تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۹
کد خبر: ۱۰۳۳۹۷
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره
کریم باوی:
حاج امین علاوه بر رتبه‌های بین‌المللی قرآنی، در محله به «ابوالمساکین» معروف بود
برادر مرحوم باوی گفت: برادرم یک صندوق تشکیل داده بود و پول این صندوق را به ایتام می‌داد به‌طوری‌که بین اقوام و فامیل به "ابوالمساکین"معروف بود
حاج امین علاوه بر رتبه‌های بین‌المللی قرآنی، در محله به «ابوالمساکین» معروف بود

هرساله در محله‌شان پیش از بازگشت حجاج کوچه چراغانی و شاداب می‌شد و محله جان تازه‌ای می‌گرفت. سال گذشته وقتی حاج امین در مسابقات کشوری تواشیح برای چندمین بار مقام برتر را کسب کرد از طرف شورای عالی اوقاف کمک‌هزینه سفر به خانه خدا را دریافت کرد.

حاج امین که افتخار شهر و محله و خانواده‌اش شده بود برای زیارت خانه خدا که سال‌ها آرزویش را داشت عازم مکه مکرمه شد.

لحظه قبل از سفر زمانی که فرزندانش دل‌تنگی ‌کردند گفت نگران نباشید من به خانه خدا می‌روم و خدا پشتوانه من است. پس از مدتی خانواده، اقوام و همسایه‌ها منتظر جشن ورود حاج امین بودند و کوچه روزبه‌روز چراغانی‌تر شده و بنرهای خوشامد روزبه‌روز بیشتر می‌شد اما دیری نپایید که این حال و هوا دگرگون شد.

مرحوم حاج امین باوی ازجمله حجاج آبادانی است که در حادثه منا به دیدار حق شتافت رسید. او دارای دو فرزند است و با خانواده برادرهایش همگی ساکن منطقه سلیج شرقی آبادان هستند. پس از حادثه تلخ و جان‌سوز منا که دل ملت ایران را به درد آورد و چشم‌های ملت را اشک‌آلود کرد ما نیز به دیدار خانواده داعدار باوی رفتیم.

پس از تماس تلفنی که با برادر حاج امین گرفتیم آدرس مسجد محل را به ما داد و از ما دعوت ‌کرد تا در آن محل حضور پیدا کنیم. به مسجد که رسیدیم دیدیم مراسم ترحیم وی در حال برگزاری است.

صدای مداحی و ناله‌ها بلند است اما یک‌صدای ناله و گریه که از همه بلندتر است و نظر ما را به خود جلب کرد. پس‌از آن متوجه می‌شویم که این صدای کریم برادر کوچک‌تر حاج امین است که در گوشه‌ای نشسته. کریم باوی پس از پایان مراسم و بدرقه میهمانان به رسم مردم عرب منطقه به ما خوشامد گفت و با ما به صحبت نشست.

دیدار حاج امین باوی با امام خامنه‌ای همراه با گروه تواشیح باقرالعلوم(ع)

ضمن عرض تسلیت به دلیل این مصیبت بزرگ، در ابتدا برایمان از ویژگی‌های اخلاقی حاج امین بگویید و اینکه رفتارش با خانواده و دیگران چگونه بود؟

امین با برادرانش ارتباط خیلی صمیمی داشت و از آنجایی‌که به تواشیح علاقه زیادی داشت فرصت‌های خودش را با خواندن قرآن و تواشیح پر می‌کرد.

حنجره و صدای خوبی داشت با این صدا می‌توانست خیلی معروف شود به‌جاهای خوبی برسد اما کتمان می‌کرد و دوست نداشت که خیلی مطرح شود و دیده شود.

امین یک صندوق تشکیل داده بود که پول این صندوق را به ایتام می‌داد به‌طوری‌که بین اقوام و فامیل به «ابا المساکین« معروف بود. گاهی که از تلویزیون تصاویری از مکه را می‌دید می‌گفت خوشا به سعادت کسانی که در این مکان بمیرند.

قلب خیلی پاکی داشت نه اینکه چون برادرم است تعریف کنم بروید از همه همسایه‌ها و محل بپرسید ببینید نظر آن‌ها چیست تا به حرف من برسید.

چطور شد که برادرتان امسال به آرزویش که سفر حج بود رسید؟

قبلاً در مسابقات تواشیح پاکستان برنده‌شده بود. سال گذشته نیز در هجدهمین مسابقات اذان کشور شرکت کرد و مقام اول را کسب کرد که از طرف شورای عالی اوقاف جایزه سفر به مکه به او تعلق گرفت.

قرار بود همان پارسال به مکه برود اما قسمت نشد و گروهی از پاکستان به مکه رفتند و نوبت امین به امسال رسید. 50 روز قبل از عزیمت به سفر پدرش براثر سکته قلبی فوت می‌کند و بعدازآن ما می‌مانیم و غم و اندوه رفتن پدر.

می‌خواستیم برای مراسم چهلم درگذشت پدر مداح و روزه خوان دعوت کنیم قبول نکرد و گفت: 6 روز دیگر برمی‌گردم و خودم می‌روم بالای منبر.

خبر تلخ از دست رفتن برادرتان چگونه به گوش شما رسید؟

در این هنگام آهی از ته دل می‌کشد و می‌گوید: بعد از شنیدن خبر حادثه منا نگرانی‌های ما زیاد شد و معلوم نبود که سرنوشت امین چه شده است او مفقود بود. یک روز صبح که سرکار بودم پسر عمویم به محل کار من آمد و من را با خودش به خانه‌شان برد.

درراه هر چه از او می‌پرسیدم که چه شده؟ بلایی سر امین آمده؟ به من می‌گفت که نگران نباش خدا بزرگه.  چند دقیقه بعد برادر بزرگ‌ترم به او زنگ زد و بعد گوشی را به من داد، برادرم به من گفت تسلیت میگم، پرسیدم بابت چی؟ گفت امین قربانی شد.

برادر حاج امین حدود 30 ثانیه مکث می‌کند، عینکش را بر می‌دارد و با دست اشک از چشم پاک می‌کند و ادامه می‌دهد: از صمیم قلب از خدا می‌خواهم که کشور عربستان به دست مسلمانان واقعی فتح شود و تک‌تک وهابی‌ها از بین بروند که چنین جنایتی با میهمانان خداوند انجام دادند.

برادرم را در لحظاتی کشتند که می‌خواست سنگ به‌طرف شیطان پرت کند، خود آل سعود شیطان‌اند و نمی‌توانند خفت شیطان را ببینند. تا الآن ندیده بودم که کسی به مکه برود و کشته شود و اصلاً انتظار چنین پایانی نداشتم.

برخی برعلیه احکام اسلام و سفر حج تبلیغ می‌کنند، اگر امکانش فراهم شود خود شما به زیارت‌خانه خدا می‌روید؟

تکان کوچکی خورده، چهره جدی به خود می‌گیرد و با صدای بلندتر می‌گوید: معلوم است که می‌روم. مگر می‌توان سعادت مشرف شدن به خانه خدا را رد کرد؟ اگر خدا بخواهد و توفیقی پیدا کنم من هم به مکه و زیارت‌خانه خدا می‌روم و در این راه از هیچ‌کس جز خدا ترسی ندارم حتی اگر کشته شوم.

سید علی موسوی نیز از اقوام این قاری برجسته و فعال قرآنی است، و می‌گویند ارتباط بسیار نزدیکی با او داشته است و از این رو سبب شد سؤالی هم از این فرد بپرسیم.

به عنوان فامیل و دوست مرحوم باوی شما چه خاطره‌ای از وی دارید؟

به نظر من شخصیت و خصوصیات اخلاقی امین خیلی خاص بود که شاید به خاطر ارتباط نزدیکش با قرآن و تواشیح بوده است چون از بچگی به تواشیح علاقه داشت و بارها شنیدم که گفت دوست دارم شهید شوم.

من از همین‌جا به امین تبریک می‌گویم که به آرزویش رسید. یک روز پس از مراسمی که در حسینیه برگزار کردیم دیدیم امین در حال بسته‌بندی مابقی غذاهای مراسم است، از او پرسیدم این غذا را برای که می‌بری؟ گفت برای پرندگان و از خانه بیرون رفت، الآن که در فاجعه منا از دستش دادیم خانواده‌های ایتام به مسجد می‌آیند و سراغ امین را می‌گیرند و می‌پرسند آن فردی که برای ما غذا می‌آورد اینجاست؟

در این لحظه سیدعلی موسوی و برادر حاج امین باهم می‌گویند انالله و انا الیه راجعون...

مرجع / تسنیم
:
:
:
آخرین اخبار