حالا سوال اینجاست که آیا در چنین شرایطی باید تونلهای انتقال آب را افزایش داد و با اجرای طرح تونل سوم کوهرنگ آخرین جرعهها را هم از لب خشکیده کارون برید؟ از رودی که اکنون به جویی نحیف بدل شده که حتی توان راه یافتن به دریا را هم ندارد و این آب دریاست که وارد مسیر آن میشود!
تونل انتقال آب «کوهرنگ ۳» که چند سال پیش تکمیل و پس از اعتراضات فراوان، بهره برداری از آن متوقف شده بود، در آستانه بهره برداری قرار دارد؛ خبر بریدن قریبالوقوع یکی از شاهرگهای حیات کارون!
بحران آب که مدتی است در برخی نقاط کشورمان قدرت نمایی میکند، مدتی است که گریبان اهالی خوزستان را -محکمتر از قبل- هم چسبیده و کام ساکنان صبور این استان را به شدت تلخ کرده است. بحرانی که مسئولان وعده مهارش را میدهند و مدعی هستند در سایه اقداماتشان، وضعیت آب شرب در خوزستان و به ویژه مناطق جنوبی آن به بهترین وضعیت خواهد رسید.
وعدههایی برای مدیریت توزیع آب و پایداری آب شرب و امثال آنها. اما ریشه مشکلات کجاست و چگونه در پایین دست کارون اوضاع آنقدر وخیم شده که ساکنان دشت حاصلخیز و وسیع این خطه با کم آبی و بی آبی دست به گریبان شدهاند و حتی آب شرب ندارند؟
کرامت حافظی، فعال محیط زیست در این باره میگوید: زمانی آورد کارون برای خوزستان سالانه بیش از ۳۰ میلیارد متر مکعب بود که این آب برای کارون و تمدن انسانی پیرامون آن و محیط طبیعی خوزستان شریان واقعی حیات بود. حیاتی با تجربه نخستین کشاورزی بشر در خوزستان که از اکوسیستمهای متنوعی، از علفزار و آبگیر گرفته تا هور و تالاب بهرهمند بود. همان هورها و تالابهایی که در سالهای اخیر همگان به اهمیتشان، به ویژه در کنترل ریزگردها پی بردهاند.
همه اینها در حالی است که در مورد اکوسیستم علفزار و آبگیرهای فصلی و دشتهای سیلابی خوزستان کمتر صحبت میشود؛ جلگه خوزستان که میزبان طبیعی و خدادادی کارون و مارون و کرخه و زهره بوده، همواره وابسته به آبگیرهای فصلی و سیلابها و سیراب شدن علفزارها بوده است و تا زمانی که آب بود و علف بود، از ریزگرد خبری نبود چراکه آب سالی یک یا چند بار در دشتهای وسیع خوزستان –ولو با عمق چند سانتی متر- گسترده میشد. رویدادی آشنا برای اهالی این خطه که دیگر اثری از آثار آن نیست و این پاسخ معمای ریزگردهای داخلی خوزستان است؛ دردی که درمان آن آب است و بس.
امروز به علت تغییرات اقلیمی شدید، بارشها در زاگرس مرکزی در استان چهارمحال بختیاری بسیار کم شده تا جایی که این استان جزء ده استان خشک کشور به حساب میآید و کارونی که زمانی ۳۰ تا ۴۰ میلیارد متر مکعب آورد آب به خوزستان داشت حالا آوردش به سالانه حدود ۵ تا ۱۰ میلیارد متر مکعب رسیده که به خودی خود فاجعه است. در چنین شرایطی به جای صورت دادن اقداماتی عقلانی و منطقی، با انتقال آب کمر به تشدید این بحران بستهایم؛ آن هم انتقال آب برای مصرف غیرشرب و تامین نیاز دهها و صدها کارخانه و کارگاه آببر که در سالهای اخیر در فلات مرکزی تاسیس شدهاند یا در مسیر احداث قرار دارند.
بزرگترین کارخانههای آببر خاورمیانه از فولاد تا پتروشیمی در اصفهان و یزد و کرمان با تکیه بر آب سرشاخههای کارون شکل گرفته و در حال گسترش هستند، به طوری که هفتمین مورد انتقال آب سرشاخههای کارون یعنی اجرای طرح تونل سوم کوهرنگ با هزینه صنایع فولاد اصفهان هماکنون در اوج بیآبی کارون در حال انجام است. آن هم در حالی که مسئولان فولاد اصفهان اعلام میکنند فولاد اصفهان تا کنون هرگز منفعت اقتصادی نداشته و قیمت فروش محصولات فولادی همواره کمتر از هزینه تولید بوده چرا که هزینه تولید با آب انتقالی بین حوضهای بسیار بالاست.
افزایش هزینه تولید در نتیجه انتقال آب بین حوضهای را هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد، اما متاسفانه هم صنعت و هم کشاورزی با انتقال پرهزینه آب کارون به فلات مرکزی انجام میشود و این یک فاجعه اقتصادی است. اما موضوع دیگر این است که در سالهای اخیر زاگرس مرکزی کمآبتر از همیشه شده و هر ساله تولید آب در آن کاهش مییابد، به طوری که نه سهم کارون را تامین میکند و نه از پروژههای انتقال آب دردی دوا میکند. همین سبب شده تونلهای انتقال آب بسیار کمتر از ظرفیت شان خروجی داشته باشند و تجربهای شکستخورده به حساب بیایند.
حالا سوال اینجاست که آیا در چنین شرایطی باید تونلهای انتقال آب را افزایش داد و با اجرای طرح تونل سوم کوهرنگ آخرین جرعهها را هم از لب خشکیده کارون برید؟
کارون امروز با آوردی که به شدت کاهش یافته، به جویی نحیف بدل شده که حتی توان راه یافتن به دریا را هم ندارد و این آب دریاست که وارد مسیر کارون میشود، به طوری که مسیر کارون در خرمشهر و بهمنشیر که از انشعابات کارون است از آب دریا پر است: آب شوری که نه قابل شرب است نه قابل استحمام و نه مناسب کشاورزی. متاسفانه خیلی زودتر از آنچه پیشبینی شده بود شاهد مرگ کارون هستیم. حالا باید پرسید آیا هنوز هستند کسانی که به نظم طبیعت و آفرینش کارون بیاعتمادند و میگویند آب نباید به خلیج فارس برود؟ آیا اشخاصی مثل آقای عیسی کلانتری هنوز مدعی هستند کارون آب مازاد دارد؟
وضع کارون آنقدر بحرانی است که دولت دیگر آن را برای شرب مناسب نمیداند و برای اهواز و خرمشهر و آبادان به دنبال طرح انتقال آب نابودگر دیگری از دز و کرخه است که این معنایی به جز پذیرفتن مرگ کارون از سوی دولت ندارد. جالب آنکه با همه این مشکلات دولت هنوز در حال انتقال آب سرشاخههای کارون است.
شش سرشاخه کارون هر ساله انتقال داده میشود. تونل اول کوهرنگ در سال ۳۲ و تونل دوم کوهرنگ در سال ۶۷ بخشی از آب ارتفاعات کوهرنگ و زردکوه را به اصفهان و یزد انتقال داده بودند، چشمه لنگان، خدنگستان، کمالصالح و کوچری به قمرود دیگر سرشاخههای کارون هستند که بطور کامل انتقال یافتهاند و حالا با آبگیری سد تونل سوم که هفتمین انتقال ویرانگر آب سرشاخههای کارون است تمام آورد آب زردکوه و کوهرنگ در اوج بیآبی، تغییرات اقلیمی و گرمای روزافزون خوزستان و در نتیجه در اوج نیاز طبیعی مردم خوزستان به آب کارون از دست خواهد رفت.
دولت اجرای طرح تونل سوم کوهرنگ که هفتمین انتقال آب سرشاخههای کارون است را از نوروز امسال آغاز کرده، حتی پیش از آنکه سد آن ساخته شود. استاندار اصفهان هم اعلام کرده است که با تمام تجهیزات و حدود ۵۰۰ نیرو برای آبگیری سد تونل سوم کوهرنگ تا ۱۸ ماه دیگر کارگاه سد کوهرنگ سوم را تجهیز کرده است و هزینه آن را صنایع فولاد اصفهان میپردازد. اگر سد کوهرنگ سوم آبگیری شود دیگر آب یخچالها و برف چالها و ارتفاعات کوهرنگ و زردکوه بطور کامل و همیشگی از کارون دریغ خواهد شد و این بزرگترین فاجعه برای خوزستان است که مرگ ابدی کارون را رقم خواهد زد.
سد کوهرنگ، شاهرگ اصلی کارون را که هویت، حیات و آب را از کوهرنگ گرفته قطع خواهد کرد تا نسلهای آینده ایران، کارون را به عنوان نمادی از کفران نعمت پیشینیانشان بدانند و ما امروز شاید آخرین نسلی باشیم که بتوانیم جلوی نابودی ابدی کارون را بگیریم که اگر نگیریم و در انتقال آبها برای صنعت و کشاورزی تجدیدنظر نکنیم فاجعه آب شرب آبادان و خرمشهر روز به روز بزرگتر شده و بحران ریزگردهای داخلی خوزستان روز به روز بغرنجتر میشود چه آنکه هم اکنون خوزستان از نظر بیماریهای مرتبط با آب و هوا یعنی بیماریهای آمیبی و تنفسی در صدر استانهای کشور است.
از سوی دیگر، کاهش آورد آب کارون بحران شدید معیشتی برای کشاورزان خوزستان که زادگاه کشاورزی در دنیا است ایجاد کرده است. بحرانهایی که حکایت از آن دارد که خوزستان در سایه سوء مدیریتها و بیکفایتیها علاوه بر نابودی محیط زیست طبیعی با نابودی جامعه انسانی روبهرو است. نابودیای که گام نخست آن رگ زنی کارون است. خودکشی با طرح انتقالی آبی دیگر که ظاهرا قرار نیست هرگز شاهد توقفشان باشیم.
پتروشیمیهای خوزستان مواد رو به سایر استان ها انتقال میدهند برای ساخت هزاران شرکت تولیدی در استان های دیگه
خوزستانیا در محرومیت و مرزنشینی هستن
خورستانیا خاکو گرما شدید شرجی میبینند
خوزستانیا کم بارشی هم بی نصیب نیستن
اکثرا هم بیکار هستن سیفیجات میفروشن
تنها دلیل ماندن خوزستانیا همین رودخانه ها بود که با رفتنشون
همه میریم