بی شک انسانها در ابتداو حین انجام هرکار و عملی به نوعی منتظربازتاب های اولیه و ثانویه آن در درون و برون خود هستند !
در این بین - آداب زندگی جمعی در شهر و یا هرمحیط مشابه - دارای آداب و
هنجارهای خودش است البته از منظر ما مسلمانان هیچ کار خیر و پسندیده ای از
دید خداوند سبحان بدون پاداش دنیوی و آخروی نیست هرچند برخی را زود و برخی
را هم دیر ! می دهد ....ولی برای همه تقریبا ثابت شده است که نیروی معنوی و
احساسی زیبایی در پس هرکار خیر و نیکی نهفته است که با کلمات و ادبیات
خاصی قابل وصف نیست .....
هدف از بیان این مقدمه هم به نوعی تاکید بر رعایت اخلاق و تشویق روحیه
همکاری و اینکه برداشتن موانع و به اصطلاح سدهای ظاهری زندگی فردی و جمعی
در جامعه شهری و روستایی بدون اجر و پاداش نیست ! و این می تواندتاکیدی
براین موضوع باشد که همواره ما بایستی در فکر و این اندیشه باشیم که شیوه
کمک کردن و نیکی کردن به یکدیگر و از جمله کسانی که از ما محتاج تر و ضعیف
تر هستند !می تواند فضای زندگی اجتماعی ما را بسیار زیبا و بانشاط تر سازد.
پایان مطلب را با ذکر این داستان واقعی به پایان می برم که می گویند در
زمانهای گذشته، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد وبرای این كه عكس
العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی كرد. بعضی از بازرگانان و
ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از كنار تخته سنگ می گذشتند؛ بسیاری هم غرولند می كردندكه این چه شهری است كه نظم ندارد؛
حاكم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و ...با وجود این هیچكس تخته سنگ را
از وسط بر نمی داشت.
نزدیك غروب، یك روستایی كه پشتش بار میوه و سبزیجات بود
، نزدیك سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از
وسط جاده برداشت و آن را كناری قرار داد. ناگهان كیسه ای را دید كه زیر
تخته سنگ قرار داده شده بود. كیسه را باز كرد و داخل آن سكه های طلا و یك
یادداشت پیدا كرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود :" هر سد و مانعی می
تواند یك شانس برای تغییر زندگی انسان باشد."