آرتور کوستلر کتاب "دوست بازیافته" اثر فرد اولمن را یک شاهکار کوچک نامیده است. شاهکاری که به واقع خواننده پس از مطالعه کتاب در صفحه آخربه آن میرسد. اوج کار و تسلط نویسنده برای پردازش متن به گونه ای باور نکردنی در پایانی محزون، دوست داشتنی و مهربان است. دو پسر نوجوان یکی یهودی(شوارتس) و دیگری از خاندان برجسته ای در آلمان (کنراد) در آستانه اوج گیری قدرت هیلتر، در مدرسه با یکدیگر آشنا می شوند و این آشنایی منجر به یک دوستی تأثیرگذار می گردد. بحث های آرمانی این دو در طول کتاب و پرسش هایی که اعتقاد اولیه هر یک را به چالش درمی آورد از تأثیر عمیق آن دو بر یکدیگر حکایت دارد.
نویسنده از عامل" تاریخ "در روند شکل گیری داستان بخوبی بهره برده و رویاروئی عقاید دو دوست را در بستر تاریخ به پرسش درآورده است. ضمن اینکه ممارست نموده تا مباحث اعتقادی تاثیری بر روند ادبیات داستان نگذارد. دو دوست در یک بستر اخلاقی و شخصیتی نیز به ارزیابی گذاشته شده اند و در این مواجهه و پس از یک گره داستانی در نهایت مخاطب به یک همگرایی زیبادست می یابد. بویژه وقتی که در صحنه حضور این دو نفر در سالن تئاتر در وهله نخست نفرت "شوراتس" را در اوج به ترسیم در آورده و پس از توجیهات قابل قبول "کنراد" پایداری دوستی آنها را به قله میرساند .
زمانی که هیتلر در حال تحکیم پایه های قدرت خویش است ،خانواده شوراتس آینده پسرشان را در خطر می بینند. بویژه اینکه بحث های درون مدرسه در خصوص برتری نژادی وی را به انزوای کامل کشانده است. البته در این انزوا تنها یک نفر است که این حصار را می شکند و از دوستی با شوارتس سرباز نزده ، با او رابطه ای انسانی داشته و از دوستی اش لذت می برد. آنهم کسی نیست به جز : "هوهنفلس کنراد".
کنراد از طبقه اشراف آلمانی است که روی کارآمدن هیتلر را خوشبینانه می نگرند. هر چند که انگیزه های خانوادگی در این موضع گیری تأثیر بسزایی داشته با این وصف قدرت شخصیت کنراد نمی تواند مانع از بروز خطر برای دوست خود باشد.
خانواده شوراتس او را به امریکا می فرستند تا در آنجا در امان باشد. پس از چندی جنگ جهانی فرا می رسد و همه چیز را تحت الشعاع قرار داده و نژادپرستی نازی ها به اوج خود می رسد.تخریب و کشته ها و مجروحین جنگ جزئی از واقعیات آلمان می شود. در حالیکه شوارتس در امریکا و در امنیت مشغول پیشرفت شخصی است.با این حال خودکشی پدر و مادر بعلت شرایط سخت آنها در محیط زندگی وتحقیرهائی که بیاد دارندباعث شده تا نفرت از آلمان همه وجودش را فرا بگیرد.به گونه ای که دیگر دوست ندارد تا آن بخش از شخصیت اش که در آلمان رشد نموده را بیاد آورد.
البته ناگهان واقعه ای او را مبهوت می سازد. زمانی که پس از سالها سپری شدن از جنگ نامه ای به او می رسد : «امروز با دریافت نامه غیرمنتظره ای از سوی دبیرستان "کارل آلکساندر" همه این خاطرات دوباره پیش چشمم زنده شد. این نامه با جزوه ای حاوی چندین نام همراه بود. و در آن از من دعوت شده بود که با کمک مالی به احداث بنای یادبودی برای دانش آموزان کشته شده در جنگ دوم جهانی، سهمی در این کار خیر داشته باشم........ برای چه به خاطر مرده های خودشان مزاحم من می شدند. مساله آنان مطلقاً ارتباطی به من نداشت. این بخش از زندگی من هرگز وجود خارجی نداشته است. هفده سال از زندگی خودم را از خود واکنده و به دور ریخته بودم و هیچ چیز از «آنان» نمی خواستم،اما آنان از من توقع کمک مالی داشتند!
اما سرانجام نظرم عوض شد و نامه را خواندم. چهارصد دانش آموز در جنگ کشته یا ناپدید شده بودند. نام های آنان به ترتیب الفبا آمده بود. نگاهی به آنها انداختم اما کوشیدم چشمم به بخش مربوط به حرف «هـ» نیفتد ..... به استثنای حرف «هـ» بقیه لیست را نگاه کردم و در نتیجه دانستم که از چهل و شش نفر همکلاسی هایم ،بیست و شش نفر فدای رژیم رایش شده اند. لیست را زمین گذاشتم و صبر کردم. ده دقیقه و بعد نیم ساعت صبر کردم. بی آنکه بتوانم چشم از آن صفحات چاپی بردارم. صفحاتی که از دوزخ ما قبل تاریخ زندگی من نشان داشت و اکنون با سماجت به دنیای من راه یافته بود تا خاطرم را پریشان کند و چیزی را که با آن همه مشقت می کوشیدم فراموش کنم دوباره به یادم آورد........... جزوه را برداشتم و بر آن بودم که آن را پاره کنم اما در آخرین لحظه جلوی خودم را گرفتم. به خود جرأت دادم. با دست و دلی لرزان به سراغ حرف «ه» رفتم و چنین خواندم:
«هوهنفلس، کنراد، شرکت در توطئه علیه هیتلر، اعدام».
نویسنده با زیبایی تمام و در آخرین جمله گره داستانی را باز می کند. شاید از این حیث که زاویه دید کتاب «اول شخص» است. هر آنچه که راوی بیان می کند و تصاویری که در ذهن خواننده خلق می کند، جذابیت متن را دو چندان نموده است.
توصیف های زیبا از صحنه های اطراف ، جغرافیای زمان و مکان را بخوبی در اندیشه مخاطب جاسازی می کند .به گونه ای که واژه ها مثل مصالحی هستند که با گوشت و پوست وی عجین شده اند. بویژه اینکه واژه ها در خدمت شخصیت پردازی ها نیز همین وظیفه را به نحو شایسته ای از خود خلق می سازند. بنابراین چنین مجموعه از ظرائف است که کتاب را جذاب نموده و با توجه به ترجمه شیوا و روان «مهدی سحابی» این خلاقیت تأثیر خود را بیش از پیش در خواننده فارسی زبان مستحکم می سازد.