اینجا خوزستان است ، شما صدای مرا هرگز نمی شنوید.
این وجیزه بیشتر از آنکه نقد باشد ، درد و دل یک وبلاگنویس جوان خوزستانی است ، درد و دل اما نه با مسئولان کشور ، بلکه با مردم شریف ایران .
اگر میبینید که رخم سوخته ، بخاطر اینکه آفتاب شهرم سوزان و دمای آن در تابستان ، بالای 50 درجه است . راستی تا حالا دمای بالاتر از 50 درجه را تجربه کرده اید ؟ گرمایش را که به مغز استخوان همچون تیر رسام اصابت می کند ، احساس کرده اید ؟
استان من ، بیشترین آمار تلفات در هشت سال دفاع مقدس را داشت . شهرمان ویران ، جوانانمان کشته و مجروح گشته اند . آن زمانی که تو در دانشگاه با آرامش کامل درس می خوانده ای ما با دلهره ی فراوان در مقابل دشمن ایستاده بودیم . هنوز هم ترکش های جنگ در دیوارهای خرمشهر قابل رؤیت هستند .
استان من ثروت مندترین استان کشور است . 70 درصد از منابع گاز و نفت کشور در استان خوزستان است ، از نظر منابع آبی در کشور رتبه اول را داریم . در صنعت سد سازی و در تولید برق پیشتاز از سایر استان ها هستیم . در کشت نی شکر و گندم از بقیه ی استان ها جلوتر هستیم . یکی از بزرگ ترین شرکت های پتروشیمی کشور در استان خوزستان است ، در صنعت فولاد سازی در رتبه های بالاتر قرار داریم .
حالا تصورتان از استان خوزستان چیست ؟ استانی آباد و سر سبز و با مردمانی مرفه ؟
خیر اینگونه نیست ؛ با اینکه منبع تغذیه گاز کشور هستیم ، اما برخی روستاهای اینجا فاقد لوله کشی گاز هستند . پر آب ترین رودخانه کشور کارون است ، اما هنوز برخی از روستاها بصورت سنتی و با قابلمه از رودخانه آب می آورند و از نعمت آب تصفیه شده و لوله کشی بی بهره هستند ، البته حال ما هم بهتر از آن ها نیست ، آب لوله کشی ما هم شور و غیر قابل شرب است ، هر خانه ای یک دستگاه تصفیه ی آب دارد و آب را در خانه تصفیه می کنیم .
آیا خوزستان باید اینگونه باشد ؟ حق مردمان خوزستان این است ؟
یکی از بیشترین آمار بیکاری در کشور متعلق به خوزستان است ، می دانید دلیلش چیست ؟ بخاطر اینکه شرکت های ما را تحویل نیروهای غیر بومی داده اند . شرکت در خوزستان است اما فرم استخدامی آن در استان های دیگر پخش می شود ، چرا اینگونه است ؟ تعداد زیادی از مدیران استان غیر بومی هستند ، آیا در استان مدیر لایقی نیست ؟
خلاصه بگویم ، فقر در خوزستان موج می زند ، چرا باید پیرزن های ما در بازار و با دستان پینه بسته شان کار کنند ؟ چرا نوجوانان ما بعد از مدرسه ، بجای اینکه وقت خود را به تفریح و درس خواندن بگذرانند ، به کار کردن ، آن هم کارهای سنگین می گذرانند ؟ چرا کودکی را در میان زباله ها پیدا می کنیم که از شدت گرسنگی برای یک لقمه نان به آنجا پناه برده است ؟ چرا باید دعا کنیم که گرد و خاک ها به تهران و شهرهای بالاتر برسد تا شاید مسئولان فکری به حالمان کنند ؟
آیا این ها حق زندگی کردن ندارند ؟ آیا تفاوتی هست بین جوانان خوزستانی و تهرانی ؟
هشدار : به داد خوزستان برسید ، بعضی از مردم ما بدلیل فقر و تنگدستی ، روی به فرقه وهابیت آورده اند. در مقابل پول ناچیزی ، دین خود را می فروشند ، عده ی دیگری هم روی به اعتیاد آورده اند ، فرزندان خودتان را در یابید .
وبلاگ/ http://safirevelayat.parsiblog.com
بنازمت