تاریخ انتشار: ۳۱ شهريور ۱۴۰۱ - ۲۱:۱۱
کد خبر: ۲۵۷۲۱۷
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره
۳۱ شهریورها تکرار می‌شوند!/ غم‌نامه‌ خورشیدهایی که همیشه زیر پیرهن‌های آبی آسمانیشان کفن پوشیده‌اند
دست خودمان نیست، ۳۱ شهریورهای ما همیشه با عطر خون و خاک و باروت به مِهر سلام می‌دهند و مدرسه می‌روند. بچه‌های ما همیشه با رد گلوله‌ی روی در و دیوار، نشان خانه‌هایشان را پیدا می‌کنند. پیرمردهای ما صبح‌ها از نان سنگک به جای سنگ، پوکه بیرون می‌کشند. زن‌های ما هم همیشه نگران چشم به راهند و جوان‌هایمان، آن خورشیدهای درخشانِ لب کارون، همیشه زیر پیرهن‌های چهارخانه‌ی آبیِ آسمانیشان کفن پوشیده‌اند!

۳۱ شهریورها تکرار می‌شوند!/  غم‌نامه‌ خورشیدهایی که همیشه زیر پیرهن‌های آبی آسمانیشان کفن پوشیده‌اند

خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: این شهر محکوم است به خون دادن در ۳۱ شهریور! اصلا عادت کرده‌ایم ته شهریور که شد یک گلوله صاف بخوابد توی پیشانی دیوارهای شهرمان و خون بپاشد روی آسفالت سینه سوخته.

دست خودمان نیست، ۳۱ شهریورهای ما همیشه با عطر خون و خاک و باروت به مِهر سلام می‌دهند و مدرسه می‌روند. بچه‌های ما همیشه با رد گلوله‌ی روی در و دیوار، نشان خانه‌هایشان را پیدا می‌کنند. پیرمردهای ما صبح‌ها از نان سنگک به جای سنگ، پوکه بیرون می‌کشند. زن‌های ما هم همیشه نگران چشم به راهند و جوان‌هایمان، آن خورشیدهای درخشانِ لب کارون، همیشه زیر پیرهن‌های چهارخانه‌ی آبیِ آسمانیشان کفن پوشیده‌اند!

 

 

مردمِ اینجا جنگ‌زده‌اند، تعریفی که انگار حیف است برایشان تمام شود، کسی چه میداند اولین بار به کدام ملتی گفتند جنگ‌زده، جنگ که به آدم نمی‌زند، این آدم‌هایند که آنقدر به دل جنگ سقلمه می‌زنند که بالاخره یک روز توی دامنشان دست و پا و کلیه و کبد دریده‌ بالا می‌آورد.

حالا مردمِ اینجا سال‌هاست که شهروند عادی بودن یادشان رفته و جنگ‌زده‌اند، به دل جنگ زده‌اند، بدجور هم زده‌اند و دامنشان پر از سر و دست و جگر بریده‌ی تنشان است چون می‌خواستند در برابر جنگی که ۳۱ شهریورها تکرار می‌شود و به زار و زندگیشان می‌زند از خودشان دفاع کنند.

 

 

گاهی به جنگ می‌زنی که غنیمت بگیری و گاهی به جنگ می‌زنی که شَهرت را نگیرند و مردم خوزستان، همیشه از دسته‌ی دوم بودند. خندان اما دردکشیده، شکسته اما امیدوار و شجاع اما با سر و رویی خاکی، و چه تصویر نجیبی‌ست این چهره‌ی همیشه زخمی و خون‌آلود.

۳۱ ‌شهریورِ سی و هشت سال پیش، صدام به جنگ خوزستان زد و ۳۱ شهریورِ سی و هشت سال بعد صدامی دیگر! آن روز صبح بود و این روز صبح، آن روز مردم توی بازار بودند و دنبال کیف و دفتر و این روز هم مردم توی پارک بودند و دنبال تاب و سرسره بازی بچه‌هایشان، می‌بینید؟ هیچ چیز فرق نکرده، گلوله گلوله است و تن، تن. انگار همه‌ی سلاح‌های جهان برای شکافتن سینه‌ی خوزستان ساخته شده‌اند!

 

 

یادگارهای آن جنگ روی ویلچر نشسته‌ بودند و در حال گذر از محل رژه‌ی نیروهای مسلح، یادگارهای این جنگ هم از روی تاب و سرسره برایشان دست تکان می‌دادند. ماشه‌ها خوابیده بود، آسمان آبی‌، مادری قربان صدقه‌ی پسربچه‌ی چهارساله‌اش می‌رفت و ناگهان، ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ دوباره در سال ۱۳۹۷ ‌تکرار شد.

 

 

گلوله‌ها توی تن‌ها نشست، مردها دویدند، زن‌ها زجه زدند، خاک به هوا رفت، زوزه‌ی هوا توی گوش‌ها پیچید، دست عکاس‌ها لرزید، ماشه‌ی نظامی‌ها مسلح شد، شیپورها از نفس افتاد و گُل‌ِ خون ناگهان از جای زخم گلوله‌های جنگ خودش را بالا کشید و رویید.

 

 

همه جا آرام شد، آسمان دامنش را تکاند، مادرها به دیوار تکیه زدند، آمبولانس‌ها آمدند، پرستارها و دکترها بیرون ریختند، دور میدان پر از تن سربازهای جوان شد، دکتر فریاد زد: «قیچی» پرستارها گیج و هاج و واج نگاهش کردند. دوباره اما این‌بار از عمق تمام استخوان‌هایش و طوری که در هم گره شوند فریاد کشید: «قیچی‌یییییی»، قیچی‌ها را روی دستش ریختند، به سمت سربازها دوید و آن‌ها را بغل گرفت، همه عطر دامادی گرانقیمتی زده‌ بودند، عطر خون؛ آنقدر به خودشان از این عطر زده‌ بودند که نمی‌توانست رد زخمشان را پیدا کند؛ پس قیچی را با دست‌های لرزان بالا آورد، پیرهن اولی را درید، پیرهن دومی را، پیرهن سومی را، او حتی پیرهن بیست و پنجمین جوان را هم درید اما هیچ زخمی ندید، چون آن خورشیدهای درخشانِ لب کارون، همیشه زیر پیرهن‌های چهارخانه‌ی آبیِ آسمانیشان کفن می‌پوشیدند!

 

 

پاورقی: ‌ساعت نه صبح سی و یک شهریور سال ۱۳۹۷ پنج تروریست که با لباس نظامی پشت محل برگزاری رژه در بلوار قدس اهواز کمین کرده بودند مسیر رژه و مردم غیر نظامی را که در پارک و مشغول تماشا بودند به رگبار گلوله بستند که طی این حمله تروریستی، بیست و پنج نظامی و غیرنظامی از جمله یک پسربچه چهار ساله کشته و حدود شصت و هشت نفر زخمی شدند.

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سی و نه روز بعد از این اقدام تروریستی، مقر سرکردگان این جنایت را در شرق فرات یعنی در کشور سوریه و با شش فروند موشک بالستیک زمین به زمین توسط یگان موشکی نیروی هوا فضای سپاه هدف قرار داد اما مادر طاهای چهار ساله هنوز در پارک کنار محل رژه، تاب را تکان می‌دهد.

مرجع / فـارس
:
:
:
آخرین اخبار