سردار حاج سعيد قاسمي از رزمندگان و فرماندهان دوره دفاع مقدس به مقاله اخير حسين علايي كه وي نيز از فرماندهان سابق سپاه پاسداران است، بهطور تفصيلي پاسخ داد.
به گزارش رجانيوز، متن كامل اين پاسخ خواندني در ادامه آمده است:
نمي دانم چه رازي است در ماه دي، اما ظاهراً قرار است ديماه در قاموس تقويمي انقلاب اسلامي ما روز خون و حماسه و بصيرت باشد. 19 دي 1356 و 9 دي 1388 هر دو از يوم الله هاي انقلاب اسلامي است كه فصل مشتركشان بصيرت است. بصيرتي كه در 19 ديماه 1356 مردم قم را براي دفاع از ولي زمانشان به خيابان ها كشانيد تا با خون خود موتور بزرگترين انقلاب قرن را روشن كنند. انقلابي كه در 22 بهمن 57 به ايستگاه پيروزي رسيد و در 9 دي 88 نيز مردم ايران در مقياسي گسترده به قاعدهي ميليون ها ميليون نفر در حمايت از دين و آيين و عاشورا و ولي زمانشان به ميدان آمدند و آتش فتنه را در كام فتنه افروزان فرونشاندند و نشان دادند كه پس از 30 سال از انقلاب اسلامي هنوز هم حافظ و پاسدار آن هستند و برميثاقشان با خميني كبير و خامنه اي عزيز استوارند و ثابت كردند كه مردم ايران مصداق كلام تابناك حيدر كرار علي ابن ابيطالب عليهالسلام اند كه "شمشيرهايشان را نه بر شانه ها كه بر روي بصيرتشان حمل مي كنند".
جالب آنكه سرآغاز هر دو حماسه و يوم الله نيز، وهن ساحت مقدس ولايت و امامت شيعه بود. يكي به دست قلم به دست مزدوري به نام مستعار "احمد رشيدي مطلق" و ديگري به دست رجاله هايي هتاك و دين ستيز. مهم نيست كه رشيدي مطلق كه بود؟ مهم اين بود كه رژيم سفاك پهلوي كه دين ستيزي و ولايت ستيزي در تار و پود وجودش تنيده شده بود، آنچنان مخش تعطيل شده بود كه فكر مي كرد با توهين مستقيم به ساحت مرجعيت و ولايت شيعه مي تواند كار را تمام كند و شد آنچه شد و حدث ما حدث. اربعين هاي شهداي 19دي و بعد اربعين اربعين شهداي اربعين تا 22 بهمن 57.
فتنه سبز هم در 1388 آنقدر آلزايمر گرفته بود كه فكر مي كرد در روز عاشورا مي تواند با دين ستيزي و ولايت ستيزي آشكار كار را تمام كند اما با حماقت تاريخي سران و حاميان داخلي و خارجياش ورق برگشت چنانچه با 19 دي 56 ورق دين ستيزي رژيم شاه برگشت.
حالا بعد از گذشت دو سال از حماسه 9 دي 1388، ظاهراً روح احمد رشيدي مطلق در ابدان وابستگان و متعلقين و قلم به مزدان اصحاب فتنه حلول كرده و درس عبرت ناگرفته از تاريخ انقلاب، به ميدان آمده اند. ظاهرا در تقدير انقلاب آقا روح الله مقرر است تا هر ولي خدايي يك يا چند رشيدي مطلق نصيب برد و بر اين اساس، آقا سيد علي هم بي نصيب نمانده است. بي شرم ترين و هرزه نويس ترينشان البته، محمد نوري زاد است كه انشاء الله به وقتش درباره او و حرملهگرياش در سپاه عمر سعد فتنه، خواهم نوشت و فاش خواهم كرد حرامخواري و نجاستخواريهاي او را كه شرح اين سوز جگر، اين سخن بگذار تا وقت دگر.
حلول روح احمدي رشيدي مطلق به كالبد نوري زاد منحصر نمانده است. سوگمندانه اينبار، اين روح خبيث در تن يكي از سرداران سابق سپاه و سرباز سابق آقا روح الله حلول يافته است، آن هم درست در سالگرد 19 دي و درست در همان روزنامه اطلاعات، اما با اين تفاوت كه اگر در رژيم گذشته اين روزنامه در تيول خاندان مسعودي بود اما در نظام اسلامي، اين روزنامه ظاهراً تحت نظر ولي فقيه است اما بيش از 30 سال است كه ملك طلق جناب دعايي و جريان سياسي متبوعش شده است و اين خود مظلوميت مضاعف حضرت سيد علي را مي رساند كه نماينده ايشان در روزنامه اطلاعات، ناشر نامه رشيدي مطلقهاي زمانه او در همان تاريخ مي شود.
البته جناب دعايي فصلي مشبع از اين جنس خدمات به جريان فتنه و جريان خائن اصلاح طلب را در كارنامه خود ثبت كرده است. از برگزاري جشن تولد هاي همنشين جرج سوروس يهودي صهيونيست و گداي سياسي آل سفاك سعود (خاتمي) در ساختمان شيك مؤسسه اطلاعات در خيابان ميرداماد گرفته تا برگزاري نشست هاي مطبوعاتي متوهم فتنه گر، مير حسين موسوي در همان مؤسسه و همچنين، رهن طبقه هفتم ساختمان همين مؤسسه توسط كمپاني عظيم صهيونيستي "رويال داچ شل" و تبديل روزنامه اطلاعات به تريبون غير رسمي فتنه سبز و خاتمي و اعوان و انصار.
وقتي مقاله كذايي سردار علايي را در اين روزنامه ديدم و خواندم، دلم شكست و قلبم به درد آمد از اين همه غفلت و بي بصيرتي و لجاجت و كژروي و كژتابي. حسين علاييها براي ما و نسل ما آسان بهدست نيامده اند كه از دست دادنشان ما را متأسف نسازد اما وقتي كسي خود مي خواهد از قطار انقلاب پياده شود، به اجبار نمي توان در قطار انقلاب نگهش داشت. چه كنيم كه فتنه را با ريزشها و رويشهايش مي شناسند. اگر چه ريزشها دلمان را به درد مي آورد اما اين رويشهايند كه آينده درخشان اين ملك را تضمين مي كند.
چه كنيم از اينكه حسين علاييها امروز به تعبير علمدار رشيد انقلاب روح الله، آقا سيد علي "در پازل دشمن بازي مي كنند" دانسته يا ندانسته. بايد كه به بصيرت سردار علايي آفرين گفت؟! درست در زماني كه نوري زاد خبيث به اشاره سران فتنه "كمپين نامه به رهبري" را طرح مي كند و همزمان در آنسوي مرزها رضا ربع پهلوي پروژه شكايت از رهبري به ديوان لاهه را به اشاره شيطان بزرگ كليد مي زند و معلوممان مي شود كه در آستانه انتخابات پيشرو دشمن پروژه ديگري را دنبال مي كند و هدف اصليشان هم ولايت است، درست در چنين پازلي است كه حسين علايي در سالگرد 19 دي در نقش "رشيدي مطلق" خامنهاي وارد زمين بازي دشمن مي شود. البته علايي آخرين رشيدي مطلق اين بازي جديد نخواهد بود. اما شك ندارم كه اين توطئه نيز همچون فتنه، فرجامي چون شكست نخواهد داشت.
از جمله مصائب امروز انقلاب خميني، يكي هم بچه نونورهاي سابقاً انقلابي و مسلماني است كه از رهگذر رانتخواريهاي بي حد و حصر و مستحيل شدن در چرخه تهاجم فرهنگي و گم كردن جبهه خودي و رعايت نكردن مرزهاي پررنگ اعتقادي و ايدئولوژيك ميان جبهه انقلاب و ولايت با نظام سلطه يا دچار ترديدهاي جدياند و يا قلباً و روحاً به جبهه مقابل پيوسته اند. همان گندمنمايان جوفروشی که از مواهب رنگارنگ نظام همیشه بهره برده اند و در عین حال، پز مستقل بودن می دهند و بسان دوزیستان می زیند؛ به وقت تقسیم غنائم، انقلابی و متعهدند و به گاه پای کار نظام ماندن عافیت گزینند و غائب میدان ابتلاء. همیشه هم نمک خورده اند و نمدان شکستهاند و باز هم خواهند شکست. این بچههای لوس و نونور انقلاب، غالباً هم در موضع اپوزیسیون مظلومنمایی میکنند و برای بخشهای مختلف نظام رجز هم می خوانند تا باج بیشتری بستانند. اينان كه قرار بود قاتق نان انقلاب و ولايت ياشند به قاتل جان انقلاب و ولايت بدل شده اند و سوگمندانه به پشتوانه جبهه رسانه اي و تبليغاتي دشمن، مظلومنمايي مي كنند؛ حال آنكه سياهه رانت خواري ها و مواجب بگيريهايشان خيلي چيزها را روشن مي كند. ماجراي اخير خانه سينما در اين ارتباط نمونه بسيار روشني است. اينها همان جماعت يك درصدي عرصه فرهنگ و هنر اين انقلاب هستند كه 99 درصد امكانات فرهنگي و رسانه اي را در تملك خود دارند، حال آنكه 99 درصدي ها كه فرزندان انقلابند، هميشه از سوي اين جماعت بايكوت شده اند كه نمونه آخرش جشنواره سينمايي عمار بود كه حتي از سوي صدا و سيماي تحريم شد.
برادر علايي!
جنبش 99 درصدي ايران، دو سال پيش از اين در 22 خرداد 88 به پاي صندوق هاي رأي آمد تا به يك درصدي كه 30 سال است مناصب اين انقلاب را به نام استوانه ي نظام، نخست وزير امام، يار امام، دفتر امام، فرمانده سپاه امام و... رياكارانه و مزورانه غصب كرده بودند، يك نه بزرگ بگويد و پس از هشت ماه فتنه كه همان يك درصديها بر 99 درصد مردم تحميل كردند، در قيام ملي و خيزش 99 درصدي 9 دي تثبيت كرد.
برادر علايي!
جنبش 99 درصدي مردم ایران ثابت كرد كه "استوانه"هاي پوشالين و دروغين نظام را به عنوان حتی "ذوزنقه" هم قبول ندارد، بچه نونور هاي انقلاب که جای خود دارند.
مشكل شما و آن يك درصديها اين است كه گوش ها و چشم هايش را بسته اند تا آن جنبش 99 درصدي را نبيند و دائماً به هم مي گويند ما بيشماريم! دو سال است كه نمي خواهند ببينند. حتي سيلي 9 دي هم آنها را بيدار نكرد. تو گويي توّهم صفت مشترک همه آنان است.
بد نيست شرح حال احوالات این جماعت یک درصدی سکنی گزیده در دیار توهم را در مکتوب رئيس مركز بررسي هاي استراتژيك خاتمي با هم مرور كنيم: «...اینها خيال مي كنند چرخ در گردش "جامعه" و "سياست" اسير هوش و اراده آنان است... بر اين باورند كه جمع را چون شمعند و مردمان در گرد وجود ذي جود آنان پروانه وار ترانه عشق مي سرايند. اينان هماره دچار نوعي "وهم" هستند... اين گروه از مردم، همواره به مانند كودكي هستند كه آرزوهاي خود را واقعيت مي پندارند و براي آنها مابه ازاي خارجي قائل مي شوند... وهم نوعي ضد خرد است، ضد خردي كه چونان كودكي در دنياي اشباح مي زيد... بنابر اين، معرفت وهمي كوري كامل است. وهم پيوسته حقيقت را با تصوير شبح گونه شيء به شيء واقعي در پرده مي افكند. بيمار وهمي، آفريدگار جهان، جامعه و حوادثي است است كه خود مي جويد. رويدادهاي گذشته و حال را با حال و خيال و آرزوهاي خويش در مي آميزد و از آميزش اين گونه "حقيقت" و "واقعيت" تاريخي را باز مي سازد... و باز غافل از آنكه اين مفاهيم صرفاً از "خيال آنان دميده است" و
تنگ تر باشد خيالات از عدم
زان سبب باشد خيال اسباب غم"
( گفتمان، پادگفتمان و سياست، محمدرضا تاجيك، 1383)»
امروز اين جبهه یک درصدي هاي متوهم گستره اي به وسعت از سروش تا گوگوش يافته است كه در آن ربع پهلوي، كومله، پژاك، بچه ننرهاي انقلاب، خانه سينما، نوري زاد،بهايیها، ریگی، مسعود رجوی، نتانیاهو و شیمون پرز و سردار جنگ و... را بهراحتي مي توان ديد كه همه در زير بيرق سبز فتنه اجتماع يافته اند؛ حول محور مبارزه با عمود خيمه انقلاب. همان عمودي كه تو در تار و پود مقاله ات آن را مزورانه بدل از شاه گرفته اي. اگر مي خواستي دل ما را بشكني بدان كه موفق شدي. اما بدان كه تا آخر ما در كنار اين عمود خواهيم ايستاد كه اين وصيت پير جماران به همه ما بود اما ظاهراً شما دچار ضعف حافظه و فراموشي شده ايد و ظاهراً در مرام شما، مي توان در كنار ياران سابق امام ايستاد (همان ها كه امروز ديگر خيلي بر راه و مرام آقا روح الله اصرار ندارند) اما در كنار ولايت اما و اگر دارد. من اما يادم نمي آيد كه آقا روح الله به ما گفته باشد پشتيبان نخست وزير، رئيس مجلس، فرمانده سپاه يا بيت من ياشيد تا به اين نظام آسيب نرسد. امام فرمود "پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به اين مملكت آسيب نرسد."
از آنجا که مقاله كذايي شما مملو از مغالطه و سفسطه است و از آنجا كه به تعبير سيد شهيدان اهل قلم "بنيان سفسطه بر باد است" ضرورتی به پاسخگويي آنها نمی بینم. اما ای کاش جسارت می داشتی و حرف دلت را نه در لفافه که بی هیچ پرده پوشی شفاف می نوشتی، نه اینکه در پس ذهن خیالی شاه پنهان شوی و حرف دلت را از زبان از دنیا کوتا شده محمدرضا بزنی. اما ضروری است تا چند مسئله اساسی را به حضورتان معروض دارم.
یکم. فتنه 88 با همه تلخکامیها، کم برکات برای انقلاب به ارمغان نیاورد. از جمله برکات این فتنه، تجربه و مرور عینی و عملی و بیواسطه یک دوره تاریخ صدر اسلام و سیره ائمه عليهم السلام بود. برای نمونه خوانده بودیم خیانت سرداران سبط نبی مکرم اسلام، امام حسن مجتبی عليه السلام را و پیوستنشان به سپاه معاویه در ازای دریافت درهم و دینار. حتی به معاویه قول دادند که خود امام را کت بسته به معاویه تحویل دهند و تا آنجا کار بالا گرفت که به حضرت مجتبی عليه السلام جسارت کرده، ایشان را "مذل المومنین" خطاب کردند. اما از فتنه 88 تا امروز آنچه را كه خوانده بودیم، دیدیم و تجربه کردیم. اگر سرداران حسن علی عليه السلام که جانم به قربانش باد به کاخ سبز معاویه پیوستند و اسیر جنگ نرم معاویه و عمروعاص شدند و خود را فروختند، در این فتنه هم دیدیم سردارانی که اسیر جنگ نرم دشمن شدند و به جبهه سبز فتنه الحاق یافتند. سردارانی که یا از بیبصیرتي و یا آلودگی به چرب و شیرین دنیا چنین سرنوشتی یافتند.
دوم. از برکات دیگر این فتنه، یکی هم این بود که تا حدود زیادی لایه های پنهان جام زهر 598 را برملا کرد و بسیاری از حقايق تلخ این راز مکتوم تاریخ انقلاب در پرتو حماقت سران فتنه آشکار شد. همان جام زهری که قرار بود این بار با دست خبیث فتنه دیگر بار به ولی زمان خورانده شود، اما درایت ولایت و بصیرت مردم و یوم الله 9 دی 88 نگذاشت تا تاریخ تکرار شود. اینان همان ملتی هستند که آقا روح الله درباره شان فرمود: «من با جرات مدعي هستم كه ملت ايران و توده ميليوني آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ و كوفه و عراق در عهد اميرالمومنين و حسين بن علي ـ صلوات الله و سلامه عليهما ـ مي باشند.» (صحيفه امام، ج 21، 401)
سوم. به فرموده امام عزیزمان "اين قرن- به خواست خداوند قادر -قرن غلبه مستضعفان بر مستكبران و حق بر باطل است." و امروز مقدمات تحقق این پیش بینی حکیمانه آن بت شکن قرن در مقابل چشمان ما در حال رقم خوردن است. امریکا دیگر امریکا نیست و جهان امروز در حال گذار به عالم جدید است. به تعبیر دیده بان بیدار انقلاب: "دنيا در حال يك پيچ تاريخى است. ملت عزيز ما، ملتهاى مسلمان، امت عظيم اسلامى، ميتوانند نقش ايفا كنند. اينجاست كه اسلام، تعاليم اسلام، روش اسلام به كار نياز مردم دنيا مىآيد؛ و اينجاست كه نظام جمهورى اسلامى ميتواند الگو بودن خودش را براى همهى مردم دنيا اثبات كند." (20/7/90)
تمام تلاش امروز دشمن برای این است تا ایران از ایفای نقش بی بدیل خود در این پیچ تاریخی و گذار سرنوشت ساز باز بماند، لذا سعی می کند با برانگیختن لشگری از قلم به مزدان و سربازان جنگ نرم خود با سیاه نمایی ترسی چنان فضای تیره ای از کشور روح امید و مبارزه و تلاش را در وجود ملت ما بخشکاند. امثال نوری زاد اکنون پیاده نظام چنین جبهه ای هستند. "اين روسياههاى بدمحاسبهگر خيال ميكنند ما امروز در شرايط شِعب ابىطالبيم. اينجور نيست. ما امروز در شرايط شِعب ابىطالب نيستيم؛ ما در شرايط بدر و خيبريم. ما در شرايطى هستيم كه ملت ما نشانههاى پيروزى را به چشم ديده است؛ به آنها نزديك شده است؛ به بسيارى از مراحل پيروزى، با سرافرازى دست پيدا كرده است."
برادر حسين علايي!
تو ديروز هم نشین مرغان آمين شهادت بودي و هم رزم چريك هاي خانه به دوش عدالت و آرام گرفته در سايه سار ولايت. اما امروز کجا ایستاده ای و برای که شمشیر می زنی، هیچ از خودت پرسیده ای؟ بنگر كه در كجاي جبهه جنگ حق و باطل ايستاده اي و به سوي كه شليك مي كني. زنهار که معیار ولایت را رها کنی و اسیر نام ها و اشخاص شوی و بدان که آخرین ابتلايی که خداوند شیعیان مرتضی علی عليه السلام را بدان می آزماید، ابتلاي ولایت است. همه ما به محک ولایت آزموده می شویم و خدا نیاورد آن روزی که در این آزمون قبول نشویم. سابقه جهاد و مبارزه و سرداری وکذا و کذا هیچکدامشان نمی توانند ما را نجات بخشند؛ مگر قبولی در آزمون ولایت.
مگر امام (ره) در وصیت نامهشان نفرمودند "بیتردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت میداند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند كه دو ركن اصلی آن: انگیزه الهی و مقصد عالی حكومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه برای همان انگیزه و مقصد." همین معنا در لسان مبارک سیدناالقائد در همین دیدار اخیر با مردم قم چنین بیان شد: "دو چيزِ به هم پيوسته وجود دارد كه اينها زنجيرههاى اقتدار ملت را تشكيل ميدهد: يكى تصميم قاطع نظام مقدس جمهورى اسلامى است بر عدم انحراف، عدم تسليم، ايستادگى كردن در مقابل زيادهخواهى و زورگويى از سوى ابرقدرتها و از سوى استكبار. نظام اسلامى به مجموع خود، با هويت جمعى خود، بهطور قاطع ميداند چه كار ميكند و راه را انتخاب كرده است و ايستاده است. اين، عامل اول. عامل دوم، حضور هوشمندانه و مصممانهى مردم وفادار. اگر اين دو از هم جدا ميشدند، اگر مسئولان نظام و مديران كشور بودند، اما مردم در صحنه نبودند، يقيناً كار پيش نميرفت. اگر مديران نظام دچار اختلال ميشدند در نيت خود، در تشخيص خود، در فهم خود، در تصميمگيرى خود در مقابل لشكر متراكم كفر و ضلالت كه در مقابلشان صف كشيدهاند، يقيناً اين در اختلال نظام تأثير ميگذاشت؛ مردم را هم از صحنه خارج ميكرد. اين دو عامل با يكديگر هست، امروز هم هست و انشاءالله در آينده هم خواهد بود. با وجود اين دو عامل، هيچكدام از ضربهها و ترفندها و كيدها و توطئههاى دشمن در اين ملت اثرى نخواهد گذاشت."(19/10/90)
وجدان خود را قاضی کن. چه کسی جز مقام ولایت این هر دو را امروز پاسبان و نگاهبان است و چه کسی درصدد نابودی آن. 22 سال است که حضرت آقا برای حفظ این هر دو رکنی که حکم حبل المتین انقلاب روح الله را دارد، با تمام اشتلم های حضرات ساخته اند و دم بر نیاورده اند و حتی قدمی از راه و مرام خمینی بت شکن عقب ننشسته است و کوچکترین باجی به دشمنان که نداده است، مبارزه نستوه و صبر ایوب گونهاش طاقت جبهه کفر و استکبار را طاق کرده است و در مقابل این نمک نشناسان زیاده خواه در مقابل اما چه نامردی ها و بی صفتی ها که نکردند؟ مگر امام نفرمود: "من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطهی سالوسی و اسلامنمایی بعضی افراد، ذكری از آنان كرده و تمجیدی نمودهام كه بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شدهام. آن تمجیدها در حالی بود كه خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود؛ و میزان در هر كس حال فعلی او است."
امروز ملت و تاریخ ایران مدیون قول سدید و ثبات قدم و درایت و بصیرت سید علی حسینی خامنهای است. ایرانیان و جهانیان با چشم خود شاهد تحقق پیش بینی های او در عرصه جهانی اند. همان طور که پیش بینی های روح الله بت شکن یک به یک محقق شد.
با خامنه ای کس نگردد گمراه
او در شب فتنه می درخشد چون ماه
در هر نفسم برای او می خوانم
لا حول و لا قوة الا بالله