت طلبی و بی پروایی است. بنابراین یا به غنیمت طلبی افتادند و
یا چون نگاه بسیطی داشتند، وقتی با كمترین مزاحمت ها و چالش ها روبرو
شدند، میل جا زدن در آنها پیدا شد و شبیه گروه اول شدند.
حقیقت ماجرا كدام است؟ اگر بخشی از ماجرا به نوع فهم افراد باز می گردد،
بخش دیگر آن به شخصیت و روحیه آنان مربوط می شود. بسته به اینكه افراد در
گذشته چگونه خود را ساخته باشند، رفتار متفاوتی سر بزنگاه های مهم تاریخ
نشان می دهند. اگر از قهرمان مسابقه دو بخواهید كه بدود، با نشاط و اشتیاق
می پذیرد بلكه منتظر روز مسابقه است تا در آن روز سخت و پرفشار، هنر و
اندوخته خود را پای مسابقه بیاورد. اما اگر كسی كه سالها نه فقط ندویده
بلكه حتی پیاده روی هم نكرده، مجبور شود بدود، حتما نفس كم می آورد و با
همان 50 قدم اول از پا می افتد. افراد بر سر بزنگاه های سخت تاریخ واكنش
هایی به غایت متفاوت از هم نشان می دهند. یكی می شود علی بن ابیطالب علیه
السلام كه وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برای عزیمت شبانه به
مدینه از او می خواهد بر بستر حضرت بخوابد، نمی پرسد آیا زنده می مانم یا
نه، بلكه فقط عرض می كند «اگر من به جای شما بر بستر بخوابم، شما سالم به
مدینه می رسید؟» و چون پاسخ آری می شنود، جمله ای می گوید كه باید بر سر هر
پیچ و بزنگاه تاریخ نصب كرد. «ا مض لما امرت فداك سمعی و بصری و سویداء
قلبی و مونی بما شئت. ماموریت خود را انجام بده، فدای تو باد گوش و چشم و
سویدای دل من! و به من امر كن آنچه خواهی». رسول خدا بسیاری از پیچ های مهم
تاریخ را با همراهی یاران صادقی كه در راس آنها امیر مومنان(ع) بود، پشت
سر گذاشت. اما همه مثل علی(ع) نبودند. بودند آنها كه وقتی عرصه سخت می شد و
در فشار و محاصره دشمن قرار می گرفتند- منافقان و بیماردلان- با دهن لقی و
وقاحت تمام می گفتند «ما وعدناالله و رسوله الا غرورا. خداوند و پیامبر او
جز وعده دروغ پیروزی به ما ندادند»!
برخی اتفاقات ناخوشایند كه در طول تاریخ انقلاب و از جمله همین 4-3 سال
اخیر از سوی برخی حلقه های سیاسی موسوم به فتنه و انحراف رخ داد بار دیگر
فرق مومنان با منافقان و بیماردلان را بر سر پیچ تاریخ هویدا كرد. اولین
بار نبود كه مومنان در یك نظم و حكومت دینی، دچار اخلال می شدند و برخی از
برنامه ریزی های معطوف به استقامت و پیشرفت و عدالت و خدمت گرفتار دست
انداز می شد. و باز نخستین بار نبود كه زبان مرجفون و منافقین به ملامت و
سرزنش و ترویج بدگمانی و تخطئه دوستان انقلاب دراز می شد. این، قانون و سنت
تخلف ناپذیر در زندگی اولیای الهی و امت های مومن است. «و ما ارسلنا من
قبلك من رسول و لا نبی الا اذا تمنّی القی الشیطان فی امن یّت ه... ای رسول
خدا پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینكه هرگاه آرزو كرد و طرحی
برای پیشبرد اهداف ریخت، شیطان القائاتی در آن كرد. اما خداوند القائات
شیطان را از بین می برد، سپس آیات خود را استحكام می بخشید و خداوند علیم و
حكیم است. هدف این بود كه خداوند القاء شیطان را فتنه و آزمون قرار دهد
برای آنها كه در دلهایشان بیمار است و آنها كه سنگدل هستند... و اینكه
عالمان بدانند این حقی از سوی پروردگار توست، پس ایمان بیاورند و دلهای
آنان در برابر حق خاضع شود. و بی تردید خداوند كسانی را كه ایمان آوردند به
سوی صراط مستقیم هدایت می كند.» (آیات 52 تا 54 سوره حج).
سر پیچ تاریخ همان كوره سختی است كه بندگان طلایی خداوند را تابناك تر می
كند. اما كسانی كه با بی تقوایی، ویروس بیماری را در جان خود پرورانده اند،
سر همین بزنگاه با وسوسه های القایی شیطان- طمع و ترس- هم افق می شوند و
آن ویروس ها در جانشان فعال می شود. آن هنگام است كه مثلا در جنگ پیروز
احد، یك بار سودای رسیدن به غنیمت مثل خوره در جانشان می افتد تا آن پیچ و
تنگه خطرناك را كه امكان شبیخون از آن فراهم است، به نیروی مترصد دشمن
واگذارند و بار دیگر كه دشمن شبیخون زد، میدان را به او بسپارند و بگریزند.
نه به آن تهور و بی مبالاتی نخستین و نه به این بی جربزگی و دشمن زدگی
بعدی! عارضه این بیماری چنان است كه به تصریح آیات الهی، فرد هم در معرض
فتنه و القائات شیطان قرار می گیرد و در تدابیر نظام دینی اخلال می كند و
هم- پس از كم گذاشتن و به لوازم مجاهدت عمل نكردن- به خدا و اولیا و بندگان
خوب او سوءظن پیدا می كند. مومن بر سر پیچ های بزرگ، خوش گمان و متوكل به
خداست و در برابر مخمصه ها و فشارها سینه سپر می كند و خطر را به جان می
خرد اما ویژگی جریان های منافق و بیماری زده كاملا معكوس است. 4 نبرد بدر و
احد و خندق و خیبر، كلكسیونی از این دو مواجهه متناقض با جبهه دشمن را در
خود نهفته دارند.
ملت مومن ما امروز در طلایی ترین نقطه تاریخ به لحاظ اقتدار مومنان و نظام
های دینی ایستاده است. نظام امت- امامت ما ناملایمات و بدعهدی ها و تلخی
های بسیاری را به جان خرید ولی ما هرگز روزگار غربت امیرمومنان و حسنین
علیهماالسلام و ائمه معصومین بعدی را كه در غربت و مظلومیت محض به سر بردند
تجربه نكردیم. باید از صمیم جان شكرگزار عزت و اقتدار امروز بود. اما این
بدان معنا نیست كه عرصه از معارضه و مزاحمت و عداوت خالی شده است. حجم
فزاینده عداوت و خباثت دشمن، سند محكمی بر اتقان و سلامت و پیشروی ما در
صراط مستقیم اسلام و انقلاب است. در این میان شرط حقیقی شكرگزاری آن است كه
در شرایط خطیر كنونی، از الزامات و اقتضائات عبور از پیچ مهم تاریخ غافل
نشویم. دشمن یقین دارد كه اگر ما و ملت های بیدار شده از گردنه كنونی عبور
كنیم و بلكه بر این پیچ فائق شویم، كار او ساخته است. بنابراین بی محابا
رگبار گرفته است. نه می شود از این عقبه كه افق پیش روی آن روشن است
بازگشت، نه متوقف ماند و نه در حین گذر از آن دچار بی مبالاتی و حاشیه سازی
و غنیمت طلبی شد. باید گام ها را با احتیاط و سنجیدگی و در عین حال اقتدار
تمام برداشت و از اولویت اصلی چشم برنداشت. اولویت حداقلی عبور از این
تنگه و اولویت حداكثری ریل گذاری جدید تاریخ و طراحی الگوی تمدن اسلامی-
ایرانی است.
می توان و باید به انتخابات 3 ماه آینده ریاست جمهوری از این چشم انداز
نگریست. انتخابات یك عقبه و پیچ استراتژیك است. غفلت از این عقبه و مشغول
شدن به غنایم محتمل، پاشنه آشیل حلقه ها و جریان های سیاسی است. تقوا و
استقامت و صبر، توشه مهم این مسیر و واكسن اصلی در برابر بیماری های كشنده
عالم سیاست است.
چاره كار همه همراهان جبهه انقلاب، استقامت است و شرط استقامت، تقواست.
«... و بدانید بندگان خدا كه مومن صبح و شام نمی كند مگر اینكه به نفس خویش
بدگمان است و همواره از نفس خود عیب جویی می كند و بر این خرده گیری از
خویش می افزاید... عمل! عمل كنید! سپس سرانجام كار! كار را به سرانجام
برسانید! و استقامت! استقامت بورزید! پس صبر! صبور باشید! و پرهیزگاری!
پارسایی پیشه كنید!... همانا شما گفتید ربناالله، پروردگار ما خداست. پس
استقامت بورزید بر كتاب الهی و راه روشن امر او و شیوه صالح عبادت الهی. از
این مسیر منحرف نشوید و در آن بدعت نیاورید و از آن سرپیچی نكنید؛ همانا
اهل انحراف از عنایت الهی در روز قیامت بریده اند. پس پرهیز كنید از بی
ثباتی اخلاق و دگرگونی آن. و زبان خود را یكی كنید و هركس خازن و پاسبان
زبان خود باشد؛ كه نسبت به صاحب خود سركش است... و بپرهیزید از رنگ به رنگ
شدن در دین خدا كه همانا وحدت و اجتماع شما بر سر آنچه از حق نمی پسندید
بهتر از تفرقه و جدایی شما درباره باطلی است كه دوست دارید. و بی تردید
خداوند سبحان خیری را به واسطه تفرقه و پراكندگی به كسی نداده، نه از
گذشتگان و نه از آیندگان.» (خطبه 176نهج البلاغه).
خراسان:چاویسم میراث فرزندی از یك خانواده فقیر
«چاویسم میراث فرزندی از یك خانواده فقیر»یادداشت روز روزنامه خراسان به
قلم تهمینه بختیاری است كه در آن میخوانید؛چهار و بیست و پنج دقیقه بعد
ازظهر سه شنبه پنج مارس، قلب مردی از تپش ایستاد كه بیش از دو دهه جهان را
مبهوت خود كرده بود. مردی از خانواده ای فقیر و از روستایی دورافتاده كه
بیش از 20سال، مردم ونزوئلا را شیفته خود كرده بود، در حالی كه برای كسب
این جایگاه حتی یك گلوله هم شلیك نكرد. «هوگو چاوز فریاس» با اراده و
پشتكار خود توانست جنبشی را در منطقه آمریكای لاتین به راه اندازد كه منافع
امپریالیستی را به چالش بكشد و لرزه بر اندام ساكنان كاخ سفید بیندازد.
چاوز چنان در اذهان و قلوب مردم آمریكای لاتین نفوذ كرده و جای گرفته است
كه حتی مخالفانش نیز برای گفتن تسلیت به مردم ونزوئلا بر یكدیگر سبقت می
جویند تا اگر از زنده بودنش سود نبردند، حداقل از مرگش بهره ای ببرند. به
همین دلیل است كه ما در ساعات اولیه انتشار مرگ چاوز، پیام تسلیت باراك
اوباما رئیس جمهوری آمریكا را دیدیم.
اما چاوز چه كسی بود كه جهانی را به ادای احترام به خود واداشت. ما در این
نوشتار برآنیم تا به برخی از اصول و مرام چاوز و نیز اقدامات وی كه او را
محبوب مردم لاتین زبان نیمكره غربی گردانیده بود اشاره كنیم. چاوز در 28
جولای سال 1954، در یك خانه فقیر روستایی در روستای سابنتا در ایالت بریناس
به دنیا آمد. چاوز دومین فرزند از هفت فرزند خانواده بود توصیف چاوز از
كودكی خود، دوران فقر و عشق و دوست داشتن بود.
خود چاوز گفته است كه ما برخی اوقات هیچ چیزی برای خوردن نداشتیم. از
اینجا بود كه چاوز با مفهوم فقر و نداری آشنا شد. در هفده سالگی چاوز به
مدرسه علوم نظامی در كاراكاس رفت و در همان زمان بود كه با فعالیت های
انقلابی آشنا شد و حتی در داخل مدرسه نظامی به جنبش های درون نیروهای مسلح
وارد شد.
او در این مدرسه بود كه كتاب «زمانی با ازكوئیل زومارا» (در مورد فدرالیسم
قرن نوزدهم )را مطالعه كرد. این كتاب به عقاید چپگرای چاوز شكل داد. چاوز
خود در این مورد گفته بود: «من از سن 21 یا 22 سالگی و پس از خواندن این
كتاب احساس كردم چپی هستم.» برمبنای همین كتاب بود كه وی كودتای خود در سال
1992 را عملیات زومارا نامید. او تلاش كرد كه در آن سال رهبری یك كودتا را
به دست بگیرد و دولت 'كارلوس آندرس پرز' را سرنگون كند، اما در این اقدام
خود شكست خورد و به مدت دو سال زندانی شد.
چاوز دولت آندرس پرز را دولتی فاسد می دانست كه تنها به دنبال پر كردن جیب
خود و اطرافیانش است و ذره ای به منافع مردم فقیر توجه نمی كند. پس از
آزادی از زندان وی دریافت كه اقدام نظامی نمی تواند او را برای پیشبرد
اهدافش كمك كند و باید ابتدا در قلب و ذهن مردم رسوخ كند. او در آن زمان
حزب جنبش بولیواری را تاسیس كرد. نام جنبش را از نام سیمون بولیوار قهرمان
آمریكای لاتین اقتباس كرده بود. چاوز اصول و مرامی را در آمریكای لاتین
پایه گذار كرده بود كه به «چاویسم» معروف شد. محورهای چاویسم را می توان در
دو بعد داخلی و بین المللی بررسی كرد.
در بعد داخلی كاهش وابستگی های سیاسی و اقتصادی به آمریكا، توزیع عادلانه
ثروت و قدرت، كوتاه كردن دست خارجیان از منابع ملی و نیز حمایت از طبقه
محروم و مستضعف از اصول و مرام چاوز و جنبش او محسوب می شود. اما در سطح
بین المللی اصول چاوز از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است كه از آن جمله می
توان به استعمار ستیزی، مخالفت با سیاست های نئولیبرالیستی ، تاكید
برهمگرایی منطقه ای و حمایت از ملتهای مستضعف جهان اشاره كرد. اما تنها
اصول و مرام چاوز نبود كه وی را در میان مردم محبوب گردانده بود، بلكه تلاش
برای تحقق این اصول بود كه او را تبدیل به مردی اسطوره ای در آمریكای
لاتین كرد.
براساس آمار رسانه های غربی نرخ فقر بیكاری و تورم در ده سال اول دوره
ریاست جمهوری چاوز به شدت كاهش یافته و هزینه های دولت برای خدمات عمومی از
جمله آموزش و بهداشت افزایش یافت. چاوز خود در كودكی طعم تلخ فقر و نداری
را چشیده بود و می دانست كه وقتی كسی می گوید ندارم دقیقا منظور او چیست.
چاوز زمین داران و ملاكان بزرگ و ظلم آنها به كارگران و كشاورزان را دیده
بود و از این رو پس از قدرت گرفتن به اصلاحات ارضی روی آورد.
چاوز دید كه وابستگان دو حزب سنتی «اقدام دموكراتیك» و «كوپه ای» در این
كشور با پول نفت به خوشگذرانی می پردازند در حالی كه مردم به سختی زندگی می
كنند و به همین دلیل با ملی كردن شركت نفت، دست این دو حزب را از نفت
كوتاه كرد. چاوز در 14 سال حكومت، نه تنها سرنوشت مردم ونزوئلا را عوض كرد،
بلكه با ایجاد موج چپ گرایی سرنوشت آمریكای لاتین را تغییر داد. چاوز
درگذشت، زیرا كه او یك انسان بود و هر انسانی میراست، اما اندیشه او كه
همان چاویسم است در بستر زمان ساری و جاری خواهد بود؛، چرا كه این باور
ریشه در فرهنگ و باور مردم آمریكای لاتین دارد.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن
میخوانید؛نفسهای ایام به شماره افتاده و سال 91 كمتر از دو هفته دیگر
میهمان ما نیست. پرونده این سال نیز مثل بقیه سالها با همه فراز و نشیبها و
زشت و زیباهایش بسته میشود ولی آنچه از این سال در خاطره مردم ثبت شده،
عدم تحقق شعارهای دولت، بحران آفرینیهای داخلی و خارجی، بیكفایتی برخی
مدیران در اداره امور، بیقانونیها، افزایش مفاسد اقتصادی، تورم لجام
گسیخته، گرانیهای لحظه به لحظه و فاجعه كاهش ارزش پولی ملی است كه ملت
ایران امیدوار است كه دولت آینده در سال 92 بتواند خسارتها و لطمات جدی
وارده به نظام و اعتماد عمومی را جبران كند و رابطه مردم و دولت را مجدداً
احیا نماید.
در این هفته بازار ارز و سكه، شاهد بازتاب اثرات مثبت مذاكرات هستهای
ایران و 1+5 در آلماتی بود كه باعث شد قیمت ارز و سكه به روند صعودی و
بیمحابای خود خاتمه داده و پس از مدتها افزایش، وارد كانال شیب تدریجی و
نزولی شود. احتمال دستیابی به توافق در مذاكرات آتی هستهای ایران و غرب
باعث شد تب خرید مسكوكات گرانبها و ارزهای خارجی كه طی ششماه اخیر سیر
صعودی بیسابقهای به خود گرفته بود به نحو محسوسی فروكش كند و اگر همین
روند ادامه یابد، تا حدی میتواند فشارهای روانی و اقتصادی وارده به
بازارهای مالی كشور و وضعیت معیشتی مردم را تعدیل نماید. گرچه هنوز خبری از
ابعاد و محتوای مذاكرات اخیر آلماتی و توافق كلی بر سر روند آتی گفتگوها
منتشر نشده ولی اظهارات مثبت طرفین و ابراز امیدواری به حل و فصل مسائل
اختلافی در گفتگوهای هستهای، باعث ایجاد جو مثبت در دستیابی به توافق شده
كه درصورتی كه حقوق حقه و مشروع ملت ایران در آن كاملاً لحاظ شود، طبعاً
اثرات مختلفی بر آن مترتب خواهد بود.
در این هفته ماجرای پرونده استخدامی دولت بار دیگر جنجال آفرین شد. اقدام
غیرقانونی دولت برای استخدام تحت عنوان عوامفریبانه 'مهرآفرین'، اكنون به
دلیل آشكار شدن مغایرتهای آن با قانون، به قهرآفرین تبدیل شده است.
مناقشه بر سر مصوبه استخدامی دولت كه به سیاق برخی نامگذاریهای قبلی دولت
احمدی نژاد، 'مهرآفرین' نامگذاری شده است، با اقدام دیوان محاسبات و دیوان
عدالت اداری وارد مرحله جدیدی شد و عملاً استانداران دولت از اجرای مصوبه
به دلیل موانع قانونی نهی شدند.
اما چه شده كه مصوبه استخدامی اینگونه اختلافات را بین قوا در حوزه قانونی
برجسته كرده است و كار به جایی رسیده كه دیوان محاسبات و دیوان عدالت به
مخالفت با آن بپردازند؟
برطبق قوانین استخدامی كشور هرگونه استخدام در دستگاههای اجرایی در ابتدا
منوط به تصویب معاونت منابع انسانی و توسعه مدیریت نهاد ریاست جمهوری،
تصویب شخص رئیسجمهور و در نهایت اجازه مجلس شورای اسلامی است. در طول
برنامه پنجم توسعه، دستگاههای اجرایی موظف به كاهش 40 درصدی نیرو پستهای
سازمانی خود هستند ولی دولت علیرغم مخالفت مجلس مصمم شده در پایان ماههای
پایانی عمر خود نسبت به پذیرش گسترده نیرو به میزان 500 هزار نفر اقدام
كند.
با تمام این تفاصیل و اعلام مجلس و دستگاههای نظارتی مبنی بر غیرقانونی
بودن این اقدام، دولت قصد دارد با تمام قدرت این حركت را اجرا كند، تا آنجا
كه غلامحسین الهام سرپرست معاونت توسعه منابع انسانی رئیسجمهور در جمع
مدیران استانی این معاونت از آغاز اجرای این مصوبه در استانها خبر داده
است. براین اساس به نظر میرسد مراحل اجرایی این اقدام نیز آغاز شده و
آگهیهای استخدام و جذب نیروی انسانی توسط دستگاههای دولتی در روزنامههای
كثیرالانتشار و حتی روزنامههای استانی نیز چاپ شده است. در واكنش به این
اقدام دیوان محاسبات اعلام كرده با هر یك از استانداران كه اقدام به اجرای
طرح مهرآفرین و استخدام نیرو كند، برخورد قانونی خواهد شد.
در هفته جاری اعضای شورای عالی مركز طراحی الگوی 'اسلامی - ایرانی' پیشرفت
با رهبر معظم انقلاب دیدار كردند. حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار
طراحی الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت را كاری بسیار بزرگ، فاخر، بلند مدت و
عمیق خواندند و تأكید كردند: 'لازمه تحقق الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت و
رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان سازی آن در جامعه است.' ایشان همچنین به
استفاده از عنصر جرات، شجاعت، انگیزه بسیار قوی و استفاده از استعدادهای
جوان در طراحی این الگو تاكید كردند.
در مسائل خارجی، تداوم جنایات تروریستی علیه شیعیان در پاكستان و عراق،
بحران سوریه و ادامه دخالتهای آمریكا و دولتهای دشمن سوریه، ادامه
ناآرامیها در مصر و مرگ چاوز از رویدادهای مهم هفته بودند.
این هفته، عوامل تكفیری و فرقهگرا بار دیگر علیه شیعیان در پاكستان و
عراق مرتكب جنایت شدند و شمار زیادی را به شهادت رسانده و مجروح ساختند. در
پاكستان، تروریستها با بمبگذاری در منطقه 'عباس تاون' كراچی، 40 شیعه را
به شهادت رسانده و 140 نفر دیگر را مجروح ساختند.
ماه قبل نیز شهر كویته صحنه عملیات تروریستی عناصر فرقه گرا بود كه به
شهادت بیش از 50 نفر از شیعیان این منطقه منجر شد. در پی بمبگذاری روز
دوشنبه در كراچی، این شهر به حال تعطیل كامل در آمد و علمای شیعه پاكستان
به دولت هشدار دادند در صورت ادامه اینگونه اقدامات، خواستار اعتراضات
سراسری و ادامهدار خواهند شد و دیگر، حامیان خود را به خویشتنداری دعوت
نخواهند كرد. همزمان با جنایات رخ داده در پاكستان، در عراق نیز عناصر
تروریست، با بمبگذاری در بین الحرمین، شماری از زائرین شیعه را به خاك و
خون كشیدند.
در این حمله تروریستی دست كم 3 نفر به شهادت رسیده و شمار دیگری نیز مجروح
گردیدند. افزایش اقدامات تروریستی علیه شیعیان بیانگر این موضوع است كه
پشتیبانان قدرتمندی از عناصر ضد شیعه حمایت میكنند و در كنار این
حمایتهای پشت پرده، سكوت و بیتفاوتی مجامع منطقهای و بینالمللی نیز در
قبال این جنایات بر گستاخی و شرارت تروریستها افزوده است. تشدید شیعه ستیزی
اكنون پدیده شومی در منطقه است كه تداوم آن، علاوه بر اینكه تشدید
اختلافات میان مسلمانان را در پی دارد، تبعات خطرناكی نیز میتواند ایجاد
كند كه قطعاً دامنه این تبعات دامن بانیان شیعه ستیزی را نیز خواهد گرفت.
این هفته بحران سوریه درحالی ادامه یافت كه از یكسو دولت و ارتش سوریه به
پیروزیهای جدیدی در بیشتر مناطق درگیری دست یافته و بر اوضاع مسلطتر
شدند، از سوی دیگر، آمریكا و سایر كشورها در جبهه ضد سوری بر تحركات خود در
تشدید فشار علیه حكومت دمشق افزودند. آمریكا این هفته صراحتاً اعلام كرد
كه ارسال سلاح به شورشیان سوری را تضمین میكند. این درحالی است كه
آمریكائیها تاكنون تلاش میكردند حمایتهای تسلیحاتی خود را از مخالفان
سوری را علنی نكنند.
جان كری وزیر خارجه آمریكا در سفر منطقهایاش كه با بازدید از چند كشور
عربی همراه بود بر سیاستهای ضد سوری و تنش زای گذشته تاكید گذاشت.
اظهارات ویلیام هیگ وزیر خارجه انگلیس نیز كه اعلام كرد لندن حمایت نظامی
از مخالفان را افزایش میدهد با واكنش مقامات سوریه مواجه شد. در این باره
بشار اسد رئیس جمهوری سوریه به لندن هشدار داد كه از ماجراجویی در سوریه
پرهیز كند. بشار اسد در عین حال تاكید كرد كه اوضاع به نفع حكومت سوریه در
جریان است و دولت سوریه تا پیروزی كامل بر توطئهها، فاصله زیادی ندارد.
بشار اسد افزود كه مخالفان درحال حاضر رمق زیادی ندارند و فقط برای بقا و
زنده ماندن میجنگند.
این هفته نیز ناآرامی و خشونت در مصر ادامه یافت كه در جریان این
ناآرامیها شماری كشته و زخمی شدند. اعتراضات در هفته جاری كه برای چندمین
هفته ادامه دارد همزمان بود با سفر جان كری وزیر خارجه آمریكا به این كشور و
تظاهر كنندگان شعارهای خود را متوجه آمریكا و حمایت واشنگتن از دولت مصر
كردند. تظاهر كنندگان خشمگین حتی باعث شدند جان كری برای مدتی در منطقهای
در قاهره محبوس بماند و امكان انتقال به فرودگاه و ادامه سفرش را نداشته
باشد.
به نظر میرسد صحنه سیاسی مصر دچار بن بست شده و راهحلی برای آن، دست كم
در آینده نزدیك مشاهده نمیشود. معترضان به سیاستها و عملكرد مرسی، رئیس
جمهوری مصر و اخوان المسلمین كه حزب حاكم مصر محسوب میشود اعتراض دارند.
روز چهارشنبه مقامات ونزوئلا خبر درگذشت هوگو چاوز رئیسجمهور سوسیالیست
این كشور را اعلام كردند. چاوز مدت 14 سال بر ونزوئلا حكومت كرد. مردم
ونزوئلا نظر متفاوتی نسبت به وی داشتند.
درحالی كه عدهای به او تا حد یك اسطوره، مقام و مرتبه داده و از
سیاستهای وی به خصوص سیاستهای اقتصادیش حمایت میكردند، قشر دیگری از
جامعه ونزوئلا از عملكرد وی ناراضی بودند و او را به دیكتاتوری و عوام
گرایی متهم میساختند با اینحال باید اذعان كرد كه چاوز از مطرحترین
چهرههای آمریكای لاتین در دو دهه گذشته بوده است.
رسالت:الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت
«الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود
فرشیدی است كه در آن میخوانید؛تاریخ، صحنه نمایش تمدنهای بشری است كه یكی
پس از دیگری به تدریج و در نقطهای از جغرافیای جهان،شكل میگیرد و بر
بخشی یا پهنه قابل توجهی از دنیا در برههای از زمان، سیطره مییابد و سپس
با پیدایش زمینههای درونی،عوامل قدرت از تمدن حاكم سلب میشود و
ناباورانه فرو میپاشد و تمدنی دیگر به جای آن مینشیند.
نظریهپردازان، دیدگاههای متفاوتی درباره ظهور و سقوط تمدنها دارند؛
برخی دیدگاه تكامل و تحول همیشگی تمدنها را مطرح ساختهاند، عدهای
انحطاط را سرنوشت اجتنابناپذیر همه تمدنها پس از اوجگیری دانستهاند و
در دوران معاصر، هانتینگتون مدافع نظریه برخورد تمدنهاست و اعتقاد دارد
از میان هشت تمدن موجود جهان در نهایت دو تمدن اسلامی و كنفوسیوسی در كنار
هم با تمدن غرب رویارو خواهند شد.
اما آنگونه كه از كلام وحی و معارف اسلامی برداشت میشود تمدنها تابع
سنتهای الهی هستند كه كاستیهای فرهنگی اخلاقی نظیر عقلگریزی و تحجر،
فساد اخلاقی، ترس و سستی و تفرقه یا ناهنجاریهای سیاسی نظیر ظلم و استبداد
و فقدان آزادی یا عوامل اقتصادی همچون فقر و بیكاری و اسراف، بیتردید
موجب سقوط آنها خواهد شد. حتی تمدن اسلامی نیز خارج از دایره شمول سنتهای
الهی نیست و اگر از عقل و عدالت و معنویت فاصله بگیرد و ظلم و دنیاطلبی در
آن رواج یابد، محكوم به سقوط میباشد.
در دوران ما با نگرشی مبتنی بر آموزههای وحیانی و با نگاهی تحلیلگرانه به
اوضاع كنونی جهان میتوان نشانههای سقوط تمدن غرب را مشاهده كرد. چرا كه
میراث تمدن غرب طی چند صد سال حاكمیت، جنگها و كشتارها، انحطاط
اخلاقی،فروپاشی نهاد خانواده، ویرانگری محیط زیست و دیگر نابسامانیها
بوده است و وعده دستیابی انسانها به اوج لذت و كامروایی، اینك با موانع
جدی از جمله مشكلات اقتصادی مواجه گشته است. البته برخی اندیشمندان غربی
نظیر اشپنگلر، توین بی، یاسپرس و سوركین و دیگران هم این سقوط را پیشبینی
كردهاند و اوكتاویو پاز نویسنده معروف میگوید: در ایالات متحده آنقدر
كتاب با موضوع فروپاشی آمریكا دیدم كه سرگیجه گرفتم.
در چنین شرایطی انسان متحیر و سرخورده از تمدن مبتنی بر فلسفه مادی غرب
آماده توبه و تجدید پیمان با آسمان و بازگشت به معنویات شده است و تمدنی كه
بر پایه اسلام طراحی شده باشد، میتواند به نیاز امروز جهانیان پاسخ دهد.
البته باید توجه داشت كه تمدن غرب هنوز بر مصدر قدرت است و با تمام توان
خویش بخصوص با به كارگیری رسانههای ارتباط جمعی، میكوشد تا این سقوط را
به تاخیر بیندازد و به همین سبب مردان و زنان اندیشمندی كه میخواهند در
ترسیم نقشه آینده جهان سهمی داشته باشند و نقشی ایفا كنند میبایست
رهنمودهای مقام معظم رهبری را سرلوحه تلاش مجاهدت گونه خویش قرار دهند:
1- ایمان به كارآمدی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به عنوان محصول انقلاب اسلامی.
2- برخورداری از روحیه شجاعت در طراحی این الگو براساس مبانی اسلامی،بدون هیچگونه رودربایستی.
3- تلاش برای تولید فكر و اندیشه به عنوان بنیانیترین نیاز در طراحی این الگو.
4- جامعنگری در طراحی الگو و پاسخگو بودن آن به تمامی نیازهای انسانها و
جوامع بخصوص در بعد معنوی با بهرهگیری از اشكالات و نقایص تمدن غربی به
عنوان یك نمونه.
5- پرهیز از شتابزدگی كه آفت این روزهای بسیاری از كارهاست و برنامهریزی
بلند مدت برای طراحی و عمقبخشی به الگوی مطلوب پیشرفت و در عین حال
پیشبینی اصلاحپذیر بودن آن.
6- تدوین راهكارهایی برای بهرهگیری از استعدادهای جوان و تجربههای جدید در طراحی الگو.
7- سخن آخر آنكه راهوار انتقال الگوی جدید، گفتمانسازی است و باید مركز
طراحی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت،برای رسوخ این الگو در جامعه براساس
اولویت نخبگان، جوانان و دیگر اقشار جامعه به ترتیب فرهیختگی و تاثیرگذاری،
گفتمانسازی كند تا هم كاستیهای احتمالی مرتفع شود و هم الگو به تدریج به
مطالبه جامعه تبدیل گردد.
حمایت:درسهای یك نشست
«درسهای یك نشست»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است كه در آن
میخوانید؛نشست كمیته مشترك رژیم صهیونیستی و آمریكا معروف به آیپك در
واشنگتن برگزار گردید. آیپك قویترین لابی صهیونیستی است كه تاثیرات بسیاری
بر سیاستهای آمریكا دارد. این نشست در حالی برگزار شد كه از یك سو اوباما
به تازگی دور دوم ریاست جمهوری خود را آغاز كرده است و از سوی دیگر
نتانیاهو نخست وزیر صهیونیستها در تشكیل كابینه ناكام بوده است. با تمام
این تفاسیر نشست مذكور دارای یك نكته اساسی بود و آن مواضع سران آمریكا در
این نشست می باشد.
مقامات آمریكایی بر اموری همچون روند صلح خاورمیانه ، حمایت همه جانبه از
رژیم صهیونیستی و مقابله با جبهه مقاومت تاكید كردند. این رفتارها در حالی
صورت گرفته است كه در ورای یك اصل آشكار میشود و آن اینكه به رغم ادعاهای
مطرح شده از سوی دولتمردان آمریكا مبنی بر رویكرد جدید به خاورمیانه با
آمدن جان كری در سمت وزیر امور خارجه ، تغییری در كلیت رفتاری امریكا ایجاد
نخواهد شد.
حمایتها صورت گرفته در آیپك نشان میدهد كه آمریكا همچنان در یك محور گام
بر میدارد و آن حمایت از رژیم صهیونیستی است. بر این اساس میتوان گفت كه
ادعاهای مطرح شده در باب آغاز روند سازش و نیز برقراری صلح در خاورمیانه
صرفا ادعایی فریبكارانه میباشد كه در ورای آن تلاش میشود تا منافع آمریكا
و صهیونیستها تامین گردد.بسیاری از ناظران سیاسی تاكید دارند كه آیپك از
مهمترین مولفههایی است كه در آن آینده سیاست آمریكا و صهیونیست ها در قبال
روابط با یكدیگر و تحولات منطقه ای تنظیم می گردد لذا نشست اخیر را می
توان مهر تایید دیگری بر روابط گسترده طرفین دانست. روابطی كه نه تنها در
حوزه نظامی بلكه در سایر امور نیز مورد تاكید قرار گرفته است.
مجموع مواضع مطرح شده در این نشست نشان میدهد كه دلبستن تشكیلات خودگردان
، حامیان خط سازش به روند به اصطلاح صلح خاورمیانه امری واهی است چرا كه
آمریكا حاضر به دگرگونی در سیاست های خود در قبال رژیم صهیونیستی نمیباشد
هر چند كه در ظاهر ادعای دیپلماسی و لزوم روند صلح در خاورمیانه را مطرح
میسازد. بر این اساس می توان گفت كه تنها راهكار برای ملت فلسطین جهت
احقاق حقوق خود ادامه مقاومت در چارچوب انتفاضه ای جدید میباشد كه تاكنون
نیز تنها تحقق بخش حقوق آنها بوده است كه جنگ 22 روزه و 8 روزه غزه نمودی
از این مهم میباشد.
آفرینش: پایان انقلاب بولیواری یا ادامه چاویسم
«پایان انقلاب بولیواری یا ادامه چاویسم»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به
قلم حمیدرضا عسگری است كه در آن میخوانید؛اشك های نیكولاس مادورو معاون
رییس جمهور ونزوئلا، درپی اعلام مرگ هوگو چاوز موجی از نگرانی را درداخل و
خارج از این كشور به وجود آورد. 'هوگو رافائل چاوز' یك سرهنگ ارتش ونزوئلا
بود كه پس از شكست دركودتای نظامی خود برعلیه دولت ' كارلوس اندرس پرس'
رییس جمهوری وقت درسال 1992 دستگیر شد.
وی پس از آزادی از زندان با كسب محبوبیت عمومی، در سال1998 كاندیدای
انتخابات ریاست جمهوری شد. وی با شعارهای چپگرایانه خود توانست رای اكثریت
مردم را به سمت خود جلب كند . بیشتر حامیان چاوز از قشر فقیر و حاشیه نشین
شهرها و روستا نشینان هستند. همانهایی كه حتی پیشتر صاحب شناسنامه نیز
نبودند و در دوران ریاست جمهوری چاوز بسیاری از آنها صاحب شناسنامه شده و
از بیغوله ها و حلبی آباد ها به آپارتمان های ساخت دولت منتقل شدند. سیاست
های چپگرایانه چاوز و اقداماتی همچون ملی كردن صنایع، منجمله نفت و
فقرزدایی اجتماعی موجب شد تا قشراكثریت ونزوئلا حامی وی باشند.
درعرصه سیاست خارجی نیز چاوز نقش وجایگاه مناسبی دربین كشورهای آمریكای
لاتین داشت. كشورهایی نظیر كوبا، اكوادور، بولیوی، نیكاراگوئه به همراه
ونزوئلا بلوكی مصمم را درمقابل اهداف امپریالیسمی غرب تشكیل داده بودند كه
چاوز به عنوان حلقه اتصال و از اصلی ترین چهره های تاثیرگذار این بلوك
محسوب می شد.
حالا با درگذشت چاوز این ابهامات به وجود آمده كه آیا 'انقلاب بولیواری'
ازسوی سیاستمداران ونزوئلا دنبال می شود یا آنكه تحولات سیاسی خط پایانی بر
رویكرد 'چاویسم' خواهد كشید.
باتوجه به قوانین این كشور ظرف یك ماه باید جایگزین رییس جمهور مشخص شود و
درحال حاضر نیز نیكولاس مادورو معاون چاوز به عنوان رییس جمهور موقت
شناخته می شود. وی سابقاً راننده كامیون بوده كه با ورود به فعالیت های
سیاسی پله های ترقی را به سرعت پیمود. مادورو فرد مورد اعتماد چاوز بود به
طوری كه چاوز درآخرین سخنرانیش از هواداران خواست تا پس از وی به مادورو
رای دهند.
اما دراین میان نمی توان از نقش و قدرت مخالفان چاوز چشم پوشی كرد.
درانتخابات اخیر ریاست جمهوری 'انریكه كاپرلیس' رقیب سرسخت چاوز كه از
حمایت های خارجی آمریكا و سرمایه داران ونزوئلا برخوردار بود، رویكردی
كاملا متفاوت با چاوز را برای حكومت در پیش دارد. كاپرلیس متعهد شده بود كه
اگر انتخاب شود، در تمام معاهدات خارجی ونزوئلا با كشورهای مختلف، اعم از
ایران، آرژانتین، كوبا، نیكاراگوئه و ...، تجدیدنظر خواهد كرد'
شاید بتوان اینطور گفت كه 'ونزوئلا بدون چاوز كشور دیگری است!'، چون تمامی
اصول سیاست داخلی و خارجی این كشور براساس نگرش های خاص چاوز طرح ریزی شده
و مشخص نیست چه رویكردی بردولت بعدی این كشورحاكم خواهد شد.
به عنوان مثال، روابط ونزوئلا با كشورهایی همچون كوبا، ایران، بولیوی و
بسیاری از كشورهای آمریكای لاتین درهاله ای از ابهام قرار می گیرد.
نقش همیاری چاوز در دورزدن تحریم كشورهایی همچون كوبا و ایران درمقابل
آمریكا بسیارحائز اهمیت بوده است. اگر 'چاویسم' از سوی دولت بعدی ونزوئلا
ادامه پیدا نكند باید شاهد انزوای كشورهای آمریكای لاتین باشیم. درهمین
راستا باراك اوباما درپیام تسلیت خود برای چاوز خواستار آغاز فصل جدیدی در
روابط دو كشور شده است!.
اما دراین معادلات نقش فرماندهان نظامی ارتش درتعیین دولت بعدی بسیارحائز
اهمیت است. درحال حاضر نیروهای نظامی وفاداری خود به مادورو فرد مورد
اطمینان چاوز را اعلام كرده اند. اگراین وفاداری پابرجا بماند و با توجه به
جو روانی كه در پی درگذشت چاوز بر جامعه ونزوئلا حاكم شده، می توان پیش
بینی كرد كه حزب چپ چاوز در انتخابات ریاست جمهوری برتری داشته باشد. اما
قطعاً نباید انتظار داشت كه ونزوئلا همان ونزوئلا چاوزی باقی بماند!.
تهران امروز:غرب واقعا بهدنبال مذاكره است؟
«غرب واقعا بهدنبال مذاكره است؟»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به
قلم محمدحسن آصفری است كه در آن میخوانید؛مذاكرات هستهای ایران و گروه
1+5 در آلماتی در حالی پایان یافت كه امید میرفت غربیها با رویكرد نسبتا
واقعبینانهای كه در پیش گرفته بودند فرصتی را برای گشایش در گره بسته
مذاكرات به وجود آورند و نهایتا زمینه حلوفصل اختلافات دوطرف فراهم شود.
تا یك هفته پس از مذاكرات آلماتی رویكرد امیدوارانه به قوت خود باقی بود و
اینگونه به نظر میرسید كه مقامات غرب تا حدی از موضع سماجتآمیز گذشته شان
دست برداشتهاند. اما از اواسط هفته جاری بهتدریج خط واقعگرایی غرب
كمرنگ شدو به همان مسیری رفتند كه پیش از مذاكرات آلماتی در پیش گرفته
بودند.
این در حالی است كه نمایندگان كشورمان با نگاهی مثبت دستاوردهای نشست
آلماتی را تشریح كردند. طرف غربی هم با ایجاد كمی تغییر در پیشنهادات مسكو
در این دور از مذاكرات حضور پیدا كرد. ولی با این وجود میشود مذاكرات
آلماتی را همچنان گامی رو به جلو ارزیابی كرد مشروط به اینكه غرب به سرعت
تغییر موضع ندهد. اما متاسفانه طرف غربی گام به گام از رویكرد
واقعگرایانه خود فاصله گرفته است.
سیاست جدید گروه ۱+۵ بعد از آلماتی نشان میدهد كه آنها پیش از این هم هیچ
قصدی برای حل مسئله هستهای ایران از راه گفتوگو نداشتهاند و صرفا
میخواهند كه پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران از طریق شورای امنیت
پیگیری شود.
این مسئله به چارچوب غیرمستقل كشورهای گروه 1+5 برمیگردد. این گروه طی
10سال گذشته نشان داده است كه هرگاه مذاكرات هستهای تا مرحله كسب نتیجه
پیش رفته است به بهانههای مختلف تلاش كردند تا جلسات را به تعویق
بیندازند. بازی بر سر تعیین زمان و مكان مذاكرات در همین راستا قابل توجیه
است. بنابراین باید گفت كه غرب بهدنبال این مسئله است كه موضوع هستهای را
در قالب گفتوگو حل نكند زیرا در آن صورت ایران در فرآیند مذاكراتی
میتواند آنها را شكست داده و لذا همه بهانههایی كه تاكنون توسط آنها علیه
كشورمان مطرح شده را از دست خواهند داد. چرا كه ایران بر اساس توافقنامه و
پادمان هستهای تحت نظر آژانس بینالمللی انرژی اتمی فعالیت هستهای خودش
را انجام داده و در مذاكرات، استدلالهای غرب زیر سوال میرود و آنها
نمیخواهند كه این اتفاق بیفتد.
بنابراین پروژه شكست مذاكرات را در دستور كار خود قرار داده و درصدد
پیگیری پرونده هستهای از طریق شورای امنیت هستند كه در این صورت ایران هم
ناچار از اتخاذ سیاستی متناسب با شرایط جدید خواهد شد. ظاهرا نتایج نشست
آلماتی مورد رضایت تل آویو و لابیهای قدرتمند صهیونیستی در آمریكا قرار
نگرفته لذا آنها با اعمال فشار به طرف غربی تلاش میكنند تا فضا را در
راستای اهداف مورد نظر خود تغییر دهند. با یك نگاه حداقلی باید مسئله تعیین
زمان و مكان مذاكرات آلماتی 2 را با نگاه مثبتی دید البته با این امیدواری
كه غرب مذاكره را برای مذاكره نخواهد.
گو اینكه در فاصله نشست هستهای استانبول تا بغداد هم طرف غربی موضع
هستهای خود را در قبال ایران تغییر داد و بعد از نشست استانبول كه امید
میرفت زمینه برای حل و فصل موضوع مهیا شود اما ناگهان غربیها بخصوص
آمریكاییها زیر میز بازی زدند و در بغداد همه چیز را به نقطه اول
برگرداندند. در حال حاضر هم علائمیدیده میشود كه غرب همان سیاست بعد از
نشست استانبول را در پیش گرفته است مگر اینكه روزهای آینده بهگونهای
رفتار كنند كه واقعا شبهات را از بین ببرند.
شرق:نكاتی پیرامون یك پیام تسلیت
«نكاتی پیرامون یك پیام تسلیت»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سید مهدی
طباطبایی است كه در آن میخوانید؛در پیام تسلیت آقای محمود احمدینژاد
پیرامون درگذشت رییسجمهور ونزوئلا، نكاتی وجود داشت كه انتقادات برخی علما
در خصوص دلایل پافشاری رییسجمهور در زمینه مسایل مذهبی و باورهای اعتقادی
را وارد فاز تازهای كرد. او در فرازی از این پیام آورده است: «تردید
ندارم كه او بازخواهد گشت و به همراه همه صالحان و حضرت مسیح(ع) و تنها
باقیمانده از نسل پاكان، انسان كامل، خواهد آمد و جامعه بشری را در استقرار
صلح و عدالت كامل و مهربانی و كمال یاری خواهد كرد».
بر اساس مبانی اعتقادی شیعه، درخصوص اینكه یك فرد كامل - حضرت
بقیهالله(عج) - ظهور خواهند كرد و یارانی در كنار ایشان قرار خواهند داشت،
هیچگونه تردید و شائبهای وجود ندارد. اساسا اعتقاد به منجی آخرالزمان،
در ادیان الهی به اشكال مختلف مورد اشاره قرار گرفته است.
همچنین در خصوص تعداد یاران ایشان نیز، روایاتی آمده كه بر اساس نوع سند و
راوی، در مجموعههایی كه پیرامون حضرت حجت گردآوری شده است، ذكر شدهاند.
اما اتفاقنظر وجود دارد كه تشخیص و انتساب افراد به عنوان فردی كه همراه
با حضرت مهدی، به این جهان باز خواهد گشت نه تنها در حد آدمهای معمولی
نیست كه حتی علمای بزرگ و مراجع عظام هم از اظهارنظر درباره آن پرهیز
میكنند. آنان جملگی معتقد بودند كه نباید چنین مسالهای مطرح شود چرا كه
حضور در دایره یاران حضرت، همانند نردبانی است برای رسیدن به حقیقت انسان و
همگان میتوانند تلاش كنند تا در این مسیر قرار گیرند. این یك مشوق برای
رفتار انسانی، اخلاقی و دینی است و ادله شرعی ما نیز بر این موضوع قرار
گرفته است.
2-در قانون اساسی ما آمده است كه رییسجمهور باید یك رجل سیاسی باشد.
البته دیده شده كه رییس دولت تلاش میكند از كلماتی در نامهها و سخنان خود
استفاده كند كه دو پهلو باشد كه بعدا اگر شرایط طور دیگری شد بتواند در
خصوص آن دست به تفسیر بزند و بگوید مقصود من این نبوده است.
به نظر من این پیام هم یك ژست سیاسی است و دیری نمیگذرد كه ناگزیر از
توجیه خواهند شد. من احتمال میدهم بگوید منظور وی از بازگشت آقای چاوز به
این عالم، بازگشت روش وی یعنی سوسیالیزم در مقابله با امپریالیسم جهانی
باشد. احتمالا در مجموعه نهاد ریاستجمهوری این دیدگاه بوده كه كشورهای
خارج به دلیل ناتوانی در درك مهدویت، از این پیام به عنوان بازگشت روش
سوسیالیسم برداشت میكنند.
به هر حال، باز هم تاكید میكنم بحث شرعی و مذهبی این مساله از تخصص او
خارج است اما از منظر سیاسی و دیپلماتیك نیز میتوانست یك پیام رسمی مشخص
كه دارای چارچوبهای رسمی و رعایت عرف دیپلماتیك است بدهد و نیازی به
اینگونه واژهپردازی نیست چه اینكه در سخنان خود در هیات دولت نیز، از
ادبیات خاصی استفاده كرده است كه مشخص نیست دلیل آن چیست؟
آرمان:چرایی كاهش قدرت خرید
«چرایی كاهش قدرت خرید»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دكتر
محمدقلی یوسفی است كه در ان میخوانید؛روز گذشته یكی از مقامات دولتی اعلام
كرد كه قدرت خرید حقوقبگیران نصف شده است. واقعیت این است كه در طول
سالهای مختلف ما همواره شاهد افزایش تورم بودیم. با توجه به تورم بهطور
متوسط بیش از 35 درصدی سالانه و از سوی دیگر تغییر اندك سطح مزدها، طبیعی
است كه خانوادهها با كاهش قدرت خرید مواجه شده باشند. مخصوصا این وضعیت
زمانی برجستهتر میشود كه بدانیم خانوادهها بیش از 60 درصد درآمد خود را
فقط برای خوراك، پوشاك و مسكن صرف میكنند. بنابراین تاثیر نامطلوب افزایش
هزینهها در پایین آمدن سطح هزینههای بهداشتی، آموزشی و تفریحی مردم نمود
پیدا میكند.
درواقع آن فردی كه این هزینهها را تامین میكند، اگر در مشاغل دولتی
مشغول بهكار باشد با این درآمد نمیتواند تمام هزینههای خانواده خود را
تامین كند و آنهایی هم كه مشاغل آزاد دارند، برای اینكه از خط فقر فرار
كنند باید چندشغله شوند و به همین دلیل آنها دیگر وقتی برای تفریح خانواده
خود ندارند.
در چنین شرایطی فقر درآمدی به فقر دیگری تغییر شكل پیدا میكند. مشكل
اینجاست كه این فقر توانمندی اقتصادی و جوابگو نبودن درآمدهای آنها باعث
میشود كه این فقر از توانمندی اقتصادی به فقر توانمندی انسانی و مثلا
تغذیه ناسالم و فقر اجتماعی تبدیل میشود كه در مرحله بعدی در دیگر مسائل
نیز خودش را نشان میدهد. از سوی دیگر به دلیل كاهش تولید و سطح اشتغال
نمیتوان تصویری روشن را برای قدرت خرید خانوار متصور شد. چراكه بازار با
ركود مواجه است و دیگر برخی كارهای اقتصادی بهصرفه نیستند و برخی واحدها
نیز توانایی تولید ندارند، بنابراین میزان تولید خود را كاهش دادهاند.
با كاهش عرضه محصولات صنعتی، معمولا عرضه محصولات كشاورزی و معدنی نیز
كاهش مییابد و درنتیجه این مسائل به كاهش اشتغال منجر میشوند.
محدودیتهای بینالمللی اقتصاد ما نیز باعث دشوار شدن این وضعیت شده و
هزینه تولید را افزایش داده و از سوی دیگر سطح درآمدها كاهش یافتهاند.
برخی كمتدبیریها را هم میتوان به این مشكلات اضافه كرد كه گاهی مشكلات
بوروكراسی بهوجود میآورند و باعث عدم شفافیت میشوند.
اما درمجموع باید توجه داشت تنها دولت در این اتفاقات سهم ندارد بلكه باید
بهطور كلی شرایط را بررسی كرد. مثلا هزینههای پیشبینینشده برخی نهادها
درحالی است كه آنها هیچ تولیدی ندارند و حتی نیروی كار خارجی بهكار
میگمارند. درحالی كه ما به این فرصتهای شغلی نیاز داریم. از سوی دیگر در
شرایطی كه بانك مركزی باید تورم را كنترل كند، برخی نهادهای موازی كه
فعالیتهای نمایشی انجام میدهند باعث افزایش نقدینگی و بیكاری میشوند.
مردم سالاری:پیام تسلیتی كه چندان عجیب نیست!
«پیام تسلیتی كه چندان عجیب نیست!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به
قلم محمدحسین روانبخش است كه در آن میخوانید؛ محمود احمدینژاد در طول یك
دهه گذشته كه در صحنه سیاست ایران حضور دارد همواره با تمام وجود سعی كرده
رفتار و گفتاری داشته باشد كه عجیب و غریب بنماید و در این راه هیچ كوتاهی
نكرده است و هرگز از پیمودن چنین مسیری بازنگشته و نمیگردد، مطمئنا همچنان
كه او همین چند روز پیش اعلام كرد كه هنوز میتواند بگم بگم كند، نه از
حرفهایش در حضور آیتالله جوادی آملی (حرفهایی كه بههاله نور معروف شد)
پشیمان است و نه از خانه نشینی 11 روزه اردیبهشت سال قبل، نه از صحبتهایی
كه درباره حجاب كرد و اعتراض علما را درپی داشت عذرخواهی كرده و میكند و
نه از حمایتهایش از اسفندیار رحیم مشایی و مكتب ایرانی، نه حرفهایش
درباره انكار هولو كاست كه بی موقع گفته شد را نامناسب و بی هنگام میداند و
نه سخنانی چون «آنقدر قطعنامه صادر كنید كه قطعنامه دانتان پاره شود« را .
او حتی از انكار چند باره مهمترین شعار انتخاباتیاش (نفت بر سر سفرهها)
ابایی ندارد و نه حتی از بیان وعدههای جدید بعد از هفت سال وعدههای عملی
نشده. اینها فقط بخشی از كارها یا شاهكارهای احمدینژاد است و با این وصف
نباید از پیامیكه وی به مناسبت درگذشت هوگو چاوز داده تعجب كرد یا انتظار
داشت كه با تذكر یا انتقاد، او متوجه شود كه نگارش و انتشار چنین
پیامیچقدر نابجا است .
با همه این حرفها نباید مثل بعضی موارد دیگر نسبت به پیام احمدینژاد
بیتفاوت بود و مثل بعضی موارد، منتظر پایان دوره دولت فعلی ماند و حرفی
نزد، همچنان كه سال گذشته زمانی كه فیلم ضدشیعی «ظهور نزدیك است« توسط
جریان انحرافی ساخته و منتشر شد، اعتراضات شدت گرفت و نگذاشت كه اعتقادات
شیعی برای پیشبرد اهداف سیاسی و عوام فریبی گروهی خاص خرج شود . هوگو چاوز
اگر از نظر سیاسی متحد ایران به حساب میآید اما از كسی پوشیده نیست كه
اعتقاد مذهبی نداشت . زمانی كه چند سال پیش، دولتمردان او را به حرم مطهر
امام رضا(ع) بردند، بسیاری از علما به این حركت اعتراض كردند اما متاسفانه
دولتمردان همچون موارد مشابه توجهی به این تذكرات نكردند و حالا، محمود
احمدی نژاد در پیام خود به مناسبت درگذشت چاوز، او را از یاران حضرت
صاحبالامر(عج) دانسته و نوشته است « تردید ندارم كه او باز خواهد گشت و
به همراه همه صالحان و حضرت مسیح و تنها بازمانده از نسل پاكان، انسان كامل
باز خواهد آمد!»
اولین احتمالی كه بعد از خواندن این عبارات ناپسند به ذهن متبادر میشود
این است كه احمدینژاد به پاس دوستی و رفتوآمد زیادی كه با چاوز داشته
احساساتی شده و این عبارات را نوشته است، اما با چنین فرضی باز هم نباید از
این خطای بزرگ و غیرقابل بخشش احمدینژاد گذشت، ضمن اینكه او بارها نشان
داده كه ابایی از استفاده از معتقدات مردم ندارد! یكبار اعلام میكند كه
حضرت صاحبالامر این كشور را اداره میكند و یكبار دیگر پول یارانههای
نقدی را به امام عصر نسبت میدهد و اصلا هم متوجه پیامدهای ناپسند این
سخنان نبوده و نیست .
احمدینژاد خوشبختانه ماههای آخر ریاستش را میگذراند اما همه این
رفتارها باید درس عبرتی باشد برای كسانی كه زمانی شیفته رفتار ظاهری او
بودند و او را مظهر اصولگرایی میدانستند. در یكی دو سال گذشته بسیاری از
اصولگرایان نگاه دیگری به احمدینژاد پیدا كرده اند و منتقد رفتارهای او
شدهاند و خدا كند كه این آگاهی و تجربه، در قضاوت نسبت به همه
احمدینژادها به كار گرفته شود.
ابتكار: سوسیالیست دوست داشتنی یا سد راه آزادی؟
«سوسیالیست دوست داشتنی یا سد راه آزادی؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به
قلم سارا معصومی است كه در آن میخوانید؛ناقوس مرگ در ونزوئلا به صدا
درآمد. گویا دو سال جدال تن به تن با سرطان سرانجام نفسهای رئیس جمهور
سوسیالیست را به شماره انداخت.14 سال حضور بی چون و چرای چاوز در قدرت او
را به دوگانه ای تبدیل كرد كه برخی مجسمه مبارزه با امپریالیسم ش خواندند و
عده ای او را مانعی بر سر راه برقراری دموكراسی و آزادی سیاسی در این
كشور.خبر مرگ چاوز هم در سرتاسر جهان از كاراكاس تا خیابانهای نیویورك
واكنشهای متفاوتی را به دنبال داشت.
عده ای با در دست داشتن عكسهایی از چاوز بر فقدانش مرثیه خوانده و این
تراژدی را به جریان چپ تسلیت گفتند. در آن سوی میدان هم زنان و مردانی
بودند كه مهر مهاجر بر پیشانی داشته به خیابانهای ایالتهای مختلف آمریكا
ریخته و نبود آقای سوسیالیست را جشن گرفتند.مخالفانی كه مرگ او را فرصتی
برای دیپلماسی میدانند. چاوز در ذهن هوادارانش ضدامپریالیستی شجاع است كه
از 14 سال پیش تاكنون با فرمانروایی طبقه مرفه بر ضعفا در ونزوئلا مخالفت
كرده اما در باور منتقدانش گردن كلفتی است كه فرصت نفس كشیدن و ابراز وجود
را از آنها كه دیگر گونه میاندیشیدند، را گرفت.
چاوز در میان رهبران امریكای لاتین هم از محبوبیت فوق العاده ای برخوردار
بود.به گزارش آسوشییتدپرس، اوو مورالس رئیس جمهور بولیوی با چشمانی اشكبار
در واكنش به مرگ چاوز گفت:هوگو امروز بیش از هر روزی دیگری زنده است و زنده
خواهد ماند. او الگویی برای تمامی كسانی خواهد بود كه در راه آزادی
میجنگند. او همواره در تمامی مناطق جهان حی و حاضر خواهد بود. او همراه ما
و همدرد ما خواهد ماند.
از آغاز بیماری هوگو چاوز وی كشور كوبا را برای درمان سرطان انتخاب كرد.
كشوری كه متحد اصلی چاوز یعنی برادران كاسترو بر اریكه قدرت آن تكیه زده
اند. فقدان چاوز برای خانواده كاسترو با اعلام دو روز عزای عمومی در این
كشور و نیمه افراشته شدن پرچمها به نشانه عزاداری، رخ نمود. در بیانیه ای
كه در تلویزیون رسمی كوبا قرائت شد، آمده است: چاوز برای مردم كوبا همواره
یكی از برجسته ترین فرزندان این كشور خواهد بود.
مرگ چاوز شاید بیش از آنكه هواداران او در ونزوئلا را نگران كرده باشد،
تبدیل به دغدغه كوباییهایی شده كه كشورشان در 14 سال گذشته همواره از
كمكهای بی دریغ دولت كاراكاس برخوردار بوده است. هاوانا در این سالها هر
بار به نفت بیشتری نیاز داشت دستان آقای چاوز را در كنار خود دیده بود.
برخی ساكنان پایتخت كوبا در گفت وگو با آسوشییتدپرس تاكید میكنند كه حتی
اگر حزب چاوز در انتخابات آتی برنده میدان هم باشد باز رابطه میان ونزوئلا و
كوبا به رونق روزهایی نخواهد بود كه رئیس جمهور سرخ پوش بر مسند قدرت در
كاراكاس نشسته بود.
در ایالات متحده، كشوری كه در 14 سال گذشته رابطه پرفراز و نشیبی را با
ونزوئلا تجربه كرده است، باراك اوباما ترجیح داد با كمترین اشاره به فقدان
چاوز، ملت و نه دولت در كاراكاس را مخاطب خود قرار دهد.وی در بیانیه ای به
مناسبت درگذشت چاوز اعلام كرد كه واشنگتن از خواست و اراده مردمی در
ونزوئلا حمایت میكند و به برقراری رابطه سازنده با دولت هم امیدوار است:
با آغاز فصلی جدید در ونزوئلا، امریكا خود را به پیشرفت اصول دموكراسی در
ونزوئلا، حكمرانی قانون و احترام به حقوق بشر در این كشور پایبند میداند.
چاوز شاید در میان سیاستمداران غربی چهره ای نه چندان محبوب و رهبری
دردسرساز بود اما در جامعه هنری و سینمایی او مشتاقان خاص خود را داشت.
اولیور استون كارگردان و تهیه كننده ای كه فیلمی در خصوص چاوز هم در پرونده
كاری خود دارد، در تویتر خود پستی با این مضمون نوشت: عزادار قهرمانی هستم
كه از اهمیت فوق العاده ای در میان هموطنانش برخوردار بود. نام او همواره
در تاریخ باقی خواهد ماند. دوست من اكنون در بهشت آرمیده است.
مهاجران ونزوئلایی كه در ایالات متحده زندگی میكنند سالهاست كه آقای
سوسیالیست را سدی بر سر راه آزادی سیاسی در كشور خود میدانند. با اعلام
خبر درگذشت چاوز جمعیتی حدود 200 نفر از این مهاجران در ایالتهای مختلف با
ریختن به خیابانها مرگ رئیس جمهور ضدامریكایی خود را جشن گرفتند. مردان و
زنانی كه با خنده از آغاز فصلی نو در كاراكاس سخن میگفتند. یكی از این
مهاجران در گفت وگو با آسوشییتدپرس میگوید: او سرانجام رفت. ما مرگ را جشن
نمیگیریم بلكه برای بازشدن پنجره ای جدید كه میتواند مولود امید و
تغییرات باشد، خوشحال هستیم.
در آرژانتین كریستیانا فرناندز كه از متحدان منطقه ای چاوز به حساب میآمد، سه روز عزای عمومی اعلام كرد.
گفته میشود كه خانم فرناندز برای شركت در مراسم خاكسپاری آقای چاوز به
ونزوئلا خواهد رفت. در نیكاراگوئه كه در سالهای حضور چاوز در قدرت از موهبت
نفت ارزان قیمت این كشور برخوردار بود، همسر دانیل اورتگا كه سخنگوی وی
نیز است در خصوص مرگ چاوز میگوید: او یكی از مردانی است كه هرگز نخواهد
مرد. همه ما چاوز هستیم.هوگو چاوز اصلی ترین متحد ما بود اما من مطمن هستم
كه ونزوئلاییها به حمایت خود از وی ادامه خواهند داد.
جیمی كاتر رئیس جمهور سابق ایالات متحده در بیانیه ای به مناسبت درگذشت
آقای رئیس جمهور نوشت: نام چاوز به عنوان فردی كه خواهان استقلال و شان
سیاسی برای دولتهای امریكای لاتین بود، در اذهان باقی خواهد ماند. ما مردی
را شناختیم كه داعیه دار رویكردی بود كه خواهان تغییرات شگرف در كشورش و
سود رساندن به طبقه محرومی بود كه احساس به حاشیه رانده شدن را داشتند.
شاید موافق تمامی عملكردهای چاوز در این سالها نبویدم اما هیچ گاه اندك شكی
به عزم وی برای بهبود زندگی هموطنانش نداشتیم.
سفیر روسیه در سازمان ملل مرگ چاوز را یك تراژدی خواند: او سیاستمداری
بزرگ برای كشورش بود. او نقش بسیار مهمی در بهبود رابطه میان روسیه و
ونزوئلا بر عهده داشت. همچنین دفتر مطبوعاتی كاخ كرملین اعلام كرد
كه”ولادیمیر پوتین” رئیس جمهوری روسیه در پیام تسلیتی، از درگذشت هوگو
چاوز، ابراز تاسف عمیق نموده و مرگ وی را به دولت و ملت ونزوئلا تسلیت گفت:
هوگو چاوز انسانی بسیار قدرتمند بود كه همواره به آینده نظر داشته و
برنامه مشخصی برای آینده كشورش داشت. ضمن اینكه چاوز یكی از دوستان بسیار
نزدیك و قابل اعتماد روسیه بود كه از دست دادن وی باعث تاسف عمیق شده است.
وزیر امور خارجه انگلستان ویلیام هیگ نیز پیام تسلیت خود را به ملت و
خانواده چاوز اعلام كرد. نخست وزیر كانادا استفان هارپر ضمن ابراز همدردی
با مردم ونزوئلا ابراز امیدواری كرد كه مرگ چاوز پنجره فرصتهای بیشتر در
حوزه دیپلماسی را بگشاید.
رافائل كورا رئیس جمهور اكوادور و یكی از نزدیك ترین دوستان چاوز پیش بینی
كرد كه چاوز تاثیر بسزایی بر سیاست آتی ونزوئلا داشته باشد: ما یك انقلابی
را از دست دادیم اما تاثیر وی بر ما ابدی و دایمی خواهد بود.
در چین كه در 14 سال گذشته وامهای كلانی را در ازای نفت در اختیار
كاراكاس قرار داده است، از بیانیه دولتی خبری نبود اما در وب سایتهای
مختلف همگی از سیاستهای ضدامریكایی چاوز در 14 سال گذشته قدردانی كردند.
از نخستین ساعت اعلام خبر مرگ چاوز مرثیههای فراوانی در سوگ مردی خوانده
شد كه به گمان بسیاری قرمان سوسیالیستها و الگوی انقلابیهای دهه 60 بود.
خواننده آهنگهای مردمی در كوبا كه یكی از آهنگ هایش در مرح چه گوارا او را
به شهرت جهانی رساند در وب لاگ خود برای وداع با چاوز نوشت: خداحافظ برای
همیشه آقای فرمانده.
دنیای اقتصاد:چاوز: تضاد تاریخ و اقتصاد
«چاوز: تضاد تاریخ و اقتصاد»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم
دكتر علی دادپی است كه در آن میخوانید؛بعد از یك مبارزه طولانی با سرطان،
هوگو چاوز رییسجمهور ونزوئلا دیروز درگذشت.
او چهارده سال بر ونزوئلا حكم راند و در شمار سیاستمداران چپگرای آمریكای
لاتین بود كه با الهام از حكومت كمونیستی فیدل كاسترو در كوبا كوشید
آمیزهای از سیاستهای ضد آمریكایی در عرصه روابط خارجی و برنامههای رفاه
اجتماعی اجرا كند و برای ونزوئلا اعتبار بینالمللی و برای ونزوئلاییها
رفاه و رشد اقتصادی به ارمغان بیاورد.
چاوز در حالی جان به جان آفرین تسلیم كرد كه ونزوئلاییها با قفسههای
خالی و كمبود برخی كالاهای اساسی مواجهند و به نظر میرسد بولیوار پول ملی
این كشور در آستانه كاهش ارزش دیگری است. آیا چاوز مسوول این وضعیت آشفته
اقتصادی است؟ پاسخ به این سوال بسیار دشوار است. سیاستهای اقتصادی او برای
بسیاری از ونزوئلاییها تاثیری متفاوت از اثرشان بر اقتصاد ونزوئلا داشت.
در عرصه اقتصاد چاوز یك مردمگرا بود. هدف او راضی نگه داشتن توده مردم و
نه گسترش زیرساختهای اقتصادی بود. این یك واقعیت است كه چاوز در عرصه
اقتصاد به راهحلهای سریع و فوری اعتقاد داشت و با فرمان میكوشید كشتی
اقتصاد را به مسیر دلخواهش بیاورد.
او تصمیمات اقتصادی زیادی را در حین برنامه زنده تلویزیونیاش «الو،
رییسجمهور» در پاسخ به تقاضاهای شنوندگانش میگرفت و كمتر توجهی به
مكانیسمهای اقتصادی و بازارها داشت. ابزار او در این راه تفاوتی با ابزار
دیگر دولتهای چپگرا در كشورهای در حال توسعه نداشتند: ملی كردن بخش خصوصی،
استفاده از درآمد سرشار نفت ونزوئلا و تغییر دادن نرخ برابری پول ملی با
ارزهای خارجی. با این حال چاوز كوشید برای میلیونها ونزوئلایی كم درآمد و
فقیر برنامههای مختلف مبارزه با فقر، خرده وامدهی و بهداشت عمومی را به
اجرا بگذارد.
برای همین بسیاری به او در انتخابات پیاپی رای دادند تا در قدرت باقی
بماند. در دهه اول حكومت او بر ونزوئلا بنا به برخی گزارشها فقر در جامعه
ونزوئلا كاهش پیدا كرد، از مرگ و میر نوزادان یك سوم كاسته شد، مرگ بر اثر
سوءتغذیه پنجاه درصد كاهش پیدا كرد و جمعیت دانشجویی ونزوئلا دو برابر شد.
اما در همین دوره نرخ قتل در كشور چهار برابر شد، تورم به 18 درصد رسید و
فساد اداری گسترش پیدا كرد.
واقعیت اینجاست كه چاوز نتوانست ساختار اقتصادی ونزوئلا را تغییر دهد.
مانند سایر كشورهای آمریكای لاتین اقتصاد ونزوئلا از دهه هشتاد میلادی از
بیكاری، تورم، بیثباتی اقتصادی، فرار سرمایه، فساد اداری، فقر و عدم وجود
یك سیستم قضایی مستقل رنج میبرد. نرخ فقر رو به افزایش در این كشور نفت
خیز یكی از دلایل به قدرت رسیدن این سرهنگ سابق چتربازان و فرزند دو معلم
روستایی بود. بسیاری از مردم كم درآمد ونزوئلا به دنبال یك منجی بودند.
چاوز با فریادها و شعارهای دلنشینش آن منجی بود و كوشید برای آنها رفاه را
به ارمغان بیاورد بدون آنكه از عوامل بیثباتی اقتصادی در ونزوئلا بكاهد.
افزایش انحصارات دولتی، استفاده گسترده از منابع دولتی در شبكه توزیع مانع
از گسترش بازارهای محلی و بومی شد كه ثبات و دوام رشد و توسعه اقتصادی را
تضمین میكردند. بخش هنگفتی از درآمدهای نفتی در سپردههای ویژهای ذخیره
میشد كه رییسجمهور میتوانست آنها را به صلاحدید خود هزینه كند و این از
شفافیت اقتصادی در كشور كاست. سیاستهای چاوز بر علیه اقلیت سرمایهدار و
دارای ارتباطات گسترده با جهان توسعهیافته به فرار مغزها در این كشور دامن
زد. در حالی كه اندازه جامعه دانشگاهی در این كشور در حال افزایش بود
سرمایه انسانی ونزوئلا در امور صنعتی و بازرگانی كاهش پیدا میكرد.
همزمان چاوز به دنبال تحقق رویای آمریكای لاتین متحد بخشی از سرمایه
ونزوئلا را در پروژههایی هزینه كرد كه برای اقتصاد ونزوئلا بهرهای
نداشتند. او به مصرفكنندگان كم درآمد در ایالات متحده آمریكا سوخت زمستانی
ارزان عرضه كرد، اوراق قرضه آرژانتین ورشكسته را خریداری كرد و در اكوادور
سرمایهگذاری كرد.
در این روزها، میلیونها ونزوئلایی برای چاوز عزاداری خواهند كرد. او نماد
همه چیزهای خوبی بود كه یك مصرفكننده در زندگی روزانه اش دوست دارد: سوخت
ارزان، بیمه رایگان و كالاهای ارزان قیمت. با این حال ساختار اقتصادی
ونزوئلا در شرایط بهتری از گذشته نیست. شركت نفت ونزوئلا هنوز تامینكننده
94 درصد درآمدهای خارجی ونزوئلا است. این شركت قرار بود در سال گذشته به
تولید 8/5 میلیون بشكه نفت در روز دست یابد، اما اكنون تنها میتواند بین
8/2 تا 3 میلیون بشكه در روز تولید كند.
بسیاری دولت چاوز را به غفلت در تعمیر و نگهداری صنعت نفت ونزوئلا متهم
میكنند. از این میزان 270 هزار بشكه در روز به چین برای بازپرداخت وامهای
دریافتی ونزوئلا از این كشور صادر میشود و 400 هزار بشكه در روز با تخفیف
ویژه به كوبا فروخته میشود. از آنجا كه ونزوئلا از گاز طبیعی در تولید
برق استفاده نمیكند بخش قابل توجهی از سوخت تولیدی ونزوئلا در خود این
كشور سوزانده میشود. ونزوئلاییها از سوخت ارزانی برخوردارند و مصرف بنزین
بسیار بالایی دارند كه جلوی صادرات این كالا را میگیرد. ماه گذشته
بولیوار، واحد پول ملی ونزوئلا كه قهرمان ملی محبوب چاوز هم هست، یك سوم
ارزش خود را از دست داد.
چاوز آخرین سیاستمدار از نوع خود در جهان در حال توسعه نبوده و نیست. باز
زمانی كه كندی رشد اقتصادی و فساد اداری به فقر در جوامع دامن بزند، مردمی
كه خود را در حاشیه قدرت سیاسی و رفاه اقتصادی مییابند، چاوز زمان خود را
پیدا خواهند كرد تا بخشی از سهم از دست رفته شان از امتیازات و موهبتهای
اقتصادی را به دست آورند. زندگی هوگو چاوز محدودیتهای این سیاستمداران و
هزینه اقتصادی آنها را به ما نشان میدهد. تنها اقتصادهای نفتی هستند كه
میتوانند این هزینهها را بپردازند و حتی این اقتصادها نیز نمیتوانند
فرصتهای از دست رفته را دوباره به دست بیاورند.