اینکه برای پارک کردن ماشین در یک پارکینگ خصوصی مقررات بگذاری و فرصتی فراهم کنی که هر ماشین بیشتر از دوساعت نمی تواند توقف داشته باشد تا دیگر خودروهای موجود در مرکز شهر فرصت پارک داشته باشند این یک موضوع جالب است. اینکه اولویت را به بیماران بدهی و مالکین اطراف پارکینگ را به استفاده از حمل و نقل عمومی ترغیب کنی تا از حجم ترافیک شهر کاسته شود این نشان از فرهنگ صحیحی است که این مدیر و بهره بردار پارکینگ از آن پیروی می کند
خوزنیوز / مجتبی گهستونی : بعضی ها می گویند مگر مدیریت یک زن در پارکینگ خصوصی اهمیتی دارد که با او گفت و گو کرده ای. مگر در اهواز خیلی زنها کار نمی کنند. اما جواب من به آنها در چند نکته مهم حکایت از اهمیت این گفت و گو دارد. اینکه بیش از دو دهه ساکن کانادا باشی و با کمتر شناختی از روحیات کار پرتحرکی مثل مدیریت و پارکبانی از صبح تا شب با انواع زن و مرد رودرو بشوی اهمیت دارد. اینکه گرما را به روی خود نیاوری و گرد و غبار را تحمل کنی و با مردم هم مثل روابط غیر کاری خوش برخورد باشی این یعنی اعمال مدیریت زنانه در یک کاری که من و خیلی ها سراغ نداریم که زنی در همچین محیطی کار کرده باشد.
اینکه برای پارک کردن ماشین در یک پارکینگ خصوصی مقررات بگذاری و فرصتی فراهم کنی که هر ماشین بیشتر از دوساعت نمی تواند توقف داشته باشد تا دیگر خودروهای موجود در مرکز شهر فرصت پارک داشته باشند این یک موضوع جالب است. اینکه اولویت را به بیماران بدهی و مالکین اطراف پارکینگ را به استفاده از حمل و نقل عمومی ترغیب کنی تا از حجم ترافیک شهر کاسته شود این نشان از فرهنگ صحیحی است که این مدیر و بهره بردار پارکینگ از آن پیروی می کند.
او آمده تا هم کار کند و هم از جامعه ایرانی که 23 سال از آن دور بوده است شناخت پیدا کند. اگر گذرتان به خیابان 24 متری(آزادگان) روبروی ترمینال آزادگان منتهی شد جنب پست بانک زمینی قرار دارد که مرضیه مردان آن را به پارکینگ تبدیل کرده است. ملکی که مرحوم حاج عباس مردان تا دهه 40 آن را به یکی از حجره های میدان میوه و تره بار تبدیل کرده بود. مردی که از او مسجد فعلی فاطمیه کیانپارس به یادگار مانده است.
کی و چرا به ایران بازگشتی؟ من متولد اهواز هستم و بعد از 23 سال در تاریخ 14 آبان به ایران بازگشتم تا به زمین های خانوادگی که در مسیر بعضی طرح ها بودند رسیدگی کنم.ضمن اینکه اهواز مادر من است و کانادا زن بابا. در مدت اقامت در کانادا بوی چمن های اهواز در ذهنم وجود داشت. اما وقتی در اهواز در حین رسیدگی به امور املاک بودم با آقای دارابی شهردار منطقه یک ملاقات کردم و ایشان درخواست کرد که ملک خیابان 24 متری را به پارکینگ موقت تبدیل کنم. البته ایشان قول هایی مثل اینکه مرا در این زمینه حمایت کنند و برایم کیوسک برق کشی شده نصب کنند و انتهای پارکینگ را نرده بزنند داد.
خانواده شما کجا هستند؟ من 32 سال پیش ازدواج کردم. آنها در کانادا زندگی می کنند.چند روز دیگر قرار است همسرم به ایران بیاید. آنها هنوز نمی دانند که من در اینجا پارکینگ برپا کرده ام.
از کی پارکینگ را دایر کردید؟از شنبه 13 اردیبهشت تا به امروز پارکینگ را با احتساب چند روز تعطیلی راه اندازی و اداره می کنم.
پارکینگ شما تابع یک سری مقرارتی است که بخشی از آن در پارکینگ های دیگر اعمال نمی شد. چرا؟من در بدو ورود به راننده و سرنشینان سلام کرده و مقررات پارکینگ را مطرح می کنم. راننده حق انتخاب دارد که بماند یا برود. من فکر کردم که با این کارم می توانم برای شهر خود قدمی بردارم و امکان استفاده هر چه بیشتر خودروها را از این پارکینگ فراهم کنم. در اینجا ورودی برای هر خودرو در ساعت نخست یک هزار تومان است و برای ساعت دوم هم هزار تومان دیگر دریافت می کنم.
روزانه چند ماشین از پارکینگ استفاده می کنند؟هنوز محاسبه نکردم اما در هر سری 28 ماشین پارک می شود.
برخورد مردم با شما چگونه است؟ تا حالا که مشکل خاصی نداشتم. بعضی مواقع خانم هایی پیشم می نشینند و اگر بیکار باشم با من حرف می زنند. البته چند نفری هم که واقعا فکر نمی کردند من مالک این پارکینگ هستم سعی کردند هزینه پارک ماشین را ندهند و گاهی هم ایرادی بگیرند.
از اینکه پیشنهاد شهردار منطقه یک را پذیرفتید و بعد خودتان با سختی کار مواجه شدید از ادامه کار پشیمان نشدید؟ خیر. من آدم تنبلی نیستم. درسته من از تحولات چند ساله اخیر ایران و خوزستان اطلاع خاصی ندارم اما وقتی از کارم نتیجه دیدم تازه دلگرم تر هم شدم. از ساعت 7 صبح کار را شروع میکنم و پس از استراحتی کوتاه ساعت 4 تا ساعت 11 شب پارکینگ باز است. از اینکه باید مسئولیت ماشین های مردم را بپذیرم برای من کار جدی است. من برای رو کم کردن بعضی افراد که هیچ کاری نمی کنند و مدام غر می زنند هم که شده این کار را ادامه می دهم. در این مدتی که من در پارکینگ کار می کنم و از اینکه در مملکت و زادگاه خود خدمت می کنم خوشحالم. من کار را عیب نمی دانم. آدم باید مواظب باشد که به کار ننگ کشیده نشود. من از اینکه می بینم هموطنان من تو کشورشان کار نمی کنند ولی حاضرند در خارج از کشور عادی ترین کارها را انجام بدهم نگران می شوم.