"این مسیری است که مربیان دیگر هم میتوانند ادامه دهند، اما من بعد از سه سال دیگر نمیتوانستم ادامه دهم." این جملهای است که عبدالله ویسی بعد از قهرمان کردن استقلال خوزستان و پس از ترک این تیم به مقصد سپاهان، جلوی دوربین خبرنگاران و در توجیه عدم تمدید قرارداد با آبیهای خوزستان گفت
"این مسیری است که مربیان دیگر هم میتوانند ادامه دهند، اما من بعد از سه سال دیگر نمیتوانستم ادامه دهم." این جملهای است که عبدالله ویسی بعد از قهرمان کردن استقلال خوزستان و پس از ترک این تیم به مقصد سپاهان، جلوی دوربین خبرنگاران و در توجیه عدم تمدید قرارداد با آبیهای خوزستان گفت.
عجب حکایت غریبی است داستان قهرمان در لیگ برتر فوتبال ایران، درست پس از فصلی که تیمی قهرمان میشود، بر خلاف تصور، مشکلات یکی پس از دیگری از راه میرسند.
عبدالله ویسی، سرمربی تیم قهرمان لیگ پانزدهم، پس از آن که جام را بالای سر برد، چمدانهایش را بست و در حالی به اصفهان رفت که قطعا خوزستانیها دوست داشتند او در اهواز بماند.
او پس از این کوچ خطاب به مردم خوزستان گفت: "از همه عذرخواهی میکنم، چرا که اگر در اهواز میماندم، شاید نمیتوانستم آن کاری که مردم خوزستان از من انتظار دارند را انجام دهم. میدانم از من ناراحت میشوند ولی چارهای نیست."
شاید دلایل ویسی در پایان فصل گذشته منطقی و حرفهای به نظر آید، زیرا تیمی که قهرمان میشود باید برای فصل بعد امکانات و بازیکنان بهتر و بیشتری در اختیار داشته باشد تا بتواند به بزرگی خود ادامه دهد؛ این درست همان چیزی است که تجربه 15 فصل لیگ برتر نشان داده که در کشور ما اجرا نمیشود.
با نگاهی به تاریخچه لیگ برتر به خوبی میبینیم که به جز سپاهان که دو دوره پیاپی قهرمان لیگ برتر شد، دیگر هیچ قهرمان فصلی پس از کسب جام، حال و روز خوشی را تجربه نکرده است.
در سومین دوره لیگ برتر، پاس تهران با سرمربیگری مجید جلالی و بازیکنانی چون آرش برهانی، جواد نکونام، خداداد عزیزی، خسرو حیدری، بیژن کوشکی و کیانوش رحمتی قهرمانی لیگ برتر را در جدال با سرخابیهای پایتخت و طلاییپوشان دیار زایندهرود تجربه کرد؛ اما درست فصل بعد از آن که همگان در انتظار خلق یک شگفتی دیگر از سوی این تیم بودند، ششم شد و تا لیگ دهم که حادثه انتقال بحث برانگیز به همدان برایش رخ داد، رتبههای یازدهمی، دوازدهمی، چهاردهمی و حتی شانزدهمی و سقوط به دسته اول را نیز تجربه کرد.
سایپا نیز جزو همین دسته از تیمها است؛ تیمی که با علی دایی قهرمان شد اما هیچگاه در فصول بعد، از رده هشتم بالاتر نیامد و یا فولادی که در لیگ چهارم با ملادن فرانچیچ و بازیکنان ملیپوشی همچون محمد علوی، ابراهیم میرزاپور، پژمان منتظری، ایمان مبعلی و حسین کعبی خوش درخشید و بر بام فوتبال ایران ایستاد، اما فصل بعد از آن، هشتم و دو فصل بعد از قهرمانی راهی لیگ دسته یک شد.
به هر حال از عملکرد تیمهای قهرمان میتوان به این نتیجه رسید که انگار مدیران، بازیکنان و ساختار باشگاههای فوتبال ما با قهرمانی اشباع میشوند و دیگر برای تداوم آن تلاشی نمیکنند؛ چرا که مدیران کوتاهمدت و غالبا غیر ورزشی، سرمست از قهرمانی، زمام امور را از کف میدهند و تیمهای متمول با استفاده از همین فرصت، ابزارهای قهرمان را از او میگیرند و در نهایت بازیکنانی که با چهره شدن، پول و آینده خود را در تیمهای دیگر جستجو میکنند.
اما چه میشود که مربیان در ایران پس از کسب چنین موفقیت بزرگی ساز جدایی کوک میکنند و بعضاً به همراه سایر بازیکنان، از تیم قهرمان جدا میشوند؟ چرا بازیکنان بعضا کلیدی تیم قهرمان حاضرند پس از قهرمان شدن قید حضور در آسیا را بزنند و به تیمهایی کوچ کنند که حتی در آسیا حضور ندارند؟ آیا حضور در آسیا نمیتواند مربیان و بازیکنان قهرمان را به ماندن در تیم متقاعد کند؟ و از همه مهمتر اینکه چرا مجموعه باشگاهها هیچ تلاشی برای حفظ بازیکنان و مربیان قهرمان خود انجام نمیدهند تا تیمهایشان در فصل بعد از قهرمانی دچار افت محسوس نشوند. اینها همگی چراهایی هستند که همواره درخصوص تیمهای قهرمان با آنها مواجه بودهایم.
فوتبال دولتی، عامل افت تیمها بعد از قهرمانیسیفالله دهکردی، مدیرعامل سابق باشگاه فولادخوزستان که سابقه قهرمان شدن با این تیم را دارد با بیان اینکه مسایل مختلفی در بروز این اتفاق در تیمها دخیل است، اظهار کرد: در فوتبالی که دولتی است و برنامه در آن جایی ندارد، همین اتفاقات میافتد. در فوتبال دولتی هیچ مدیرعاملی برای هزینه کردن در تیم حساسیت به خرج نمیدهد. اگر فوتبال ما حرفهای بود، موسسان باشگاه از آنجا که میبایست هزینه تیم و باشگاه را بدهند، هیچ موقع پول را بدون برنامه و بیهوده خرج نمیکردند و چون سرمایه شخصی خودشان را پای کار میگذاشتند، با دل و جان کار میکردند ولی متاسفانه باشگاههای ما برنامهای ندارند و اصلا قصد باشگاهداری ندارند و فشار استان، مسوولان و مردم روی آنها باعث میشود که تیمداری کنند.
وی ادامه داد: به عنوان مثال، سال قبل باشگاه فولاد اصلا قصد تیم دادن نداشت و اگر به باشگاه فشار نمیآوردند، همه چیز را رها میکرد چرا که دولتی است. اگر باشگاهی خصوصی باشد، روی آن سرمایهگذاری میشود و با داشتن برنامه از آن درآمدزایی صورت میگیرد.
مدیرعامل سابق باشگاه فولادخوزستان افزود: وقتی باشگاهی پولش بر نگردد با مشکل مواجه میشود. در کشور ما هزینهای که باشگاهها میکنند، برگشتی ندارد و بنابراین علاقه و انگیزهای برای تیمداری باقی نمیماند. پول فوتبال باید به فوتبال داده شود. من به چند کشور از جمله اسپانیا و ایتالیا سفر و با مسوولان فدراسیون آنها صحبت کردم که آنها به این مطلب اذعان داشتند که بین 55 تا 60 درصد از اعتبارات هر باشگاهی در سال از راه حق پخش تلویزیونی تامین میشود ولی آیا چنین اتفاقی در ایران میافتد؟ تمام اینها باعث میشود که مدیرعامل یک باشگاه در ایران قید دریافت سود را بزند و فقط خواستار بازگشت پولش باشد و از سرمایهگذاری منصرف میشود.
وی عنوان کرد: در حال حاضر استقلال خوزستان قهرمان لیگ شده و باید در لیگ قهرمانان آسیا شرکت کند. این حضور مستلزم این است که این باشگاه حداقل سه چهار میلیارد تومان بیشتر از فصل قبل هزینه کند؛ هر چند فیفا به تیمهای شرکتکننده کمک میکند و به ازای هر بازی که شرکت کنند 30 هزار دلار و به ازای هر بازی که پیروز شوند 40 هزار دلار کمک میکند ولی با این حال بخش عمدهای از هزینهها باقی میماند که خود باشگاه باید متقبل شود و از آنجا که فوتبال ما دولتی است، این هزینهها انجام نمیشود.
عدم آمادگی تیمهای ایرانی در مواجه با فرصتهاامیر حاجرضایی، کارشناس فوتبال ایران نیز در باب این موضوع گفت: قهرمانشدن و کسب سهمیه آسیا موفقیت مهمی است ولی این که چرا انگیزه لازم را برای مجموعه یک باشگاه ایجاد نمیکند، برای من همواره مبهم بوده است.
وی ادامه داد: باوجود این، به عنوان فردی که سالها در این فوتبال بودهام باید بگویم طبیعی است که وقتی بازیکنان در تیمهای گمنام مورد توجه قرار میگیرند و با درخواست های بالاتر مواجه میشوند، انتخاب برای آنها بسیار ساده و راحت میشود. یادم میآید چندی پیش بازیکنی ازبک را برای باشگاهی گمنام و پایین جدولی آورده بودند ولی آن بازیکن ترجیح داد به سپاهان برود چرا که سپاهان باشگاهی بزرگ محسوب میشود. بنابراین حاضر شد با دستمزدی کمتر به باشگاهی بزرگتر برود. البته بازیکنان دارای مدیر برنامه هستند و براساس راهنمایی که آن مدیر برنامه انجام میدهد، تیم جدید خود را انتخاب می کنند. مصداق این موضوع را در سطح بالای جهانی نیز میبینیم؛ به عنوان مثال "جیمی واردی" ستاره تیم لسترسیتی با قراردادی چهار ساله در آستانه پیوستن به آرسنال است.
این کارشناس فوتبال در ادامه بیان کرد: این که چرا تیمها پس از قهرمانی خود را برای فصل بعد آماده نمیکنند به خیلی از عوامل از جمله بودجه و تجربه بستگی دارد. در حال حاضر استقلال خوزستان با قهرمانی خود اگرچه افتخار بزرگی را برای این استان کسب کرده است ولی ناخودآگاه مشکلات بسیار زیادی را نیز برای خود ایجاد کرده است. این تیم دیگر قهرمان ایران است آن هم در شرایطی که فصل قبل از آن شانسی برای حضور در آسیا نداشت و اکنون دارد. از طرفی بار مالی فراوانی روی دوش این تیم افتاده است چراکه باید حداقل شش مسابقه در آسیا انجام دهد و از این شش مسابقه باید چهار بازی را در خارج از خانه انجام دهد (چنانچه در گروه یک تیم عربستانی قرار گیرد). طبعا این تیم تلاشی کرده، آن تلاش نتیجه داده و منجر به قهرمانی شده است اما چنین تیمهایی شاید آمادگی لازم برای مواجه شدن با چنین فرصتهایی را نداشته باشند.
وی افزود: در حال حاضر آن تب قهرمانی فروکش کرده و کل مجموعه تیم استقلال خوزستان با واقعیتی به نام "قهرمان ایران و حضور در آسیا" روبهرو است که این واقعیت باعث میشود بودجه سال گذشته دیگر نتواند برای این تیم پاسخگو باشد.
خلقالساعه بودن کارها در فوتبال ایرانحاجرضایی با بیان اینکه فوتبال ایران سالها است که با مشکلات مالی و مدیریتی مواجه است، تصریح کرد: این مشکل در خصوص تیمهای بزرگ پایتخت و حتی باشگاههای دیگر نیز وجود دارد تا جایی که باشگاهی مثل نفت تهران خودش را در معرض فروش قرار میدهد. در مجموع، در فوتبال ایران بیشتر کارها بدون برنامهریزی و خلق الساعه است و باشگاهها استراتژی مشخصی ندارند. استراتژی دربرگیرنده زمانی طولانی به مدت سه تا پنج سال است که ما چنین چیزی را در اینجا نداریم. فقدان این استراتژی باعث میشود که تیمها و باشگاهها با یک سری واقعیتهایی روبهرو شوند که خود را برای آن آماده نکردهاند.
وی گفت: در حال حاضر دوران گرمی و تب و تاب استقلال خوزستان به پایان رسیده است و این تیم با واقعیتهایی نظیر کوچ بازیکنان و سرمربی خود برای به دست آوردن شرایط بهتر زندگی و بیشتر مطرحشدن روبهرو است. این قهرمانی علیرغم شیرینی، تبعاتی برای تیم استقلال خوزستان داشت؛ از جمله بالا رفتن دستمزد بازیکنان به صورت نجومی، سیل مهاجرت بازیکنان، از دست دادن سرمربی و حضور در آسیا با وجود این مشکلات.
این کارشناس برجسته فوتبال ایران با اشاره به مدیریت، برنامهریزی و سرمایهگذاری به عنوان عوامل سهگانه فوتبال خاطرنشانکرد: در ایران به این عوامل توجه نمیشود و نتیجه این میشود که به مانند فردی که با عجله و هول لباس میپوشد تا به مهمانی برود، در فوتبال عمل کنیم.
کمبودن تعداد تیمهای سازمانمحور در ایرانحاجرضایی با اشاره به قهرمانی سپاهان طی دو سال متوالی در لیگ برتر هم گفت: بعضی از تیمها مربیمحور و برخی بازیکنمحور هستند اما کمتر تیمی در ایران پیدا میشود که سازمانمحور باشد. در آن زمان سپاهان تیمی تشکیلاتمحور با مدیریتی ثابت و 10 ساله، با پشتوانه قوی اقتصادی و همراه با یک آکادمی تیمهای پایه بود و تعداد زیادی مربی سرشناس وجود داشتند که در مجموعه این تیم کار میکردند. من یادم میآید در آن زمان، وقتی سپاهان میخواست در کشوری دیگر مسابقه دهد از یک هفته قبل تیمی سه چهار نفره از باشگاه به آن کشور میرفت و تمام شرایط را برای تیم مهیا میکرد تا هفته آینده وارد آن کشور شود و این تیم هیچ موقع در مسافرتها با مشکل مواجه نمیشد که این نتیجه تشکیلاتمحور بودن این باشگاه در آن دوره 10 ساله و همچنین برنامهداشتن آنها بود.
وی اضافه کرد: سپاهان برای تمام مدت سال در آن مقطع برنامه داشت ولی در حال حاضر نمیتوانم این تیم را سازمانمحور خطاب کنم چرا که این تیم نیز دچار فروپاشی شد و ظرف مدت کوتاه یک ساله، سه تا چهار مدیر تغییر داد و به جایی رسید که در حال حاضر شاهد آن هستیم. برخی مدیران میگویند "فعلا بروید و این مسابقه و سفر را انجام دهید تا ببینیم بعدا چه پیش میآید" در حالی که "بعدا" وجود ندارد. متاسفانه باشگاههای ما تقویم دارند ولی برنامه ندارند. باید به سمتی حرکت کنیم که چه در پیروزیها و قهرمانیها و چه در شکستها و دور شدن از عنوان قهرمانی، برنامه داشته باشیم.
این کارشناس فوتبال کشورمان در ارزیابی تیمهای اروپایی، آنها را دارای برنامه دانست و یادآور شد: در اروپا تیمهای بزرگی که قهرمان نمیشوند برای فصل آینده خود برنامه دارند. یورگن کلوپ، سرمربی لیورپول پیش از پایان فصل اعلام میکند که از این تیم در پایان فصل جدا میشود و باشگاه بدون هیچ مشکلی سرمربی فصل آینده خود را انتخاب میکند و سرمربی جدید نیز سر موعد مقرر تیم را تحویل میگیرد و هیچ مشکلی برای تیم بوجود نمیآید. نمونههای این موضوع را در رفتن فان خال از منچستر و آمدن مورینیو به جای وی یا در آمدن آنجلوتی بجای گواردیولا در بایرنمونیخ شاهد هستیم که نشان از برنامهریزی یک باشگاه دارد. همچنین شاهد هستیم که آنتونیو کونته اعلام کرده است که بعد از مسابقات یورو به چلسی خواهد رفت و از اکنون با این تیم قرار داد سه ساله بسته است.
باشگاههای اروپایی الگویی در سطح مدرنوی اظهار کرد: ما انتظار نداریم فوتبال ما مثل این کشورها شود ولی دستکم میتوانند الگوهایی در سطح فوتبال مدرن برای ما باشند و حکم راهنما را داشته باشند و ما را در مسیر پیشرفت قرار دهند. گرفتاریهایی که نصیب تیمهای قهرمان در ایران میشود، ناشی از عدم توجه و ناتوانی توجه نسبت به ساختارسازی تیم میباشد.
عدم اختیار مدیران در تعیین بودجههمچنین مسعود رضاییان، مدیرعامل وقت باشگاه فولادخوزستان که با این تیم در سال 1384 به عنوان قهرمانی رسید و دو فصل بعد به همراه این تیم به لیگ یک سقوط کرد، این مساله را از دو منظر مالی و انگیزشی قابل بررسی دانست و توضیح داد: وقتی تیمی قهرمان میشود، فصل بعد از آن برای حفظ قهرمانی باید پتانسیل خود را بین 120 تا 150 درصد افزایش دهد. این بدان معنا است که بودجه، کیفیت و امکانات باید هر یک 50 درصد افزایش پیدا کنند تا تیم قهرمان باقی بماند.
وی افزود: اگر تیمی شش بازیکن باکیفیت دارد، پس از قهرمانی این تعداد باید به 10 بازیکن افزایش پیدا کند و آن تیم بازیکنی را نیز از دست ندهد. همچنین اگر تیمی با بودجه 4.8 میلیارد تومان قهرمان میشود، سال بعد از آن، این بودجه باید به 6 میلیارد تومان ارتقا یابد. تمام این مسایل باید در این جهت باشد که تیمی که قهرمان ایران میشود، در بازیکنان آن تیم انگیزه قهرمانی در آسیا به وجود آید.
وی بیان کرد: از آنجا که ما مدیران، تابعی از بودجهای هستیم که برایمان در نظر میگیرند، عملاً هیچ اختیاری نیز از خودمان نداریم و از آنجا که باشگاههای ما هیچ یک درآمدزا نیستند، چشمشان به دستهایی است که به آنها کمک میکنند.
رضاییان با اشاره به بعد انگیزشی بازیکنان نیز خاطرنشانکرد: متاسفانه بازیکنان به ویژه در خوزستان خیلی زود اشباع میشوند و زمانی که به موفقیتی دست پیدا میکنند، تصورشان این است که این موفقیت کعبه آمال آنها است؛ در حالی که تلاش و کوشش پس از کسب موفقیت باید دو برابر شود.
وی تصریح کرد: خیلی از بازیکنانی که در تیمهای شهرستانی مطرح میشوند، ناشناس هستند اما بعد از قهرمانی در جامعه کاملاً شناختهشده و ستاره میشوند. حال حفظ این ستارهها یا باید به وسله پول بالا صورت گیرد و یا این که به اجبار و بر اساس قرارداد بازیکن، او را در باشگاه نگه دارند که مورد دوم، قطعا ماندن همراه با نارضایتی را برای بازیکن به همراه خواهد داشت که مسلماً چنین چیزی تاثیر منفی روی بازی بازیکن و تیم خواهد گذاشت.
مدیرعامل سابق باشگاه فولادخوزستان یادآور شد: آنچه مسلم است این است که هیچ باشگاهی تمایل ندارد سال بعد از قهرمانی به دسته یک سقوط کند اما کسانی که تامینکننده منابع مالی و پشتیبانی هستند، بلندمدت به موضوع نگاه نمیکنند و از طرفی بازیکنان و عناصر درونی تیم نیز اشباع میشوند.
عدم وجود ساختار و انضباط مالی برای حفظ قهرمانیوی تصریح کرد: شاهد هستیم مربیان و بازیکنان تیمهای قهرمان پس از کسب موفقیت و راهیابی به آسیا، قید حضور در آسیا را میزنند و بعضا به تیمهایی میروند که در آسیا حضور ندارند. دلیل این موضوع این است که مربیان و بازیکنان حساب و کتابهای خودشان را دارند و توقع دارند در حد خدماتی که ارائه میکنند، پول بگیرند. اگر بازیکن پیش از قهرمانی حاضر بوده با 100 میلیون تومان بازی کند، بعد از قهرمانی دیگر حاضر نیست با کمتر از 600، 700 میلیون تومان کار کند چرا که میبیند بازیکنان دیگر در سایر تیمها با مبالغ نجومی بازی میکنند و این بازیکن نیز اولویتش امرار معاش و زندگی است و نمیخواهد خودش و زندگیاش را فدای تیم کند. بنابراین بازیکن درخواست مبالغ بالا میکند و باشگاه نیز که با بودجه خاصی اداره میشود، نمیتواند به یکباره قرارداد بازیکن را سه برابر افرایش دهد، چرا که دارای بودجه، ساختار و انضباط مالی نیست که بخواهد چنین کاری کند.
نبود برنامه استراتژیک در باشگاهها در سطح کلانسیدحسین مرعشیان، عضو هیاتعلمی دانشکده تربیتبدنی و علوم ورزش دانشگاه شهیدچمران اهواز، گروه مدیریت و برنامهریزی نیز افت تیمهای ورزشی و عدم تلاش باشگاهها برای حفظ موفقیت را ناشی از نبود برنامه استراتژیک مدون دانست و عنوان کرد: قوتها، ضعفها، فرصتها و تهدیدها در تیمهای مختلف ورزشی در بحث باشگاهداری باید شناسایی شود و سپس متناسب با قوتها، ضعفها، فرصتها و تهدیدهای پیش روی سازمان، برنامهای استراتژیک تعریف و تدوین شود.
وی ادامه داد: زمانی که برنامه استراتژیک تعریف شد، در مرحله بعد باید جایگاه باشگاه را در ورزش کشور معلوم کرد و پس از آن که برنامه راهبردی مشخص شد، متناسب با برنامه راهبردی، استراتژی باید تعریف شود.
عضو هیاتعلمی دانشکده تربیتبدنی و علوم ورزش دانشگاه شهیدچمران اهواز افزود: بعد از تعریف استراتژیها باید، متناسب با آنها برنامه عملیاتی ارائه داد و سپس متناسب با برنامه عملیاتی، کار روزانه افراد مشخص شود تا باشگاه یا تیم به آن چیزی که مدنظر دارد، دست پیدا کند.
او با بیان اینکه برنامه مدون استراتژیک در ورزش و باشگاههای ما کم اتفاق میافتد، اضافه کرد: به ندرت باشگاهی دیده میشود که دارای برنامه استراتژیک باشد و معلوم نیست تکلیف فصل بعد یک تیم چه میشود. مشکلاتی از قبیل قراردادهای یک ساله بازیکنان و نبود امنیت شغلی برای مربی و بازیکن وجود دارد که همگی نشانه مقطعی کار کردن تیمهای ورزشی ما به خصوص در فوتبال است.
مرعشیان توضیح داد: وقتی که باشگاه در سطح کلان دارای برنامه استراتژیک باشد، مدیر، هیات مدیره و سایر ارکان باشگاه تکلیف خود را میدانند و اگر مربیای را به خدمت میگیرند از ابتدا میدانند که چند سال او را در اختیار خواهند داشت؛ ولی در ایران خود مدیرعامل و هیات مدیره باشگاه نمیدانند تا چه زمانی بر مسند کار هستند و ثباتشان چقدر است؛ از این جهت، مدیران آنچنان تلاشی جهت حفظ بازیکنان و مربیان موفق انجام نمیدهند.
وی در پایان گفت: بنابراین باید در سطح کلان مدیریت باشگاهها برنامهریزی مدونی وجود داشته باشد تا مربی، هیاتمدیره و ورزشکار اطمینان کاری داشته باشند و در نهایت هدف اصلی مدنظر باشگاه اتفاق بیافتد.
با تمام این اوصاف حال باید منتظر ماند و دید که آیا قهرمان لیگ پانزدهم فوتبال ایران که دغدغه اولین سال حضور در آسیا را نیز دارد، میتواند سنتشکنی و از عنوان قهرمانی خود در لیگ برتر فوتبال ایران دفاع کند یا اینکه سناریوی سالهای اخیر تیمهای قهرمان، برای استقلال خوزستان نیز رخ خواهد داد و این تیم را از عرش به فرش خواهد کشاند!؟ کمتر از یک سال دیگر همه چیز مشخص میشود.