شنیدم آیتالله العظمی خوانساری که از مراجع تقلید است و امام دربارهاش فرمود که: مرجع المتقین، آیتالله سید احمد خوانساری در بازار تهران. در وصیتنامهاش نوشته بود حدود هشتاد، نود سال درس خواندم و درس دادم اما برای قیامتم جز اشکی که برای اهل بیت ریختم به هیچ چیز امید ندارم
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در جلسات درسهایی از قرآنکه این هفته در تلویزیون درباره «نشانههای اخلاص» سخن گفته است.
این واعظ مشهور همچنین در ادامه سخنانش درباره «زبرای مخلص، نوع کار تفاوتی ندارد»، «عدم پافشاری بر خواستههای خود»، «خود را مقصّر بدانیم نه دیگران را»، «قیامت، روز بروز باطن انسانها»، «هواپرستی، مانع اخلاص در کارها» و... سخن گفته است. آنچه در ادامه میخوانید گزیدهای از سخنان این استاد حوزه علیمه و دانشگاه است:
آدم مخلص خودش را مقصر میداند. حدیث داریم «وَ رَأَی نَفْسَهُ مُقَصِّراً بَعْدَ بَذْلِ کُلِّ مَجْهُودٍ وَجَد» (بحارالانوار/ج۶۹/ص۳۰۰) یعنی کسانی که تمام تلاششان را میکنند اما باز هم میگویند: شاید خدا چیز دیگر میخواست، واقعاً من خیلی زحمت کشیدم اما خدا این را میخواهد یا خدا چیز دیگر را میخواهد، من خودم را مقصر میدانم. میگویم: «مِمَّنْ یرْجَی لَهُ الْخَلَاصُ مِنَ الرِّیاء» این امید هست که این خالص باشد. آدمهایی که تا یک کاری میکنند فکر میکنند نه من به وظیفهام عمل کردم. من حق پدریام را انجام دادم. از کجا؟ احتمال نمیدادی در تربیت بچهات کوتاهی کرده باشی؟ من حق همسریام را انجام دادم. احتمال نمیدهی شما نسبت به همسرت کوتاهی کردی؟ من حق... من نمیدانم! بنده اگر بگویم: من حق تلویزیون را انجام دادم. ۳۲ سال در تلویزیون بودم. هر شب جمعه هم، یک شب جمعه هم تعطیل نشد. خوب واقعاً وظیفهات این بود. ممکن است وظیفهٔ تو چیز دیگری باشد.
ما بعد از امام زمان (عج) کسی را به اندازهٔ امام خمینی دوست نداریم. ایشان در وصیت نامهاش فرمود: اگر قصوری یا تقصیری کردهام، از خدا عذرخواهی میکنم و از ملت عزیز هم معذرت میخواهم. امام خمینی میگوید: قصور یا تقصیر! آنوقت شما مثلاً میگویی که...
من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم. تا در را باز کردم دیدم یک دختری حالا یا دختر یا خانم، خیلی خوشگل است. تا در را باز کردم، اوه... چه شکلی! داخل اتاق رئیس رفتم گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟ گفت: نه! گفتم: چطور با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته است. گفت: آخر ما حزباللهی هستیم. گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است.
حضرت امیر به زنهای جوان سلام نمیکرد. گفتند: یا علی رسول خدا سلام میکند تو چرا سلام نمیکنی؟ گفت: رسول خدا سی سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوان هستم. میترسم به یک زن جوان سلام کنم یک جواب گرمی به من بدهد، دل علی بلرزد. گفتم: دل علی میلرزد، تو خاطرت جمع است.
بعضیها خودشان را از امیرالمؤمنین حزباللهیتر میدانند. بعضی خودشان را از مراجع تقلید حسینیتر میدانند. کدام مرجع تقلید در تاریخ قمه زده است. خیلی حزباللهی هستی قرآن بخوان، تدبر کن، نماز جمعه برو، به فقرا کمک کن، مشکل مردم را حل کن، میخواهی هم خون بدهی، بانک خون بیاید خونت را بگیرد و یک مسلمان را نجات بده. این آقایی که خودش را خونیکرده، خمسش را داده؟ تمام لقمههایش حلال است؟ هر هفته نماز جمعه میرود؟ فقرای محله را رسیدگی میکند؟ یا فقط یک لباس میپوشد و خون میریزد؟ کسی فکر کند اگر خودش را خونی کرد یا اگر مثل من در تلویزیون بود یا اگر نمیدانم هیئتی راه انداخت به وظیفهاش عمل کرده است. بعضی از افراد هستند ممکن است گرانفروش باشند، اما روز عاشورا خرج بدهند. همهشان اینطور نیستند، اکثرشان خوب هستند. اما این را میگویم برای یک درصد. یک درصد آدمهایی که خرج میدهند اگر کلاهبرداری، اختلاس، ما آدمهایی داریم ظاهرشان هم خیلی مذهبی است، ولی انصافاً تجارتشان اسلامی نیست.
حدیث داریم روز قیامت افرادی میگویند: ما جبهه بودیم. خدا و فرشتهها میگویند: دروغگو، تو جبهه رفتی که بگویند: فلانی شجاع است. عدهای میگویند: ما در راه خدا، پول خرج کردیم. خدا و فرشتهها میگویند: دروغ میگویی. پول خرج کردی تا پز بدهی. عدهای میگویند: ما قاری قرآن بودیم. خدا و فرشتهها میگویند: دروغ میگویی. قرآن میخواندی تا بگویند: فلانی صوتش خوب است. ما نمیدانیم چه چیزی از مرز رد میشود. چه چیزی از مرز رد میشود. چه چیزی قبول میشود؟
یک دعا میکنم به اخلاص امام حسین به همهٔ کارها اخلاص بده. اخلاص خیلی مهم است. میدانید معنای اخلاص چیست؟ کلمهٔ اخلاص معنایش این است که اگر من روی منبر هستم، یک آقای دیگر وارد مسجد میشود. یک نامه مینویسند که جناب آقای قرائتی این روحانی محترم وارد شده، بحثهایش هم بحثهای خوبی است. اگر میشود یک چند دقیقه کم حرف بزنید، سخنرانیتان را کوتاه کنید که ما از ایشان هم استفاده کنیم. اگر به من برنخورد معلوم میشود که اخلاص دارم.
انشاءالله خدا امام جمعهٔ قبل شیراز را شفا بدهد. آیت الله حائری دید پای نماز جمعهاش یک کسی آمده و او هم خوب حرف میزند. گفت: اما خطبهٔ دوم شما را سفارش میکنم به تقوا و خطبهٔ دوم هم وقف این آقا. والسلام علیکم و رحمة الله! اصلاً خطبهٔ دوم را نخواند. به حداقل اکتفا کرد و گفت: وقف! مخلص این است. راحت بگذرد. چه اصراری داریم حتماً از این خیابان برویم. مگر امام حسین در این خیابان است از این خیابان برو. چه اصرار داریم که مثلاً...
حسینیهها باید بازوی مسجد باشد. خدای نکرده، خدای نکرده زبانم لال، نکند تکیهها و حسینیهها رقیب مسجد باشد. یعنی یک جمعی در مسجد بروند یک جمعی هم در حسینیه بروند. در مدینه مسجدی ساختند پیغمبر فرمود این مسجد را خراب کنید. برای اینکه این مسجد «تَفْریقاً بَینَ الْمُؤْمِنین» (توبه/۱۰۷) مسلمانها را تفرقه میاندازد. چند تا آنجا میروند، چند تا آنجا میروند.
عزاداری باید در شأن امام حسین باشد. خیلی اشک برای امام حسین ارزش دارد. خیلی! شنیدم آیتالله العظمی خوانساری که از مراجع تقلید است و امام دربارهاش فرمود که: مرجع المتقین، آیتالله سید احمد خوانساری در بازار تهران. در وصیتنامهاش نوشته بود حدود هشتاد، نود سال درس خواندم و درس دادم اما برای قیامتم جز اشکی که برای اهل بیت ریختم به هیچ چیز امید ندارم. خیلی عزاداری ارزش دارد. خوشا به حال مداحها، منبریها، عزادارها، خوشا به حالشان. ولی به همان مقداری که ارزش دارد هرچه طلا گرانتر باشد دزدش هم بیشتر است. مواظب باشید.
مرجع/ برنا