درست مثل یک نسخه خوشمزه و کوچک، یک چنگال از این پاستا کافی است تا لبخند روی لبها بنشیند و حس خوبی در بدن ایجاد شود. پاستایی که با ترکیبات ویژهاش برای گروههای مختلف، از کودکان تا افراد مسن و حتی بیماران دیابتی، طراحی شده است.

هوای کارگاه بوی آرد گرم و خمیر تازه میداد. صدای یکنواخت دستگاهها از دور شبیه نفس کشیدن یک موجود زنده بود؛ گویی اینجا، در دل یک سوله دنج در دزفول، چیزی بیش از یک واحد تولیدی جریان داشت. امیر جلالی وارد شد؛ مردی آرام با نگاه پیوسته در حرکت، انگار ذهنش هیچوقت توقف ندارد. کسی باور نمیکرد این چهره آرام، همان کسی باشد که بیست و چند سال از عمرش را صرف یک دغدغه مشخص کرده است؛ تغذیه سالم، برای مردمی که نیاز بیشتری به سلامت دارند.آقای جلالی، فناور دانشگاه علوم پزشکی دزفول و مرکز رشد این شهرستان، در کارخانههای مختلف کار کرده، مشاوره داده و از دل آزمون و خطاهایی گاه سخت، مسیری را پیدا کرده بود که بعدها تبدیل شد به جوهره کاریاش غذای فراسودمند؛ محصولاتی که نه فقط غذا، که درمان هم هستند.او میگوید: اولین چیزی که من را درگیر کرد، بیمارانی بودند که حتی از یک غذای ساده میترسیدند. دیابتیها، بیماران سلیاک، سالمندایی که ماهیچههایشان تحلیل رفته بود، بچههایی که سوءتغذیه داشتند. فکر کردم چرا باید غذا برایشان تبدیل به ترس شود؟این سؤال، نقطه شروع مسیری شد که حالا دفترچهاش پر است از اختراعها، آزمایشها، قراردادهای علمی و محصولاتی که هر کدامشان برای یک گروه از مردم امید ساختهاند.
نقطهای که همهچیز از آن جا شروع شد
سال ۱۳۹۶ برای بسیاری یک سال عادی بود؛ اما برای آقای جلالی نقطه جهش مهمی شد. او میگوید: تصمیم گرفتم فقط تولیدکننده نباشم. خواستم محقق باشم. خواستم بدانم غذا چطور میتواند دارو شود.در همان سال، تیمی کوچک تشکیل داد، تیمی که امروز «گروه صنایع غذایی کینو» را ساخته است. آنها ماهها آزمایش کردند، بارها شکست خوردند و صدها بار فرمولاسیونهای مختلف را از نو نوشتند.اولین هدفشان مشخص بود. دستگذاشتن روی نقطههای ضعف تغذیه در جامعه، مخصوصاً در افرادی که بیشترین آسیب را میبینند مثل بیماران دیابتی، کودکان دارای سوءتغذیه،سالمندانی با تحلیل عضلانی، بیماران سلیاک، افرادی با IBS و مشکلات گوارشی، ورزشکاران حرفهای افراد وگان و خانوادههایی که غذای سالم را از غذای روزمره جدا نمیدانندایدهها یکییکی شکل میگرفتند اما چیزی که آن را متفاوت کرد، نگاه جلالی بود. غذا باید طوری باشد که آدمها از خوردنش لذت ببرند، نه اینکه احساس کنند مجبورند.
وقتی پاستا تبدیل به درمان شد
شاید برای بسیاری، پاستا فقط یک غذای ساده باشد اما برای جلالی و تیمش، پاستا تبدیل شد به یکی از بهترین بسترها برای تولید غذا ـ دارو.چرا؟چون پاستا هم محبوب است، هم تنوعپذیر و هم قابلتبدیل به محصول تخصصی. به همین دلیل بود که «کینو» شروع کرد به تولید نسل جدیدی از پاستاها؛ محصولاتی که در کشور کمنظیر و در برخی موارد کاملاً بیرقیب هستند.پاستای فاقد گلوتن: برای بیماران سلیاک که سالهاست از بسیاری از غذاهای آردی محروماند.خوشطعمی و هضم آسانش باعث شد حتی کسانی که مشکل گوارشی ندارند آن را انتخاب کنند.پاستای با گلوتن کاهشیافته برای بیماران IBS: این افراد با کوچکترین خطا در تغذیه دچار درد شدید، نفخ یا التهاب میشوند.این پاستا بهقدری سبک بود که حتی برخی پزشکان آن را به بیماران تازهتشخیصدادهشده توصیه کردند.پاستای پروتئینه برای سالمندان و ورزشکاران: ترکیب آن حاوی پودر سفیده تخممرغ است.جلالی میگوید سالمندان اولین قربانی کمبود پروتئین هستند. یک زمینخوردن ساده میتواند برايشان فاجعهبار باشد ما میخواستیم غذا به کمکشان بیاد.پاستای مخصوص کودکان: سرشار از مواد مغذی، قابلهضم و طراحیشده برای کودکان بدغذا و کموزن.پاستای وگان (سوپرفود): غنیشده با جلبک اسپیرولینا؛ مادهای که سرشار از آنتیاکسیدان است و به دلیل خاصیت ضدالتهابی و تقویتیاش بین گیاهخواران محبوبیت دارد.محصولات ویژه؛ از مارچوبه تا جوانه غلات، پاستای کینوا، پاستای هفتغله، پاستاهای غنیشده با قارچ، مارچوبه، جوانه غلات، پودر آبپنیر و حتی محصولاتی حاوی فیکوسیانین رنگدانهای ارزشمند و گرانقیمت که به عنوان آنتیاکسیدانی قوی در پیشگیری از آسیب سلولی مطرح است.اینها فقط غذا نیستند یک سبک زندگی سالماند.
علم پشت تولید
امیر جلالی، برخلاف بسیاری از تولیدکنندگان که بهدنبال سود سریعاند، مسیر را علمی رفت.او معتقد است محصولی که برای بیمار تولید میشود، باید از آزمونهای دقیق عبور کند.به همین دلیل دست به همکاریهای تخصصی زد:عقد قرارداد با دانشگاه علوم پزشکی دزفول برای دریافت کد اخلاق و اجرای تستهای بالینی بر روی محصولات، عضویت در پارک علم و فناوری خوزستان تا محصولات از مسیر تحقیق و توسعه عبور کنند.آغاز روند دانشبنیان شدن چیزی که امروز یکی از مهمترین معیارها برای ارزیابی کیفیت، نوآوری و اثربخشی محصولات است.او میگوید: غذای فراسودمند یعنی محصولی که اثر بالینی دارد. یعنی باید آزمایش شود. باید پزشک تأییدش کند. باید دانشگاه از آن دفاع کند و ما همین مسیر را رفتیم.
ظرفیت تولید و رؤیای صادرات
بخش زیادی از این محصولات در تهران فروخته میشود؛ جایی که بازار حرفهایتر است و اما در خوزستان که زادگاه شکلگیری این تفکر و تولید است، محصول هنوز جای خود را باز نکرده است.این مجموعه برای سه برند دیگر نیز تولید انجام میدهد و حتی نخستین نمونههای صادراتیاش را به دبی ارسال کرده است.نمونهها تست شده و تأییدیه گرفتهاند.اما حمایتی برای توسعه تولید و صادرات وجود ندارد چون ظرفیت تولید محدود است.این محدودیت البته موقتی است؛ زیرا کارخانه جدید در راه است.به گفته جلالی اگر حمایتهای لازم صورت بگیرد و کارخانه جدید راه اندازی شود، ظرفیت تولید ماهانه ما از ۲۲ تن به ۱۵۰ تن در ماه میرسد یعنی چندین برابر وضعیت فعلی و مسیر جدیدی برای صادرات باز خواهد کرد.
موانعی که مثل کوه مقابل کارآفرینان میایستند
اگرچه مسیر علمی و تولیدی مجموعه رو به رشد بوده، اما چالشها کم نیستند. حمایت مالی ناکافی، سختگیریهای بانکیهزینه بالای آزمایشهای تخصصی، نبود آزمایشگاههایی که برخی مواد اولیه وارداتی را دقیق تست کنند.و تناقض عجیبی که جلالی اینطور توضیح میدهد: مواد غذایی وارداتی بدون تست وارد میشوند اما اگر همان مواد را ما داخل کشور بخواهیم استفاده کنیم باید دهها تست انجام بدهیم که این به نفع واردکنندهست، نه تولیدکننده ایرانی.با این حال، او ایستاده است. نه اعتراض میکند، نه ناامید میشود؛ فقط میسازد.سالی یک محصول، گاهی دو محصول اما محصولاتی که بر زندگی مردم اثر واقعی دارند.چرا این گزارش، فراتر از یک روایت تولیدی است؟ چون امیر جلالی تنها یک کارآفرین نیست، او نماینده یک نسل است.نسلی که شاید سرمایه نداشته، شاید حمایت نداشته، اما توانسته است.نسلی که ثابت میکند جوان ایرانی اگر فرصت داشته باشد، اگر مسیر علمی طی کند، اگر فقط کمی دیده شود، میتواند محصولی بسازد که در بیمارستانها استفاده شود، زندگی بیمار را آسانتر کند، در کشورهای دیگر تست و تأیید شود و حتی به جای دارو، بخشی از درمان باشد.اینها فقط تولید غذا نیست اینها ساختن امید از دل علم است.
رؤیایی که میخواهد غذا را تبدیل به آینده کند
امیر جلالی وقتی کنار خط تولید میایستد و بستههای پاستایی را نگاه میکند که یکییکی از دستگاه بیرون میآیند، انگار به کودکانی نگاه میکند که قرار است به دنیا بروند و زندگی را تغییر دهند.او میگوید: من همیشه فکر میکنم یک مادر، یک سالمند، یک بیمار دیابتی، یک بچه کموزن شاید امروز با همین محصول حالش بهتر شود. همین برایم کافی است.در دنیایی که غذاهای صنعتی پر از افزودنیها و مواد مضر شده، تلاش او و تیمش شبیه ساختن یک دیوار دفاعی برای سلامتی مردم است؛ دیواری که از دانش، اخلاق، نوآوری و عشق ساخته شده است.این، داستانی است از یک جوان ایرانی، جوانی که گوشهای از کشور ایستاده و بیسروصدا کاری کرده که دانشگاه، بازار، بیمار، ورزشکار، کودک و سالمند همگی میتوانند از آن سود ببرند.امروز اگر از او بپرسید رؤیایش چیست، میگوید: میخواهم روزی غذاهایی داشته باشیم که بیمار وقتی میخورد، از ترس نجات پیدا کند، نه اینکه نگران شود. میخواهم غذا درمان شود و این شدنیست.
شاید روزی برسد که همه بیمارستانها و خانهها، مزه این تلاش را بچشند؛ مزهای که جوانان این سرزمین با صبر، دانش و ایمان به توانایی خود پختهاند.و شاید معنای واقعی امید همین باشد؛ جوانانی که از دل یک کارگاه کوچک، برای سفره سلامت مردم نسخه مینویسند و ثابت میکنند علم، اگر با عشق همراه شود، میتواند مزه آینده را تغییر دهد.خبرهای دست اول #خوزستان را اینجا بخوانید