وقتی نسیم انتخابات مجلس نهم در لابه لای شاخسار نظام جمهوری اسلامی در
آستانه سی و سومین سال پیروزی اش وزیدن گرفت با خود گفتم شاید اما این
انتخابات که در سراسر گیتی«بهار مشارکت سیاسی مردم»به شمار می رود و جشن
دموکراسی و حاکمیت رای ملت می باشد به عنوان سرفصلی تازه در فضای سیاسی
کشور آن هم در شرایط حساس کنونی قرار گیرد تا نااهلان و تنگ نظران؛با رویت
سیمای زیبای «وحدت ملی» ؛ در افکار پلید و اندیشه های تفرقه افکنانه و
ساختارشکنانه خود تجدید نظر کنند.اما تو گویی این بار هم هنوز کورس جدی
رقابت های انتخاباتی آغاز نشده؛آفت کج فهمی و بداخلاقی گریبانگیر جامعه
ایرانی خواهد بود و از دایره تخریب کنندگان ما را گریزی نیست.
این روزها که برخی تنگ نظران بی هنر؛اینجا و آنجا فرصتی فراچنگ آورده اند
که منویات درونی خود را در عرصه عمومی به نمایش گذارند و بی محابا قلم و
زبان بی تعهد را در کار تخریب و بازی با آبروی دیگران انداخته اند و گویی
جلوداری فرارویشان نیست با خود گفتم در این میان ؛ خوزستان مظلوم هم از
چنین فضای آلوده ای در امان نمانده و نیست.
بازهم دانایان کل و خود معیار حق و باطل پنداران؛خط کشی ها را آغاز کردند و
کاش و ای کاش خط کشی بود!آنچه می بینیم دیوار کشی است و راستی اما چه کسی
به این دوستان نااهل مجوز داده که چنین ناجوانمردانه؛مخالفان راه و اندیشه
خود را به آن سوی دیوار «انگ ها» و «اتهامات» بی پایه و اساس تبعید کنند و
برای تخریب شدگان حتی فرصت پاسخگویی و دفاع قائل نشوند؟!
پرسش کلیدی اما این است:آیین جوانمردی و فتوت که ریشه در اندیشه سیاسی اسلامی و ایرانی داشته است چگونه از دست رفت؟
این تخریب ها با کدام حجت شرعی و اخلاقی صورت می گیرد؟
چگونه برخی در مقام بلند «قضاوت» نشسته و به آسانی شخصیت دیگر افراد را در
عین بی انصافی و بدون بررسی و وجود ادله کافی به محاق نقد غیرسازنده می
کشند؟و بدتر و دردناک تر اینکه «لاف» می زنند و «دروغ» می بافند.
سرنوشت چنین ملتی که اینگونه فراتر از مرز آموزه های دینی و اخلاقی بر
رخسار معرفتی خود تیغ می کشد و یا در برابر وقوع چنین فرآیند نامیمونی سکوت
روا می دارد، چیست؟
در هنگامه ای که برخی نخبگان؛ناجوانمردانه بجای معرفی خود و توانمندی
هایشان و نیز توضیح برنامه هایشان از هیچ اقدامی در راستای تخریب رقبا و
همراهان کاندیداهای انتخاباتی فروگذار نمی کنند از مردم عادی که البته
امیدواریم اینگونه خواص بی خاصیت را الگوی خود قرار ندهند چه انتظاری
خواهیم داشت؟
و مگر نه اینکه ترساندن بی گناهان و به تعبیر من،تهدید آبروی آبروداران؛فرد
مرتکب را از رحمت الهی ناامید و مایوس خواهد کرد و این وعده الهی تخلف
ناپذیر است؟!
با خود گفتم فرآیند انتخابات،آزمون و سنجش میزان معرفت خواص و محل امتحان عوام است.
«مردم» ، برگه های امتحانی را در میان خواص توزیع کرده اند.
بهتر است بجای تقلب و برهم زدن قاعده بازی و اصطلاحاً شلوغ کاری؛ یادمان باشد که وقتمان در حال پایان است.
قضاوت مردم گرچه «عوامانه» اما «صادقانه» و «جوانمردانه» است.
اگرچه زود «گذشته» گذشت.اما اگر مبتلا به فراموشی های بزرگ هم باشیم یادمان خواهند آورد که «در» اما بر همان پاشنه می چرخد.
بی عدالتی، ظلم ،اتهام زنی ناروا،تخریب و ترور کور شخصیت ها و ایجاد فضای
ناامن برای رقابت ممکن است برخی رقبا را از میدان به در کند اما به پیروزی
گفتمان نادرست ما منجر نخواهد شد.
وقتی دستمان خالی است بهتر است زیر میز نزنیم زیرا کسانی که قاعده بازی را
برهم می زنند با کارت قرمز روبرو شده و لاجرم از مستطیل سبز و میدان بازی
اخراج می شوند و اگر ناباورانه؛تزویرشان از دید قاضی و داور میدان پنهان
ماند؛خوب است بدانند که صدها هزار نفر رفتارشان را رصد می کنند و چون گذشته
و گذشته های دور و نزدیک؛«صندوق ها» دروغ نخواهند گفت حتی اگر شما دروغ
گفتید که فلانی...حتی اگر شما...راستی شاید برای شما هم اتفاق بیفتد به این
موضوع فکر کرده بودید؟