نیم روز هجدهم ذیحجه بود جبرئیل از جانب خدا پیام آورد: یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ .(مائده:67)؛ اى پیامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنى پیامش را نرساندهاى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مىدارد آرى خدا گروه کافران را هدایت نمىکند .
پیامبر دستور توقف دادند و برفراز منبری از جهاز شتران رفته و رو به مردم فرمودند: ای مردم بزودی من از میان شما رخت برمیبندم، چه کسی بر مؤمنین در ارزیابی مصلحتها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتر است؛ همه یک سخن میگویند خدا و پیامبر خدا داناترند.
رسول گرامی میفرمایند: آیا من به شما از خودتان اولی و سزاوارتر نیستم؟ همگان یک صدا جواب میدهند که چرا چنین است.
پیامبر فرمودند: من دو چیز گرانبها در میان شما میگذارم یکی ثقل اکبر که کتاب خداست و دیگری ثقل اصغر که اهل بیت من هستند . مردم، بر آنان پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید.
آنگاه دست علی (ع) را در دست گرفته و آن قدر بالا برد که همگان او را در کنار رسول خدا دیدند و شناختند. سپس فرمود: خداوند مولای من و من مولای مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم. ای مردم هر کس که من مولا و رهبر اویم علی هم مولا و رهبر اوست و این جمله را سهبار تکرار کرده و چنین ادامه دادند: پروردگارا، دوستان علی را دوست بدار و دشمنان او را خوار. پروردگارا علی را محور حق قرار ده....
منبع: www.beseh-rohani.ir