همزمان با هفته دفاع مقدس برای به سراغ «حاج اصغر احمدی» یکی از رزمندگان پیشکسوت آبادان رفتیم تا بخشی از خاطرات حصر تا شکست حصر آبادان را برای ما بازگو کند؛ حاج اصغر احمدی جزو نیروهای مردمی آبادان به شمار میآید که تا شکست حصر آبادان در شهر ماند و در عملیات بزرگ ثامنالائمه (ع) بهعنوان راننده تانک در کنار دیگر همرزمان در شکست حصر آبادان نقش ایفا کرد.
آقای احمدی؛ از فعالیت خودتان شرایط آبادان پیش از آغاز جنگ تحمیلی و نحوه آگاهی از آغاز جنگ بگویید.
قبل از آغاز جنگ مردم در آبادان زندگی عادی داشتند؛ در آبادان گروههای سیاسی زیادی فعالیت میکردند و این شرایط آبادان را با دیگر شهرها متمایز میکرد. کار بچه بسیجیها و حزباللهیها در آبادان سخت بود چراکه باید با همه این گروهها مبارزه فکری و جریانی میکردند؛ بحث جنگ اصلاً مطرح نبود، حرکتهای ضدانقلاب در استانهای مختلف کشور همچنین تحرکات مرزی رژیم بعث عراق گزارش میشد اما مردم خیلی توجهی نداشتند که این تهدیدات چه میزان جدی و عمیق هست.
آغاز رسمی جنگ در 31 شهریورماه با تهاجم رژیم بعث عراق کلید خورد، صداوسیما رسماً اعلام کرد که کشورمان مورد تجاوز رژیم بعث عراق قرارگرفته است، رژیم متجاوز جنگ را با حملات هوایی آغاز کرد سپس از مرز زمینی غرب کشور بهصورت مسنجم در سه جبهه جنوبی، میانی و شمالی حمله کرد.
خوب خبر این حملهها به مردم میرسید اما هنوز مردم از کیفیت و عمق این حملات و جدی بودن جنگ مطلع نبودند.
چطور از آغاز جنگ مطلع شدید؟ وضعیت آبادان در شرایط تهاجم رژیم متجاوز چگونه بود؟
آبادان مرز مشترک طولانی با کشور عراق دارد در آغاز جنگ تحمیلی نیز یکی از محورهای تهاجم بعد از مرز شلمچه، مرز آبی آبادان با عراق بود. روزهای نخست جنگ شلیک پراکنده توپ و خمپاره به آبادان را شاهد بودیم، در این حملات شهید و مجروح دادیم، مردم آبادان اینجا متوجه جدی بودن حمله رژیم متجاوز و آغاز جنگ شدند.
در آبادان ارتش و نیروهای سازمانیافته آماده جنگ و امکانات دفاعی آنچنانی وجود نداشت از سوی دیگر در دوره تهاجم رژیم بعث بنیصدر خائن فرماندهی کل قوا را بر عهده داشت، استراتژی بنیصدر بهگونهای بود که قوا را از یکدیگر تفکیک میکرد و انسجامی بین نیروهای مردمی، سپاه و ارتش وجود نداشت. درواقع نیروها در آبادان آماده دفاع در برابر تهاجم نظامی نبودند.
حدود 5 کیلومتر از مرزآبادان با عراق فاصله کمتر از 500 متر دارد و این نزدیکی مرزی سبب شده بود تا رژیم بعث هرزمان که اراده کند هر نقطه از آبادان را هدف قرار دهد، در این حملات نقاط خاصی مدنظر نداشتند بهجز مراکز نظامی که هدف قرار دادن آنها در جنگ طبیعی بود بیشتر حملات دشمن توپخانهای، خمپارهای و بمباران هوایی بود که پراکنده انجام میشد البته پالایشگاه آبادان جزو نخستین اهداف حملات دشمن به شمار میآید که در همان ابتدای جنگ پالایشگاه را هدف قرارداد و هدف مشخص دشمن مخازن پر از نفت پالایشگاه بودند که با انفجار آنها دود غلیظی آسمانآبادان را فرامیگرفت.
دود غلیظ این مخازن به نحوی بود که افرادی که در مسیر آن قرار داشتند تا ساعتها آفتاب را نمیدیدند!
چرا بعد از سقوط خرمشهر آبادان تنها محاصره شد و سقوط نکرد؟
سقوط نکردن آبادان دلایل مختلفی دارد، برنامه رژیم متجاوز برای فتح یکهفتهای خوزستان بود اما با مقاومت مردمی که در خرمشهر شکل گرفت تمام تصورات بعثیها به هم خورد، بعثیها بعد از مقاومت جانانه در خرمشهر با مقاومت مردم آبادان مواجه شدند که اینها از عوامل مؤثر در تغییر معادلات جنگ تحمیلی بودند.
یکی از محورهای عملیاتی دشمن بعد از خرمشهر، آبادان بود. محاصره آبادان هزینه بیشتری برای دشمن داشت چراکه رزمندگان بعد از درگیریهای خرمشهر باتجربه بهتر و نیروهای بیشتر که از خرمشهر به آبادان آمده بودند برای مقابله با بعثیها در آبادان وارد عمل شدند.
حمله بعثیها از منطقه ذوالفقاری آبادان آغاز شد، دریا قلی سورانی خبر هجوم عراقیها را داد نیروهای مردمی، سپاه و سایر نیروهای مستقر در منطقه با انسجام بیشتری برای مقابله با هجوم بعثیها رفتند و توانستند ضربه محکمی را در همان ابتدای کار به دشمن وارد کنند.
همین موجب شد تا رژیم متجاوز بعث عراق عقبنشینی کند و در اطراف آبادان مستقر شود.
پس یکی از دلایل مهمی که سبب شد آبادان سقوط نکند همان ضربه اولیهای بود که رزمندگان در ذوالفقاری با دستخالی به رژیم متجاوز وارد کردند.
چه زمان از پیام تاریخی حضرت امام (ره) برای شکست حصر آبادان آگاه شدید و دلایل صدور این پیام تاریخی را چه میدانید؟
حضرت امام (ره) این پیام را در جمع فرماندهان و بعد از مقاومت جانانه نیروهای مردمی آبادان در منطقه ذوالفقاری اعلام کردند، یک هفته بعد از عملیات ذوالفقاری بود که فرماندهان به حضرت امام (ره) خبر مقاومت و ایستادگی مردم آبادان در مقابل دشمن را دادند آنجا امام (ره) فرمان دادند که «حصر آبادان باید شکسته شود». این درایت حضرت امام (ره) بود که متوجه شدند اگر این حصر ادامه داشته باشد دشمن به دنبال تقویت قوای خود رفته و مجدداً برای گرفتن آبادان حمله کند؛ اینجا بود که حضرت امام (ره) استراتژی جنگ را با این جمله زیبا تغییر دادند یعنی نیروها از حالت تدافعی خارجشده و شکل هجومی به خود گرفتند.
بعدازاین پیام تاریخی بود که شاهد عملیاتهای تهاجمی کوچک و محدود همچون عملیات توکل، عملیات فرماندهی کل قوا و عملیات تپههای مدن که برخی از این عملیاتها موفقیتآمیز بود و برخی با شکست مواجه شد اما این عملیاتها نشان داد که استراتژی نظامی ما شکل تهاجمی به خود گرفته است.
مردم و رزمندگان اعتقاد و علاقه عجیبی نسبت به امام خمینی (ره) داشتند، فرمایشات امام (ره) را حتماً اجرایی میکردند.
وضعیت نیروهای مردمی در عملیات ثامنالائمه (ع) و شکست حصر آبادان را برای ما بازگو کنید.
نیروهای مردمی از ساختار دفاعی جداییناپذیر بودند، نیروهای مردمی، امدادی و بسیجی به شکلهای مختلف در خطوط دفاعی و تهاجم در کنار رزمندگان بودند. در منطقه آبادان لشکر 77 خراسان نیز حاضر بودند و نقش مؤثری در جلوگیری از سقوط آبادان، شکست حصر و پیروزیهای بعدی داشتند.
ژاندارمری، سپاه پاسداران، نیروهای بسیجی و نیروهای مردمی از سایر استانهای کشور نیز حضور داشتند و در تثبیت وضعیت آبادان نقش ایفا میکردند. در طول حصر آبادان کسبه، بیمارستانها، سازمانها و دستگاههای مختلف فعالیت میکردند البته این فعالیت عادی و روزمره نبود اما حیات در آبادان جریان داشت همین موجب روحیه و تأثیرگذاری در دفاع از آبادان میشد.
شما در این عملیات حضور داشتید؟ مختصری از عملیات را برای ما شرح دهید.
من در عملیات ثامنالائمه (ع) در گروهان رزمی زرهی المهدی (عج) راننده تانک بودم؛ این گروهان رزمی یکی از گروهان های مردمی بود که از ارتش جداشده بود و با نیروهای بسیجی مدیریت میشد که یکی از بچههای ارتشی حزب الهی آن را تشکیل داده و فرماندهی میکرد. گروهان ما نیز در عملیات شکست حصر آبادان در منطقه فیاضیه وارد عمل شد.
عملیات ثامنالائمه (ع) عملیات بزرگی بود که شامل دو جبهه، جبهه شمالی که شامل دارخوین و جاده اهواز آبادان میشود و جبهه جنوبی که شامل فیاضیه، ایستگاه 7 و ایستگاه 12 میشود اجرا شد؛ این نخستین عملیات بزرگ رزمندگان بعد از عزل بنیصدر و تحت فرماندهی کل قوای امام خمینی (ره) بود که برای شکست حصر آبادان اجرا میشد.
فرماندهی کل قوا نقش مهمی در معادلات جنگی ایفا میکرد در دوره فرماندهی بنیصدر هماهنگی لازم بین نیروها وجود نداشت اما بعد از عزل وی و فرماندهی کل قوا توسط امام خمینی (ره) این فضا تغییر کرد هماهنگی و انسجام ویژهای میان نیروهای مردمی، سپاه و ارتش به وجود آمد، مهمات و امکانات میان نیروها تقسیم شد، سپاه و نیروهای مردمی تجهیز شدند. این اتحاد میان نیروهای نظامی موجب فراهم شدن شرایط عملیات ثامنالائمه (ع) شد.
این عملیات در ساعت 1 بامداد 5 مهر سال 1360 با دستور فرماندهی کل قوا آغاز شد، رزمندگان بهخوبی وارد آبادان شدند دشمن را در همان ساعات اولیه از بین بردند بهجز یک محور که محور فیاضیه بود در آنجا دشمن مقاومت میکرد چراکه یکی از محورهای مهم مواصلاتی و پشتیبانی برای رژیم متجاوز به شمار میآمد و اگر نیروهای ما در این محور موفق میشدند تمامی نیروهای عراقی که در طول 14 کیلومتر مستقر بودند به محاصره درمیآمدند به همین دلیل دشمن استحکامات قوی را به کار گرفته بود.
تا ظهر روز 5 مهرماه کار دشمنان در منطقه شرق کارون تمام شد و رزمندگان تا شامگاه 5 مهرماه مشغول پاکسازی منطقه بودند درواقع نیروهای متجاوز کمتر از 24 ساعت در مقابل نیروهای عملکننده مقاومت کردند. در این عملیات بیش از 1500 نفر از نیروهای دشمن کشته و تعداد زیادی نیز اسیر شدند، غنائم زیادی در این عملیات از دشمن به دست آمد که بعد از عملیات با استفاده از همین غنائم توانستیم ساختار جدیدی را در سپاه آبادان تشکیل بدهیم با همین امکانات تیپ، لشکر و گردانهای جدیدی راهاندازی کردیم برای عملیاتهای بعدی.
عملیات بزرگ ثامنالائمه (ع) باب الفتح دیگر عملیاتها لقب گرفت، اینجا بود که رزمندگان سپاه و ارتش برای انجام عملیاتهای بزرگتر به خودباوری رسیدند بهویژه با وحدتی که در این عملیات میان سپاه و ارتش به وجود آمد؛ همین وحدت فرماندهی، ایمان و اعتقاد رزمندگان خود را در عملیاتهای بعدی نشان داد.
خبر شکست حصر آبادان مسرتبخشترین خبر در ابتدای جنگ تحمیلی بود که خدمت امام (ره) و مردم رسید بهویژه مردم آبادان که بعضاً به شهرها و استانهای دیگر مهاجرت کرده بودند با شنیدن این خبر سعی داشتند که به شهر برگردند که خوب چند ماه بعد این اتفاق افتاد و بخشی از مردم آبادان به شهر برگشتند و این در حالی بود که آبادان همچنان مورد آماج حملات هوایی و توپخانهای دشمن قرار داشت.
بعد از شکست حصر آبادان؛ خطوط دفاعی آبادان چگونه حفظ شد؟
عملیات ثامنالائمه (ع) که اجرا شد بعثیها به غرب کارون عقبنشینی کردند و ما نیز خطوط پدافندی خود را در شرق کارون مستقر کردیم، متجاوزین ادوات و مهماتی در منطقه داشتند که به دلیل غافلگیری ناشی از عملیات آنها را در آبادان رها کرده بودند، ارتش نیز ادوات و امکاناتی داشت که با غنائمی که در این عملیات از دشمن گرفتیم میتوانستیم ماهها خط پدافندی خود را با آنها حفظ کنیم.
توپ 106 میلیمتری، تانک، نفربر و خمپاره همچنین برخی ادوات و مهمات دیگر از غنائمی بودند که در این عملیات از بعثیها به دست آمد، این غنائم برای خط پدافندی 5 کیلومتری حاشیه بهمنشیر کافی بود، رزمندگان در حاشیه بهمنشیر مستقر شدند و عمده نیروهایی که مازاد بر نیاز بودند را به شکل دیگری در ساختار سپاه و بسیج سازماندهی شدند تا برای عملیاتهای آتی آمادگی لازم را کسب کنند.
خطوط پدافندی مرزی ما با عراق بعد از کسب غنائم تقویت شد.
از خاطرات تلخ و شیرین حصر و شکست حصر آبادان برای ما بگویید.
دوران دفاع مقدس و حضورم در جبههها از بهترین دوران زندگی من است، خوب تمام این خاطرات برای من شیرین است شاید تلخیها از دست دادن دوستان و همرزمانم باشد که سالها در کنار هم بودیم و خبر شهادت آنها را میشنیدم یا شهادت آنها را میدیدم.
شهید منصور داروئیان، شهید احمد رفیعی و شهید جمشید زارعیان اینها از دوستانی بودند که هم در شرکت نفت باهم بودیم و هم از ابتدای جبهههای جنگ تحمیلی باهم بودیم؛ رفتن اینها شاید از تلخترین خاطراتی باشد که همچنان در ذهن من مانده بهویژه شهادت حمید طاهری از فرماندهان بزرگآبادان و فرمانده گردان مقداد که ضربه روحی شدیدی به همه ما وارد کرد.
خاطرات تلخ از دست دادن عزیزانمان و خرابیهای شهر بود اما خاطرات شیرین ما از حضور در جبههها بسیار بیشتر از خاطرات تلخ است.
یکی از اتفاقات جالب یا امدادهای غیبی که در طول حصر یا شکست حصر آبادان شاهد آن بودید را برای ما شرح دهید.
یکی از خاطراتی که شاید کمی طولانی باشد مربوط به زمانی است که من بهعنوان راننده تانک چیفتن به همراه گروه زرهی المهدی (عج) قرار بود از محور فیاضیه وارد عمل بشوم، گفتم که رژیم بعث در این محور خیلی مقاومت کرد.
گفتند که خط شکسته شده توسط نیروهای پیاده و زرهی باید پشتیبانی میکرد، همان شب عملیات ساعت 1 ونیم بامداد با تانک حرکت کردیم به سمت دشمن در محور فیاضیه وقتی نزدیک دشمن شدیم به سمت ما آتش ایجاد کردند ما فکر میکردیم خط سقوط کرده است اما سقوط نکرده بود، ما با تانک چیفتن رفته بودیم این تانک صدای گوشخراشی دارد و دود غلیظی ایجاد میکند ما اعلام کردیم که خط سقوط نکرده و نمیتوانیم اینجا بایستیم در همان محل دور زدیم به همراه دیگر تانکها و به عقب برگشتیم.
بعد از یک ساعت مجدداً اعلام کردند که خط در فیاضیه سقوط کرده و به سمت این محور حرکت کنید، بازهم به همراه دیگر تانکها به سمت فیاضیه حرکت کردیم نزدیک خاکریز دشمن که رسیدیم مجدداً بعثیها به سمت ما آتش ایجاد کردند خوب ما اعلام کردیم که خط سقوط نکرده بررسی کردند و گفتند بله خط سقوط نکرده برگردید.
در بازگشت تانکها به یکدیگر برخورد میکردند فکر میکردیم که روی میدان مین هستیم و نمیتوانستیم در فضای بیشتری دور بزنیم از سوی دیگر منطقه تاریک بود و دید کافی نداشتیم، صبح بود که به ما اعلام کردند از محور ایستگاه 12 وارد بشوید در این محور خط شکسته شده ما هم در محل حاضر شدیم، از بین میدان مین معبری بازکرده بودند تا تانکهایمان را از آن عبور دهیم اما عرض تانک بیش از عرض معبر پاکسازیشده بود، چند تانک پشتهم حرکت کردیم من راننده تانک دوم بودم، میدیدم زیر شنی تانک جلویی روشن میشود خودم هم احساس میکردم که انگار کسی دارد به تانک من شلیک میکند، شنی تانک اندکی پرش داشت بعد از مدتی دقت و بررسی متوجه شدم که داریم روی میدان مین حرکت میکنیم.
میدان مینی که نیروهای پیاده بازکرده بودند عرض آن کمتر از عرض تانکها بود و ما بر روی مینهای گوجهای یا ضدنفر در حال حرکت بودیم و آسیب چندانی به تانک وارد نمیکرد. بالاخره به خط رسیدیم؛ فرمانده ما با یک نفر بری که برجک هم نداشت چند اسیر بعثی آورده بودند که یکی از این اسرا بهصورت اتفاقی فرمانده محور فیاضیه بود که در مقابل نیروهای ما مقاومت سنگینی داشتند.
متوجه شدم که این اسیر بلند میشود و به سمت محور فیاضیه نگاه میکند، خوب ما از این حرکات تعجب کردیم و گفتیم شاید میخواهد اطلاعاتی بدهد؛ تا اینکه مترجم که از بچههای آبادان بود از او پرسید چرا به سمت فیاضیه نگاه میکنی؟ اسیر گفت: «پس تیپهای زرهی شما کجا هستند؟ آن تانکهایی که به سمت خاکریز ما در فیاضیه میآمدند کجا رفتند؟». آنجا بود که متوجه یک امداد غیبی شدیم؛ آنهم اینکه بعثیها فکر کرده بودند آنجا که ما با تانک بهاشتباه به سمت خاکریزشان میرویم و برمیگردیم در حال مستقر کردن تانکها و تیپ زرهی پشت خاکریز فیاضیه برای حمله به این محور هستیم!
ما فکر میکردیم که در این محور شکست خوردیم اما این دست تقدیر الهی بود که در آن محور خوب عمل نکنیم و دشمن تصور کند که در حال چیدن تانکهای خود هستیم و موجب شکست روحی و تزلزل دشمن شود و بتوانیم در محورهای دیگر بهخوبی عمل کنیم.