كارشناس فوتبال ايران معتقد است براي مبارزه با پديده دلالي در فوتبال ايران بايد ساختاري بزرگتر از ستاد رسيدگي به تخلفات حرفهاي فوتبال تشكيل شود تا از فضاي بالاتري به مسائل فوتبال نگاه كند.
جلال چراغپور در گفتوگو با ايسنا در مورد پديده دلالي در فوتبال ايران اظهار كرد: از حدود 23 سالگي وارد فوتبال شدم و درجام تختي بازي كردم. پس از آن هم حدود 10 ـ 15 سال در كسوت مربيگري كار كردم. كمكم كنار كشيدم و اين اواخر نقش پدربزرگ فوتبال را پيدا كردم و نظرات فني ميدهم. به هر حال در اين پروسه 40 سالهاي كه در فوتبال طي ميكنم، هيچ گاه در هيچ برههاي و از طرف هيچ شخصي مكانيزم جابهجايي بازيكن به شكل صددرصد بدون رابطه انجام نگرفته و نميتوانيم بگوييم كه جابهجايي يك مربي يا بازيكن كاملا به خاطر نياز فني و با ارتباط دو نفره اتفاق افتاده است. هميشه ارتباطي در اين ميان وجود داشته است. وقتي ميخواستند بازيكني را براي رفتن به تيمي مطرح كنند، هميشه اين مكانيزم وجود داشته اما زماني اين مكانيزم منافع مالي نداشت و در نتيجه فقط حكم مشاوره داشت. فقط مشورت ميشد و پيشكسوتان نظر ميدادند. چنين مشاورههايي هميشه در فوتبال وجود داشت اما زماني كه براي اين مشاورهها مسئله مالي مطرح شد، آرام آرام افرادي بودند كه خود را از اين پروسه بيرون كشيدند و گفتند، مشاورهاي كه در آن بخواهد پولي جابهجا شود در شان من نيست. بنابراين گروهي از صاحبنظران خودشان را كنار كشيدند اما گروه جديدي اضافه شد كه دقيقا براي مشورت دادن و اينكه كمك فني كنند، تعريف مالي داشتند.
چراغپور افزود: از اينجا به بعد سرنوشت جابهجايي ديگر به صورت مشورت فني نبود و توسط شركتهايي كه عهدهدار اين كار بودند انجام ميگرفت. حتي فيفا هم به اين نتيجه رسيد كه براي اين مسئله و نحوه جابهجايي بازيكنان، دورههايي را ايجاد كند. در نتيجه چرخهاي به وجود آمد كه باعث شد اين مجموعه قويتر از اصل موضوع شود. مسئلهاي كه به وجود ميآيد اين است كه آيا چنين تحول و تشكيل اين مكانيزم با چنين عظمتي براي فوتبال ما با اين جثه كوچكش كه در جام جهاني، جام ملتهاي آسيا و در ردههاي مختلف حذف ميشود، بازيكنان درجه 2 و 3 منطقه در اين ليگ بازي ميكنند و وضعيت ليگ آن به اين شكلي است كه ميبينيم، چنين سازماني لازم است؟
اين پيشكسوت فوتبال در مورد اينكه تا چه مرحلهاي جابهجاييها مثبت است و همچنين در چه صورتي ميتوان آن را دلالي و يك پديده ناپسند ناميد گفت: از نظر آسيبشناسي اين يك مقوله اجتماعي است كه بايد از طريق جامعهشناسي بررسي شود. اگر اندازه يك بازيكن و تيمي كه ميخواهد به آن برود، واقعي باشد و همچنين مقدار دستمزدي كه به واسطه ميرسد، واقعي باشد، در اين انتقال ناهنجاري اجتماعي صورت نگرفته اما اگر اندازه بازيكن كاذب باشد و براي انتقال او مبلغي بيش از اندازه پرداخت شود، اين مسئله ناهنجاري است و از اينجا به بعد است كه مشكل داريم.
چراغپور در ادامه بيان كرد: پس مشكل ما از جايي است كه ميخواهيم در يك سيستم چيزي غير واقعي را به جاي يك چيز واقعي وارد كنيم. علاوه بر اينكه اين مسئله يك ناهنجاري اجتماعي تلقي ميشود، ضربه بزرگي را هم به فوتبال ميزند و پس از مدتي كليه پستها، مكانها و نقاطي كه بايد به استعدادهاي واقعي برسند دست استعدادهاي غير واقعي ميرسند. اين اتفاق باعث شده كه در تمام ردهها تقاص اين ناهنجاري را پس بدهيم. در نتيجه استعدادهاي واقعي در نقاط واقعي حضور پيدا نميكنند.
چراغپور در پاسخ به اين سوال كه چه بخشهايي مسئول برخورد با دلالي هستند، گفت: آنچنان اين قضيه گسترده است كه انسانهاي زيادي درگير آن هستند كه برخورد با آن مانند اين است كه در ورزشگاهي اغتشاش شود و نيروي انتظامي فقط 100 نفر نيرو داشته باشد. قطعا اين تعداد توان برخورد با چنين اغتشاشي را ندارند. در اين مقوله هم يك ناهنجاري اجتماعي به وجود آمده و براي جراحي آن نياز به سازماندهي، آموزش نيرو و اطلاعات كافي است و همچنين نياز به "تدارك حمله به موضوع" دارد. برنامههايي كه در راديو تلويزيون و مطبوعات به مسئله دلالي ميپردازند، همه به صورت دايرهوار حول محوري ثابت ميچرخند و هيچ كدام از اين برنامهها دارو نيستند بلكه بيماري دلالي را به زبانهاي مختلف مطرح ميكنند.
وي ادامه داد: اگر اين موضوع را در رسانهها و از راههاي مختلف مطرح كنيم، فقط به اين معناست كه بيماري را معرفي كردهايم. براي اينكه اين بيماري را درمان كنيم، بايد نيروها و موضوعهايمان را تعريف كنيم و پس از آن هزينههايي كه اين كار ايجاد ميكند را برآورد كنيم و بررسي كنيم كه براي حل آن تا چه مقدار بايد بها بپردازيم. حتي شايد بهايش اين باشد كه فوتبال را در برههاي تعطيل كنيم و همچنين بايد بررسي شود كه اين بيماري تا كجا نفوذ كرده است. در نتيجه هرچه در مورد اين بيماري گفته شود، تنها اوصاف آن است و تاكنون در جهت معالجه آن حركتي انجام ندادهايم. براي معالجه آنچه در فوتبال اتفاق ميافتد، بايد يك نقشه راه داشته باشيم. بايد از گروههاي مختلفي مانند جامعهشناسان و ورزشيها استفاده كرد و اين افراد بايد بررسي كنند و بگويند كه چه كار بايد كرد.
جلال چراغپور با اشاره به نقش وزارت ورزش و جوانان گفت: در حال حاضر پس از سازمان تربيت بدني، يك وزارتخانه مسئوليت ورزش را به عهده دارد. بنابراين بايد يكي از دستورالعملها اين باشد كه وزارت ورزش كارگروهي تحقيقاتي پيرامون حوادث فوتبال ايجاد كند و از افراد و مربيان مختلف در آن استفاده شود تا تحقيقات عميقي را انجام دهند و نتيجه و راههايي كه به نظرشان ميرسد را به وزير ورزش پيشنهاد دهند. بايد سميناري براي بررسي پاكسازي فوتبال ايران برگزار شود و سپس راه حلي به عنوان يك راه حل عمومي تعيين و كار را آغاز كنند. علت اينكه همه در مورد دلالي صحبت ميكنند و كاري انجام نميشود، اين است كه ارادهاي براي حركت وجود ندارد.
«نقش ستاد منشور اخلاقي را در برخورد با دلالي چگونه ميبينيد؟» چراغپور در پاسخ به اين سوال به ايسنا گفت: لزوم وجود يك سازمان و ساختاري كه به اخلاقيات جامعه بپردازد را همه قبول داريم. اين ستادي است كه تشكيل شده و آقايان هم در آن در حال كار كردن هستند اما برگرديم به صحبت قبليمان. وقتي كه در يك استاديوم ناهنجاري به وجود ميآيد، سازماني كه مسئول آن است بايد ساختار و نيرويي متناسب با ناهنجاري به وجود آمده داشته باشد. در حال حاضر اين ناهنجاري كه در فوتبال ما به وجود آمده متناسب با سازماني به نام منشور اخلاقي نيست. جا دارد كه اين سازمان بزرگتر شود اما نه از درون فوتبال و بايد از فضاي بالاتري به اين قضايا نگاه كند تا تمام ارگانهايي كه درون فوتبال هستند را شامل شود. اگر سازماني ميخواهد به اين ناهنجاريها بپردازد خودش بايد بيرون از ساختار فوتبال قرار گيرد، در نتيجه بايد از موضعي بالاتر به اين ساختار نگاه شود. ستاد منشور اخلاقي هرچه باشد، براي سازماندهي فوتبال يك ميليون نفري كوچك است.
جلال چراغپور در جمعبندي صحبتهايش گفت: به عنوان فردي كه عضوي از اين جامعه از اعضاي فرعي اين فوتبال هستم و 30 ـ 40 سال در اين فوتبال حضور دارم فكر ميكنم تا ارادهاي قدرتمند و تعيين كننده براي اصلاح، ترميم، حذف و جايگزيني مسائل درون فوتبال تشكيل نشود، اين قضيه همچنان ادامه دارد.