ابتدا: چند سال پیش، زاهدی وزیر وقت علوم (راستی او حالا کجاست؟) یک سالی پس از انتسابش به این سمت خبر از ده برابر شدن تولید علم در کشور داد. همان وقت روزنامه نگاری در یک یادداشت کوشید با عدد و رقم ثابت کند طی یک سال حتی تولید آجر در یک کشور را نمی توان ده برابر کرد، چه رسد به تولید علم که قاعدتا کار بس پیچیده تری است. ادعاهایی از این دست که مقام موصوف گفته بود در سالیان اخیر کمابیش تکرار شده اند. بی اینکه دیگر کسی حوصله انکار آنها را داشته باشد. با این وجود با هر بار شنیدن اینگونه ادعاها، به صورت اجتناب ناپذیر این سوال به ذهن می آید که این همه پیشرفتهای بی نظیر و اختراعات بنیادین و دانش آفرینی های مشعشع که جهانیان را انگشت به دهان نگه داشته، چرا به اندکی تغییر در چشم انداز زیستی ایرانیان منجر نمی شود؟ همین ماجرای ریزگرد، خود می تواند سنگ محکی باشد برای سنجش ادعای چند برابر شدن تولید علم در ایران.
بعد: البته این مجال را فرصت پرداختن به ماهیت علمی پدیده ریزگرد نیست. موضوع فقط سردرگمی، تناقضها و عملا نادانستگی عجییب نهادهای مسئول در برابر این پدیده است. هنوز رسما هیچ گزارشی در باره علت بروز این پدیده، دوره های وقوع آن، خاستگاه آن و اثرات زیست محیطی و بهداشتی آن منتشر نشده است. سازمانهای دست اندرکار هر کدام در این باره بر طینت خود تنیده اند. دیدگاههای سازمان حفاظت محیط زیست، سازمان جنگلها و مراتع، سازمان هواشناسی، وزارت کشور و شهرداریها در این باره بسیار متناقض است. به طور کلی دولت البته تصمیم گرفته برای مهار این پدیده یک میلیارد دلار ( به نرخ الان می شود بیش از هزار و ششصد میلیارد تومان) در مناطق عمدتا شیعه نشین عراق یعنی کربلا و بصره صرف بیابانزایی کند. طرحی که هیچ گزارش مستند علمی پشتوانه آن نیست. بر عکس، گزارشهای هواشناسی و عکس های ماهواره ای جملگی ناقض انگاره مترتب بر وجوب این طرح هستند. خلاصه آنکه بخش عمده ریزگردها از سرزمینهای دورتری در آفریقا و عربستان می آیند و دوره شدت ریزگرد زمستان و بهار است که تالابهای موصوف پر برگ و بارند و مرطوب و قاعدتا نمی توانند منشاء ایجاد گرد و خاک باشند. مضاف بر آنکه به فرض بیابان شدن آن تالاب در سالیان اخیر تازه حداکثر دو درصد به بیابانهای موجود منطقه افزوده شده و این نمی تواند باعث شود که آسمان یک سر آبی سرزمین مرتفع و دوردستی مثل زاگرس بختیاری ناگهان اینگونه غبارآلود شود. نکاتی اینقدر بدیهی تا حالا هرگز در یک گزارش رسمی مورد اشاره قرار نگرفته اند. حتی در باره اثر بهداشتی پدیده هم گزارشی منتشر نشده است. بله، همه می دانند کسی از تنفس غرق و خاک لذت نمی برد. اما اینکه با هر بار پیش آمدن موج ریزگرد دقیقا چند درصد به شمار مراجعان مراکز درمانی افزوده می شود نکته ای است که نه وزارت بهداشت و نه شهرداریها ظاهرا اطلاعی از آن ندارند. جالبتر این است که متن مشابه هشدارهای شهرداریها و وزارت بهداشت در باره پدیده ریزگرد و آلودگی معمول هوای شهرها نشان می دهد که در این دو نهاد نه کسی فرق ریزگرد و گرد و غبار را می داند و نه فرق گرد و غبار با آلودگی ناشی از سوختهای فسیلی.
سرانجام: البته این حق هر دانشمند و نهاد علمی و مرکز آکادمیک و . . است که بعضا اشتباه علمی و فنی داشته باشد. اما رفتار غیر علمی و اصرار بر روشهای غیر آکادمیک و تداوم استناد به آمارها و گزارشهای غلط و نا مرتبط، زیبنده حتی یک فارغ التخصیل تازه کار و جوان مقطع کارشناسی نیست، چه رسد به کل حوزه علمی و اجرایی یک کشور. آن هم کشوری که مدعی است تولید علم در آن هر سال چندین برابر می شود.