خوزنیوز/ هوشنگ رادمنش: می گویند در پیچ خیابان یکی از استانداری های کشور، جمعی در حال گفتگو بودند. راننده ای در حال عبور پرسید : اینجا چه خبراست؟
از آن جمع یکی گفت: استاندار...
دیگری گفت: بازنشسته ....
یکی دیگرافزود: استعفا.....
و چهارمی فریاد زد: برکنار...
کمی بعد راننده در پشت چراغ قرمز ایستاد. یک موتور سوار از راننده پرسید: عموجان، در استاندری چه خبر بود؟
راننده گفت: ولله چی بگم، درباره استاندار می گفتند، منم پرسیدم اما نفهمیدم چی شد. نمی دونم اول بازنشسته شد بعد برکنار شد و استعفا داد، یا اول برکنار شد و بعد استعفا داد و بازنشسته شد. اما شاید هم اول استعفا داد بعد بازنشسته شد و بعد برکنار شد. خدا می دونه، شاید هم اول استعفا داد بعد برکنار شد و آخر دست بازنشسته شد!
ولی به گمونم اول برکنار شد بعد گفتن بازنشسته شد و آخر استعفا داد. هر چند می گن اول بازنشسته شد بعد استعفا داد و آخر سر هم برکنارش کردن. خلاصه اش من هم نفهمدیم چی شد؟
راننده به راه خود رفت و موتور سوار در فکر آنچه راننده گفته بود، غوطه ور بود که موبایل زنگ خورد و او جواب داد: ها ... آره ... چی .... نه تو نمی دونی، من خودم وسطشون بودم. اینا سه نفر بودن. یکی شون استعفا داد، یکی شون بازنشسته شد و سومی رو هم برکنار کردن. اولی که استعفا داد هنوز استعفاش رو قبول نکردن. ولی دومی رو راحت بازنشسته کردن. ولی برات از سومی بگم دخلش رو آوردن و برکنارش کردن. چی؟ اینا یه نفر بودن؟ مگه بچه ای؟ من خودم اونجا بودم . سه نفر بودن. چی ؟ استاندار؟ خوب استاندار باشه! مگه نمی شه که یه استان سه تا استاندار داشته باشه؟ یعنی می گی اون که استعفا داد و اون که بازنشسته شد با اون که برکنارش کردن هر سه تاشون یکی بودن؟ بابا اینو جایی نگی بهت می خندن....
عابر پیاده ای از موتور سوار پرسید: آقا در استانداری چه خبر بود؟
موتور سوار گفت: ولله من خودم هم نفهمیدم اما می گن تو استانداری سه نفر بر سر اینکه کی استاندار باشه گلاویز شدن. حالا یکی شونه استعفا دادن ، یکی شون هم بازنشسته شد و سومی رو هم برکنار کردن.
موتور سوار به راه خود رفت و یک نفر دیگر از عابرپیاده پرسید: آقا در استانداری چه خبر بود؟ ....