دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز یکی از ارکانهای اصلی مبارزاتی علیه دستگاه جبار پهلوی در استان خوزستان بودند، آنان با کار تشکیلانی و ارتباط با روحانیون مبارز، نقش برجستهای در پیروزی انقلاب اسلامی داشتند.
دانشجویان یکی از ارگانهای موثر در مسیر انقلاب بودند به طوری که میتوان گفت دانشجویان مذهبی نقش ویژهای در پیشبرد انقلاب اسلامی داشتهاند.
دانشگاه شهید چمران اهواز(جندی شاپور سابق) در سالهای قبل و بعد از انقلاب اسلامی،کانون فعالیتهای انقلابی بوده است. مرور تاریخ شفاهی انقلاب نقش دانشگاه و دانشجویان مبارز را بیش از بیش نمایان میکند از این رو برای بررسی تاریخ شفاهی انقلاب در دانشگاه شهید چمران اهواز گفتوگویی را با رحیم چینیپرداز استاد تمام دانشگاه شهید چمران اهواز و دانشجوی دوره قبل انقلاب رشته آمار دانشگاه ترتیب دادیم. در ادامه نکات مهم و سپس متن کامل مصاحبه را میخوانید.
قبل از انقلاب حتی نام بردن از امام خمینی (ره ) سرکوب میشد
مسجد دانشگاه، کانون اصلی مبارزات علیه شاه بود
تهیه کتب مذهبی دانشگاه با پول "توجیبی"
دیدار دانشجویان با روحانیون انقلابی در تبعید
دانشجویان شام را در ایرانشهر مهمان خانه مقام معظم رهبری بودند
اعتصاب غذا توسط اساتید و همراهی آنان با دانشجویان انقلابی
از اینکه وقتتان را به ما دادید سپاسگزاریم، در ابتدا درباره وضعیت دانشگاه در زمان انقلاب بگویید, شرایط چگونه بود؟
دانشگاه شهید چمران اهواز از دانشگاههای نسبتاٌ فعال در سطح کشور در زمینه مبارزات انقلابی بود. در آن برهه، گروههای فکری و سیاسی مختلفی در دانشگاه حضور داشتند. فعالیتهای عمده مبارزه با شاه از سوی دانشجویان بود و افراد غیر دانشجو مانند کارمندان دانشگاه نیز گاهی با دانشجویان همکاری داشتند البته دانشجویان به شکل منسجم و نسبتاً سازمان یافته فعالیت تشکیلاتی داشتند.
در دانشگاه شهید چمران همانند دیگر دانشگاهها گروههای مختلف فکری تحت تأثیر ایدئولوژیهای حاکم بر افکار دانشجویان وجود داشت و معمولاً طیفهای فعال یا تحت تأثیر افکار مذهبی و یا مارکسیستی بود. در طیف دانشجویان مذهبی از افراد سنتی تا کسانی که تحت تاثیر متأخرین به مذهب گرایش پیدا کرده بودند هم دیده میشد. در بین دانشجویان مذهبی اندیشههای مرحوم شریعتی، مهندس بازرگان، سحابی و آلاحمد رواج داشت و از طرف دیگر کتابهای شهید مطهری خصوصاً کتابهای که تحت عنوان جهان بینی توحیدی مشهور بودند، کتابهای علامه طباطبایی، علامه جعفری نیز مورد مطالعه بود.
گروههای غیر مذهبی تقریباً همگی طرفدار اندیشههای مارکسیستی بودند که به کمونیستهای لنین، مائو و .. تقسیم بندی میشدند. البته با وجود این تفکیک کتابهای که ترویج میدادند مشابه بود و معمولاً ترجمههایی از کتابهای مارکسیستی و لنینیسم بود.
در آن زمان چگونه از فرمایشات امام خمینی(ره) با خبر میشدید؟
تا قبل از فوت یا شهادت دکتر شریعتی به دلیل جو اختناق شدید، رساله و نوشتههای حضرت امام خمینی(ره) بسیار کم در اختیار دانشجویان قرار میگرفت. حتی گفتن نام امام خمینی(ره) با احتیاط برده میشود و برای اینکه کسی متوجه نشود به امام خمینی(ره) ، «آقا» میگفتیم؛ دانشجویان طیف مذهبی هم نوار کاست سخنرانیها و صحبتهای امام را با احتیاط گوش میدادند.
در آن دوره مرحوم شریعتی تعداد زیادی کتاب و نوار داشت که البته ساواک داشتن آنها را ممنوع کرده بود ولی بین دانشجویان رد و بدل میشد. سخنرانیهای دکتر شریعتی به دانشجویان تحرک میبخشید و دانشجویان به این افکار علاقه داشتند و بعضی از دانشجویان کتابهای شریعتی را اّزبر کرده بودند. دکتر شریعتی توانسته بود مسیر مبارزه علیه شاه را یک مسیر دینی انقلابی کند و همچنین از اسلام یک وجه مبارزاتی علیه رژیم بیان کند. البته این به معنی این نیست که همه افکار دکتر شریعتی بینقص باشد و چه بسا خود ایشان در وصیت نامه خود تاکید کردند که افکار و کتب وی مورد نقد قرار گیرد.
محور مبارزاتی دانشجویان مذهبی چگونه بود؟
محور اصلی مبارزاتی دانشجویان مذهبی در دانشگاه شهید چمران اهواز مسجد دانشگاه بود. این مسجد دانشگاه(مسجد فعلی شهدای هستهای دانشگاه شهید چمران) طوری طراحی شده بود که در مسیر تردد دانشجویان قرار داشت و دانشجویان برای تردد امور دانشجویی و برای رفتن به سلف غذاخوری حتماً باید از مسجد عبور میکردند.
در مسجد دانشگاه معمولا نماز ظهر به جماعت اقامه میشد و دانشجویان بین دو نماز سخنانی از افراد مشهور و علمای دینی را میخواندند و دانشجویان در این میان وظیفه داشتند که در مدت ارائه، صورت خود را برنگردانند و پایین نگه دارند تا فرد شناخته نشود. طبقه دوم این مسجد دو اتاق داشت که یک اتاق مخصوص واحد خواهران و قسمت دیگر کتابخانه بود.
کتابخانه کتب بسیار غنی از جمله کتب مذهبی سنتی مانند کتب المیزان یا شیعه و یا الغدیر و هم کتابهایی از شهید مطهری داشت. از طرفی کتابهای جلال آل احمد، سحابی یا مهندس بازرگان هم در کتابخانه دیده میشد و در کنار اینها رمانهای بسیار خوب از نویسندگان بزرگ جهان نیز قرار داشت.
ساواک با فعالیتهای مسجد مشکلی نداشت؟
آن موقع خواندن بسیاری از کتب ممنوع بود مثلا اگر کسی رساله امام را داشت 15 سال زندانی میشد و یا کتب دکتر شریعتی ممنوع بود. هر از گاهی افراد مشکوک وارد کتابخانه میشدند بهمین دلیل کتابهای ممنوعه پشت قفسه پنهان شده بود.
در ضمن کتابها بعد از اعتماد کردن به افراد خاص آن هم به شکل پنهانی امانت داده میشدند. برای اطمینان به هر کدام از دانشجویان شمارهای داده و در یک دفتر کوچک نگهداری میشد؛ بنابراین دانشجویان برای بردن و پس دادن کتابها کافی بود شماره خود را بگویند. حتی من سعی میکردم بعضی از این شمارهها را حفظ کنم تا مراجعه به دفتر ضروری نباشد.
اگر کتابی به کتابخانه اضافه میشد باید فاکتور آن تحویل داده میشد به همین دلیل برای بیشتر کتابها لازم بود خودمان هزینه را پرداخت کنیم.
در حقیقت برای کتابهایی که حکومت با آن مشکل نداشت با دادن فاکتور به آقای دیباجی روحانی مسجد، پولش را دریافت میکردیم ولی بسیاری از کتب انقلابی با پول شخصی تهیه میشد. به طوری که به یاد دارم در یک دورهای حدود 20 هزار تومان در سال 1356 به انتشارات بعثت تهران که به آقای فخرالدین حجازی تعلق داشت بدهکار بودیم.
فعالیتهای دانشجویان محدود به دانشگاه بود یا در سطح شهر هم فعالیت میکردید؟
دانشجویان مذهبی بیشتر در دانشگاه فعالیت میکردند ولی با برخی مساجد شهر نیز ارتباط داشتند. در زمینه فعالیتها تهیه کتب مذهبی و برپایی نمایشگاه کتاب در سطح شهر هم اقداماتی انجام میشد. به یاد دارم یکبار در سال 56 در نمایشگاهی که در زینبیه اهواز برپا شده بود توسط ساواک دستگیر شدم.
هر چه به انقلاب نزدیکتر میشدیم وجه دینی دانشجویان به واسطه مطالعه کتب شهید مطهری تقویت میشد و این مبارزه فکری با گروهها را راحت تر میکرد. شما اگر کتابهای شهید مطهری را مطالعه کنید کتابهایی را از سالهای 53-52 به بعد ایشان تا زمان شهادت به صورت سمپاتیک و به زبان در خور فهم دانشجویان نوشته شده است.
نقش امام خمینی(ره) در جهت دهی به این فعالیتهای دانشگاهی چگونه بود؟
به دلیل اختناق شدید معمولا دانشجویان مذهبی سنتی از افکار و شرایط تبعید ایشان آگاه بودند و بسیاری از دانشجویان تا قبل از سال 55 آشنا نبودند. البته در همان سالها کتاب جلال آل احمد چاپ شد که سخنرانی امام خمینی(ره) را ضمیمه کرده بود و بسیار در افکار دانشجویان موثر بود.
در سالهای 56 خبر فوت دکتر شریعتی خیلی دانشجویان را متاثر کرد و به یاد دارم آن موقع در مسجد دانشگاه بودیم که خبر آن منتشر شد و بسیاری از دانشجویان از گریه نمیتوانستند در نماز جماعت حضور پیدا کنند. بعد از مدتی نیز پسر ارشد امام خمینی(ره) آقا سید مصطفی به طرز مشکوکی فوت کردند تسلیت دانشجویان مسلمان خارج از کشور و جوابیه امام(ره) آن دنیای جدید را جلو دانشجویان باز کرد. به نظرمن وحدت حوزه و دانشگاه آن زمان و با جوابیه امام به دانشجویان مسلمان آغاز و این دو مسئله باعث شد دانشجویان علیه شاه جسورتر شوند و مبارزات تشدید یابد.
در این بین امام خمینی(ره) با تیزبینی خاصی که داشتند این احساسات را به سمت انقلاب و علیه شاه هدایت کردند و با موضع مبتکرانه به انقلاب سرعت بیشتری بخشیدند. امام(ره) مسئله اتحاد حوزه و دانشگاه را مطرح کردند. این ابتکار امام در آن دوران به نظرم خیلی زیرکانه و موثر بود چون قبل از آن دانشگاه، حوزه را یک مرکز مرتجع و حوزه، دانشگاه را یک مکان غیر دینی میدانست بنابراین امام توانست با ابتکار خود این دو را به هم پیوند دهد و این سبب نزدیکتر شدن دانشجویان به حوزهها و روحانیت شد تا با هم علیه شاه مبارزه کنند.
پس از دستور امام بر اتحاد حوزه و دانشگاه، دانشجویان چه واکنشی نشان دادند؟
در سطح کشور چندین تظاهرات با شکوه که هماهنگی روحانیون و دانشگاه را به همراه داشت صورت گرفت از جمله اعتراض به بسته بودن مدرسه فیضیه قم بود. در یک عمل ابتکاری از دانشجویان مسلمان دانشگاه اهواز به دنبال پیام امام دانشجویان تصمیم گرفتند به پیروی از توصیه امام به عنوان نخستین گروه دانشجویی با روحانیون انقلابی در تبعید ارتباط برقرار کنند.
گروهی از دانشجوها به صورت مخفیانه از اهواز، اصفهان، یزد، کرمان و سیستان و بلوچستان حرکت کردند در هر کدام از این استانها تعدادی از دانشجویان آن دانشگاه اضافه میشد. ابتدا به شهر رفسنجان رفتیم و با آقای خلخالی که آنجا در تبعید بودند دیدار کردیم؛ از نکات جالب این دیدار این بود که در مسجدی که با آقای خلخالی قرار گذاشته بودیم یکسری بیانیه علیه شاه پخش شد و این باعث حمله ماموران به مسجد شد و در پی آن دانشجویان در شهر پراکنده شدند. پیدا کردن دانشجویان و سپس پیدا کردن خانه ایشان تا حدود ساعت 12 شب زمان برد. بعد از رفسجان به سیستان و بلوچستان رفتیم و در آن دوره شاه بعضی علما انقلابی از جمله آیت الله خامنهای و آیت الله حجتی کرمانی را به ایرانشهر تبعید کرده بود، اما در ایرانشهر به منزل آیت الله خامنهای رفتیم.
درباره دیدار با امام خامنهای در ایرانشهر بیشتر توضیح می دهید؟
خانهای که آیت الله خامنهای در آن تبعید بودند خانهای به دور از بقیه بود و باید برای رسیدن به خانه ایشان مسافتی را پیاده طی میکردیم. خانهای قدیمی ولی نسبتاً بزرگ بود که دو اتاق داشت. هنگام غروب بود که به خانه ایشان رسیدیم و در جمع ما حدود 40دانشجو از دانشگاههای مختلف حضور داشت.
آیت الله خامنهای نماز را خوانده بودند بنابراین ما پشت سر یکی از دانشجویان به جماعت نماز خواندیم. آیت الله خامنهای در این فرصت بعد از نماز در قالب نصیحت به بیان شرایط امام جماعت اشاره کردند و درباره اینکه قرائت امام باید چگونه باشد نکاتی دینی را تذکر دادند.
ما شب را در خانه ایشان بودی و جلسه حدود 3-4 ساعته با ایشان داشتیم. دانشجویان هم غذا نخورده بودند، ایشان مقداری آبگوشت در خانه داشتند بنابراین گرم کردیم و هر کدام یک لقمه خوردیم. برای نماز صبح که بیدار شدیم دیدیم آیت الله حجتی کرمانی که در ایرانشهر تبعید بودند به منزل آیت الله خامنهای آمدند تا نماز را به ایشان اقتدا کنند. بعد از صبحانه در حدود 8-9 صبح از هر دو خداحافظی کردیم و رهسپار شدیم.
در ادامه دیدار با علمای مبارز به کجا رفتید؟
از ایرانشهر به سیرجان رفتیم و با آیت الله املشی ربانی که از علمای مبارز بود دیدار داشتیم و در آن روز که پیش ایشان بودیم جمعی از روحانیون مبارز مانند آقایان محمد و هادی خامنهای، آیت الله مروارید نیز حضور داشتند که در این جلسه ما با آنان آشنا شدیم. بعد از سیرجان به خود شهر کرمان رفتیم و در آنجا با آقای علی تهرانی و معادیخواه جلسه گذاشتیم. سپس از آنجا به یزد رفتیم و با آقای صلواتی دیدار داشتیم. بعد از حدود دو هفته سفر طولانی به خوزستان برگشتیم.
پس اکنون ما هم به دانشگاه برگردیم، درباره اساتید بگویید، در کارها با شما همراهی میکردند؟
یکی از مسائلی که در مسیر انقلاب در دانشگاه تأثیرگذار بود مسئله همراهی اساتید دانشگاه با دانشجویان انقلابی در سال1357 بود. اوایل سال 57 یکی از اساتید دانشگاه تهران بنام دکتر نجات الهی طی تیراندازی ماموران شاه به شهادت رسید و این سبب شد اساتید نیز هر چند با احتیاط ولی با دانشجویان همراهی کنند.
بعضی از اساتید دانشگاهها آن موقع در اعتراض به اقدامات شاه در سالن دانشکده تربیت بدنی روزه سیاسی گرفته بودند که بار سیاسی بالایی داشت. دانشجویان زیادی نیز هر روز پیش آنها رفته و تشویقشان میکردند. دانشجویان و استادان تا چندین روز در سالن تربیت بدنی و چمن اطراف سالن جلسه دورهمی داشتند و هر روز در سالن چند سخنرانی علیه شاه صورت میگرفت، به یاد دارم یکبار آقای شمخانی را برای اینکه لو نرود با نام مستعار حسینی به عنوان سخنران دعوت کردم.
با وجود این همه اتفافات سیاسی که علیه شاه انجام میدادید، رفتار ساواک با شما چطور بود؟
ساواک خیلی به شدت همه چیز را تحت کنترل داشت و این آزادی عمل ما در سال 56 و 57 بود که مردم تقریبا همه به صحنه آمده بودند و دیگر ساواک نمیتوانست کاری کند. مثلا همان مهر 1357 در کنار حوض مسجد قدیم دانشگاه نمایشگاه کتب مذهبی داشتیم که ساواک و گارد دانشگاه به آنجا حمله و دیوار مسجد را خراب کرد و دو تن از دانشجویان را دستگیر کرد که آن موقع آقای دیباجی پیگیری کردند و این دو دانشجو آزاد شدند.
دانشگاه شهید چمران در مبارزات قبل انقلاب، چه تعداد شهید تقدیم انقلاب کرد؟
دانشجوها تجربه مبارزاتی طولانی داشتند برای همین چه در دانشگاه و چه در شهرهای خود مرتب علیه شاه فعالیت میکردند. یا در گروههای مبارزاتی مانند موحدین و منصورین حضور پیدا میکردند.
در دانشگاه شهید چمران 5 نفر دانشجوی شهید داریم که اولین دانشجوی شهید آقای عظیم اسدی مشکال بود. شهید اسدی از دوستان بسیار صمیمی بنده بودند و ما ایشان را از دوران قبل از دانشگاه و در دزفول می شناختم. انسانی بسیار اهل مطالعه، وارسته و مودبی بود به طوری که مورد احترام همگان بود.
از خاطرات خود با شهید اسدی مشکال بفرماید؟ چگونه دستگیر و شهید شدند؟
از شهید اسدی خاطرات زیادی داریم ما در دوران دانشگاه با هم در منطقه لشکر آباد در خانه دانشجویی زندگی میکردیم. از سال 56 که وارد دانشگاه شد در تمام فعالیتهای مذهبی شرکت میکرد. یک نوبت همان سال در دانشکده علوم از نیروهای گارد دانشگاه به شدت کتک خورد.
درباره نحوه شهادت ایشان، شهید اسدی قرار بود در دزفول به مناسبت چله شهدای تبریز مراسم داشته باشیم که 9 فرودین1357 ایشان دستگیر شده بود و به شکل فجیع ایشان را مورد شکنجه قرار داده بودند. علت این بود که شهید اسدی حتی حاضر نشده بود تحت شکنجه اسم خود را بگوید و هیچ مطلبی را به بازجوها نگفته بود .این مساله باعث شده بود که دو روز تحت شدید ترین شکنجهها قرار گیرد و درپایان شهید شد و در 13 فروردین پیکرش را به خانواده تحویل دادند. شهادت ایشان واقعا تحولی در مسیر انقلاب ایجاد کرد و همه مردم به صحنه آمدند و خون شهید حیات تازه به انقلاب داد.
در تابستان دانشجویانی که از دیگر نقاط کشور به اهواز آمده بودند پس از تعطیلی دانشگاه چه کار میکردند؟
آن موقع دانشجویان فعال چه مذهبی و چه غیر مذهبی تابستان را در اهواز میماندند و خانههای دانشجویی اجاره میکردند تا اول مهر با دعوت به این خانهها دانشجویان تازه وارد را جذب کنند، سپس با برنامههایی مانند کوهنوردی و خواندن کتاب به تشکیلات خود وارد کنند.
دانشجویان مسلمان برای جذب افراد کارهای زیادی انجام میدادند. مثلا اسامی دانشجویان قبولی در دانشگاه را از روزنامه درمیآوردند و با آنها تماس میگرفتند یا همان طور که گفته شد آنها را به خانههایی که قبلاً تهیه کرده بودند دعوت کنند.
اواسط شهریور که موقع ثبت نام بود از اول صبح در محل ثبت نام قرار میگرفتند تا اگر کسی سوال و کمکی نیاز داشت یا چیزی را فراموش کرده بود کمک کنند و به این تربیت ضمن آشنایی جذب تشکیلات مذهبی کنند.
در ماههای آخر انقلاب چه اقداماتی انجام میدادید؟
دی 1357 ساواک لیست 61 نفره از دانشجویان تهیه کرده بود که میخواست دستگیر کند که من هم در این لیست بودم. بنابراین من برای ادامه فعالیتهای انقلابی به دزفول رفتم و یادم است در روز چهارشنبه سیاه که ساواک حمله کرد در دزفول ما به یک خانه پناه بردیم و تا صبح سرپا بودیم تا دم صبح توانستیم از شر تانکها و نیروهای شاه رها شویم.
بعد از پیروزی انقلاب شکوهند اسلامی دانشجویان به چه کاری مشغول شدند؟
بعد از 22 بهمن ماه1357 امام خمینی(ره) اصرار داشتند دانشگاه و ادارات باز شوند و شرایط به حالت عادی برگردد و ما سریع به دانشگاهها برگشتیم. به دلیل نقاط ضعف دولت موقت تبلیغات علیه انقلاب بسیار زیاد بود. گروههای کمونیست و غیردینی در حال هجمه به دین بودند. کمونیستها و منافقین کتاب و ابزار تبلیغاتی قوی داشتند و دانش آموزان دبیرستانی را فریب میدادند و به دانشگاه میآورند و علیه انقلاب تظاهرات میکردند.
منافقین هم با ترفندهای ناجوانمردانه مسجد را از دست ما گرفته بودند. دانشجویان مذهبی هم باید در دانشگاه از انقلاب دفاع میکردند و از آنجا هم که در شهر هم مشکلات زیادی وجود داشت به مردم کمک میکردند. مثلا من به همراه دوستانی مثل شهید علم الهدی در شورای نهضت سواد آموزی فعالیت میکردیم. بسیاری در جهاد سازندگی و کمیته انقلاب اسلامی و بعد از آن در سپاه پاسداران همکاری میکردند.
علاوه بر گروههای کمونیستی چه گروههای مخالفی در دانشگاه شهید چمران اهواز فعالیت داشتند؟
در این وسط در استان مشکلات خاص دیگری هم داشتیم و در دانشگاه ما به غیر ازگروههای کمونیستی با گروههای تجزیه طلب هم نیز درگیری داشتیم. گروهک تجزیه طلب به واسطه یک روحانی نابینا در خرمشهر علیه انقلاب تحرک داشتند. وقاحت آنها به جایی رسیده بود یادم است بالای دانشکده علوم دانشگاه شهید چمران اهواز 2 تیربار گذاشته بودند و به دانشجویان در کلاسهای دانشگاه آموزش تیراندازی میدادند.
یادم است یکبار به خرمشهر به دیدار همین روحانی نابینا رفتیم که متاسفانه از سوی پسرش هدایت میشد و در اتاق این روحانی دیدیم همه دانشجویان کمونیست در کنارش هستند و به ایشان مشورت میدهند. این جریان تا دستور ستاد انقلاب فرهنگی دانشگاه وشروع انقلاب فرهنگی ادامه داشت.
این شرایط دردناک در دانشگاه شهید چمران اهواز تا کی ادامه داشت؟
این شرایط دردناک ادامه داشت تا انقلاب فرهنگی شد و ما در جهاد دانشگاهی که برای توسعه مسائل فرهنگی و بازوی اجرایی ستاد انقلاب فرهنگی بود به عنوان عضو دانشجویی حضور داشتیم و زیر نظر رئیس دانشگاه فعالیت میکردیم.
یکی از مقاطع مهم بعد از انقلاب جنگ تحمیلی بود . یادم است آن موقع در دبیرستانها مشکلات زیادی در زمینه موضوعات فرهنگی داشتیم. 50 نفر از دانشجویان مذهبی در شهر تهران دو ماه تحت تعلیم دوره دینی و عقیدتی قرار داده گرفته بودند تا به عنوان معلم پرورشی در دبیرستانها فعالیت کنند. اما متاسفانه با شروع جنگ تحمیلی همه برنامهها تغییر کرد و دانشویان جذب مسایل مرتبط با دفاع از کشور شدند.
دانشجویان در تأسیس نهادهای انقلابی و به ویژه سپاه چه نقشی داشتند؟
یکی دیگر از فعالیتهای دانشجویی در حوزه تاسیس سپاه و بسیج بود. با حضور افرادی مانند علی شمخانی که از دانشجویان فارغ التحصیل بود سپاه پاسداران در خوزستان تشکیل شد و بسیاری از دانشجویان نیز وارد سپاه شدند.دانشجویان در سپاه و بسیج نیز فعالیت داشتند. در دانشگاه نیز فعالیتهای پژوهشی مورد نیاز جنگ فعالیت میکردند. آن دوران واقعا از دوران خدمتگذاری دانشجویی بود.