تاریخ انتشار: ۳۰ فروردين ۱۳۹۱ - ۱۳:۴۲
کد خبر: ۱۷۱۵۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره

مارکز و "صد سال تنهایی"اش!

غلامرضا فروغی نیا
وقتی در کتاب " صدسال تنهایی " مترجم ( زهره روشنفکر) بااین جمله مقدمه اش را آغاز می کند که :" خواننده ... شاید در تداوم خواندن داستان دچار ملامت و خستگی شود و آن را کنار بگذارد". به تردید می افتی که خواندنش را شروع کنی یا عطایش را به لغایش ببخشی . اما برکسی که تصویری از کتابهایی دیگر "  گابریل گارسیا مارکز " نظیر : " کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد" و یا " گزارش یک آدم ربایی" را در ذهن داشته باشد برای اضافه نمودن برداشت هایش با روحی کنجکاو 456 صفحه کتاب را پی می گیرد .

http://www.madomeh.com/wp-content/uploads/marquez1.jpg

هنگامی که نوشته باسبک " رئالیسم جادوئی " خود را به عرصه ادبیات شناسانده باشد، خواننده برای یافتن تودرتویی این سبک می بایستی لایه های خسته کننده و شاخه به شاخه جنگل کلمات را طی نماید تابلکه در ماورای آن به آفتابی که در صفحه 456 کتاب به خواننده رو می نماید، دست یابد . بی تردید برای خواندن رمان "صدسال تنهایی" اگر در کنارت قلم و کاغذی برای نت برداری نداشته باشی افسار آن را چندین بار از دست خواهی داد . کتاب به گونه شگفت آوری در تعدد موضوعات وحوادث ورود و خروج دارد . پشت سرهم . و بسیاری از آنهابی قاعده و غیر قابل پیش بینی ! و همین است که فضای رئالیسم را می شکافد.نمی توانی خودت را بارویاهای فروریخته شده از ذهن نویسنده تطبیق دهی. بنابراین در بسیاری از موارد به اعتبار نویسنده جهانی آن حوصله می کنی تا به ته آن برسی و تسلیم حوادث  جادویی آن گردی . در حقیقت با مطالعه این رمان می توان دریافت که مخاطب دردست کسی که قلم از آن اوست است بسان ملعبه ای است که به یکباره از زمین به آسمان می رود.به گذشته باز می گردد و در همان حال به آینده می پیوندد . جغرافیا بی معنا می شود.و طول و عرض و ارتفاع دریک راستا اندیشه را مثل ماشینی که دنده اش خلاص شده و توی سراشیبی رهاشده باشد ، ول می کند . از این جهت هیچ چیزی در جای خودش نیست در همان حال که همه چیز در جای خودشان هستند . خواندن " صدسال تنهایی " نوعی تجربه دیگری است که با نویسنده ای مسلط برواژه ها ،طی می کنی . در انتهای کتاب شاید بتوان به یک نتیجه رسید و آنهم این است که می توان شجاعت داشت و هر آنچه ذهن به دغدغه وامی دارد را تبدیل به واژه نمود. چنانچه "مارکز" فاصله میان عمق رویا و واقعیت را کوتاه تر از همیشه طی نموده است . رمان "صد سال تنهایی" در دهکده ای بنام " ماکوندو " رخ می دهد . در حوادثی که طول یکصدسال خانواده "بوئندیا"را از دنیای شادی ، جنگ ، فقر، قدرت ، ثروت ، اعتبار و نفرت عبور می دهد و هریک از این ها بخشی از شگفتی های داستان را رقم می زنند .

رئالیسم داستان باورود " کولی ها " به دهکده ماکوندو به یکباره" با جادو " توام می شود و کلمات به تصویر سازی آنچه مشغول می شوند که نویسنده در هاله ای از دنیای مسحورکننده شان گیر افتاده است .
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۷:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۳
0
0
خوب بود. ولی چیزی در مورد کتاب نبود. بیشتر در مورد وقایع و احساسات نویسنده حین خواندن کتاب بود.
:
:
:
آخرین اخبار